پندم بچه عقل می دهد پیر
بندم بچه جرم می نهد میر
کز حلقه ی زلف او دلم را
کس باز نیاورد بزنجیر
تدبیر چه سود از آنک نتوان
آزاد شدن ز بند تقدیر
ما بی رخ او و ناله ی زار
او با می لعل و نغمه ی زیر
در دیده کشم بجای مژگان
گر ز آنک ز شست او بود تیر
بسیار ورق که در خیالش
کردیم بخون دیده تحریر
از دست برون شدم چه درمان
وز پای درآمدم چه تدبیر
هر خواب که دوش دیده بودم
جز چشم تواش نبود تعبیر
تا وقت سحر نگر که خواجو
نالد همه شب چو مرغ شبگیر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر از خواجو، شاعر ایرانی، ناله و درد دل عاشقانه را به تصویر میکشد. شاعر از عقل و بصیرت کودکی سخن میگوید که نمیتواند او را از زنجیر محبت معشوق آزاد کند. او احساس میکند که تلاش برای رهایی از سرنوشت و قید عشق فایدهای ندارد و در غم فراق معشوق به سر میبرد. شاعر در کنایه به تیرگی و غم عشق، تصویری از زیبایی و لذتهای عشق را نیز مطرح میکند. در نهایت، او به ناله و زاری شبانه خود اشاره میکند و با احساس پوچی، شکل گرفته در خواب را تنها متاثر از وجود معشوق میداند.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که تجربه و عقل میتواند راهنمایی کند و افکار نادرست یا گناه را از بین ببرد. در واقع، از خرد و دانش میتوان برای جلوگیری از اشتباهات و گناهان استفاده کرد.
هوش مصنوعی: هیچکس نتوانست دلم را از زنجیر عشق او رها کند، چون همه چیز به موهای او مربوط میشود.
هوش مصنوعی: تدبیر و برنامهریزی چه فایدهای دارد، وقتی نتوانی از سرنوشت و تقدیر خود آزاد شوی؟
هوش مصنوعی: ما بدون زیبایی او و گرامی صدای او، با شراب قرمز و آواهای دلنشین زندگی میکنیم.
هوش مصنوعی: در چشمانم به جای مژهها، اشکهایی را میکشانم، زیرا آن اشکها مانند تیر به دل میزند.
هوش مصنوعی: ما زمان زیادی را صرف فکر کردن به او و نوشتن احساسات و افکارمان دربارهاش کردیم.
هوش مصنوعی: من از کنترل خارج شدم و نمیدانم چه راه حلی وجود دارد، همچنین از موقعیت خود خارج شدم و نمیدانم چه تدبیری باید بیندیشم.
هوش مصنوعی: هر خوابی که دیشب دیدم، تنها معنایش چشم تو بود.
هوش مصنوعی: نگران باش که خواجو تا صبح هر شب به مانند پرندهای که در نیمه شب ناله میکند، درد و غم خود را فریاد میزند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گفتم که پیامبری تو یا پیر
گفت او که دوئی ز راه برگیر
دل پردهٔ عشق توست برگیر
جان تحفهٔ وصل توست بپذیر
تن هم سگ کوی توست دانی
دانم که نیرزدت به زنجیر
گفتی که بجوی تا بیابی
[...]
هم در تو به صد هزار تشویر
دارد رقم هزار تقصیر
ای رای تو بر سپهر تدبیر
صورتگر آفتاب تقدیر
راز کره پیاز مانند
پیش دل تو برهنه چون سیر
خاتون زمان بدست شبگیر
برداشت ز چهره پرده قیر
شب کحل شد و چو مردم کهل
آمیخت سواد قیر با شیر
نور رخ یوسف سماوی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.