کار عشق آنگاه تمام شود که عاشق معشوق شود و ورق بگردد بی آنکه از عشق عاشق چیزی بکاهد یا در حسن معشوق چیزی بیفزاید زیرا که حسن معشوق را لازمه وجودست زوال آن با بقاء ذات او ممتنع بود و عشق در عاشق اگرچه زایدست بر وجود او و از خارج درو آمده است اما بقوت حسن معشوق که ذریعۀ اوست اوصاف او را در خود مضمحل گردانیده است و بجای خود همه خود ثابت شده و چون عاشق معشوق شود هر آینه معشوق عاشق شود بی آنکه وصل او ازو نقل کند و بدین پیوندد ای درویش اگر دیدۀ نهان بین بگشائی ببینی که عشق و عاشق و معشوق هر سه یکی است و این اصل بی شبهتی و شکی است شیخ اوحدالدین کرمانی گوید:
گفتم که پیامبری تو یا پیر
گفت او که دوئی ز راه برگیر
امروز و پریرودی و فردا
هرچار یکی بود تو فردا
چون نیک بدیدم آن نکو بود
او و من و پیر هر سه او بود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: عشق زمانی به پایان میرسد که عاشق به معشوق تبدیل شود و در این فرایند، نه از عشق عاشق کاسته میشود و نه بر زیبایی معشوق افزوده میگردد، چرا که زیبایی معشوق جزئی از وجود اوست و زوال آن ممکن نیست. عشق به عاشق نیرویی میدهد که او را در اوصاف معشوق محو میکند و در نهایت، عاشق و معشوق یکی میشوند. این پیوند به شیوهای است که عاشق دیگر نمیتواند از معشوق جدایی یابد، زیرا این رابطه نشاندهندهی یک حقیقت بینظیر است. بیداری از خواب خیال به ما میآموزد که عشق، عاشق و معشوق در واقع یک حقیقت واحداند و این را شیخ اوحدالدین کرمانی به روشنی بیان کرده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.