گنجور

 
کمال‌الدین اسماعیل

ای که با الفاظ گوهر بار تو

سعی ضایع در جهان کان کندنست

کار طبع دلفروزت روز و شب

بیخ غم از طبع یاران کندنست

دشمن ار داری تو،بهرام فلک

از برای گور ایشان کندنست

صبر کردن در فراق خدمتت

چون به ناخن کوه و سندان کندنست

چارۀ هجر تو الّا وصل نیست

در دندان را چو درمان کندست

پیشۀ من بی تو دور از روی تو

پشت دست غم به دندان کندنست

در فراق زندگی گر می کنم

زندگانی نیست این جان کندنست

 
 
 
رودکی

وز بر خوشبوی نیلوفر نشست

چون گهِ رفتن فراز آمد، نَجَست

ناصرخسرو

هر که چون خر فتنهٔ خواب و خور است

گرچه مردم‌صورت است آن هم خر است

ای شکم پر نعمت و جانت تهی

چون کنی بیداد؟ کایزد داور است

گر تو را جز بت‌پرستی کار نیست

[...]

میبدی

بنده گر خوبست گر زشت آن تست

عاشق ار دانا و گر نادان تراست

ادیب صابر

ساقیا در جام من ریز آب رز

زان بضاعت ده که عشرت سود اوست

در جهان چون آب رز معلوم نیست

آتشی کز زلف ساقی دود است

عطار

عزم آن دارم که امشب نیم مست

پای کوبان کوزهٔ دردی به دست

سر به بازار قلندر برنهم

پس به یک ساعت ببازم هرچه هست

تا کی از تزویر باشم رهنمای

[...]

مشاهدهٔ بیش از ۳۶۱ مورد هم آهنگ دیگر از عطار
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه