صدر احرار شهای الدّین ، ای گاه سخا
کان ودریا شده از دست کفت چون کف دست
دشمن از غصّۀ جاه تو چو غنچه دلتنگ
طمع از جام عطای تو چو نرگس سر مست
شرف خانة جوزا که به رفعت مثلست
گشته در جنب سرا پردۀ اقبال تو بست
همة اندیشة غمها ز دل او برخاست
در همه عمر خود آن کس که دمی با تو نشست
به سیه کاری از خدمت تو دورم کرد
که سیه بادا روی فلک سفله پرست
تا در هجر تو بر من بگشادست قضا
در شادی و طرب چرخ برویم در بست
مدّتی رفت که از من کرمت یاد نکرد
والحق ازغصّۀ آن جان ز تن من بگسست
نرسم من به تو وز تو نرسد نامه به من
این چنین حادثه را هم سببی دانم هست
شقّۀ کاغذ دانم ز منت نیست دریغ
زانکه در حقّ منت هست کرمها پیوست
یا زبان قلمت چون ره من بسته شدست
یا نه چون پای رهی دست دبیرت بشکست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات شاعر نسبت به محبوب و تأثیرات غم و شادی ناشی از جدایی میپردازد. شاعر نشان میدهد که محبت و سخاوت محبوبش مانند دریا بوده و دشمنانش از حسادت به مقام او دلنگران هستند. همچنین، با اشاره به مشکلاتی که در دوران جدایی با آنها مواجه شده، از بیخبری محبوبش و دوری ناشی از قضا و قدر سخن میگوید. شاعر به ناتوانی در ارتباط با محبوبش و دلتنگی ناشی از این جدایی اشاره میکند و از یادآوری کرمها و لطفهای محبوب یاد میکند. در نهایت، با ابراز ناامیدی از برقراری ارتباط، حسرت و پشیمانی خود را بازگو میکند.
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف شخصیتی بزرگی اشاره دارد که در زمینه دین و علم از مقام والایی برخوردار است. او همانند دریایی وسیع و بیکران است که سخاوتمندی و generosity او به حدی است که مانند آبی زلال و آرام از دستانش جاری میشود. در واقع، او به مانند آبی که در کف دست نمیماند، سخاوت خود را به دیگران میبخشد و از علم و فضیلتش برای راهنمایی دیگران استفاده میکند.
هوش مصنوعی: دشمن به خاطر جایگاه و مقام تو مانند غنچهای غمگین است و طمع او از بخششهای تو مانند نرگس سرمست و شاداب است.
هوش مصنوعی: دربارۀ ارزش مقام و منزلت تو میتوان گفت که شرف خانۀ جوزا، که نمادی از بلندی و عظمت است، در کنار دروازۀ خوشبختی تو قرار گرفته و به شکلی نمادین، به تو احترام میگذارد.
هوش مصنوعی: تمام غم و اندوهی که در دل او بود، درواقع ناشی از لحظاتی است که در تمام عمرش با تو گذرانده است.
هوش مصنوعی: به خاطر کارهای زشت تو، از خدمتت دور شدم؛ که کاش باد سیاه، بر چهرهی آن آسمانِ پست بوزد.
هوش مصنوعی: سرنوشت در غیاب تو بر من سختیها را گشوده است و در این حال، زمان از شادی و خوشی روی برگردانده است.
هوش مصنوعی: مدتی گذشت که تو از من یاد نکردی و واقعاً به خاطر غم این مسئله جانم از بدنم جدا شد.
هوش مصنوعی: من به تو نمیرسم و نامهای هم از تو به من نمیرسد. من این اتفاق را هم به نوعی دلیل و علت میدانم.
هوش مصنوعی: میدانم که تکهای از کاغذ ارزش زیادی ندارد و نباید به خاطر آن غصه خورد، زیرا از جانب کسی که به من لطف کرده، چنین چیزی به من رسیده است.
هوش مصنوعی: یا زبان قلمت به اندازهای بسته شده که نمیتواند راهی را پیدا کند، یا شاید چون وقتی که یک مسافر پایش را میشکند، دست نویسندهات از نوشتن بازمانده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شور در شهر فکند آن بت زُنّارپرست
چون خرامان ز خرابات برون آمد مست
پردهٔ راز دریده، قدحِ می در کف
شربت کفر چشیده، عَلَم کفر به دست
شده بیرون ز در نیستی از هستی خویش
[...]
آنکه در صدر قضا تا به حکومت بنشست
چنگ بازی بمثل سینه کبکی بنخست
وانکه تا او در انصاف گشودست ز بیم
پشت ظالم بشکست و نفس فتنه ببست
دیده اکنون نتواند که کند هیچ زنا
[...]
چار چیز است خوش آمد دل خاقانی را
گر کریمی و معاشر مده این چار ز دست
مال پاشیدن و پوشیدن اسرار کسان
باده نوشیدن و بوسیدن معشوقهٔ مست
صنما بسته آنم که در این منزل تست
خبری یابم زان زلف شکسته به درست
درد و غمهای تو و عهد وفایت بر ماست
هم به جان تو که هوش و دل و جانم بر تست
دل من نیست شد و سوز تو از سینه نرفت
[...]
یار میخواره من دی قدحی باده به دست
با حریفان ز خرابات برون آمد مست
بر در صومعه بنشست و سلامی در داد
سرِ خُم را بگشاد و در غم را بربست
دل هر دیو دل از ما که بدید آن مه نو
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.