گنجور

 
کمال‌الدین اسماعیل

ای که با الفاظ گوهر بار تو

سعی ضایع در جهان کان کندنست

کار طبع دلفروزت روز و شب

بیخ غم از طبع یاران کندنست

دشمن ار داری تو،بهرام فلک

از برای گور ایشان کندنست

صبر کردن در فراق خدمتت

چون به ناخن کوه و سندان کندنست

چارۀ هجر تو الّا وصل نیست

در دندان را چو درمان کندست

پیشۀ من بی تو دور از روی تو

پشت دست غم به دندان کندنست

در فراق زندگی گر می کنم

زندگانی نیست این جان کندنست

 
 
 
جدول شعر
رودکی

وز بر خوشبوی نیلوفر نشست

چون گهِ رفتن فراز آمد، نَجَست

ابوالمثل بخارایی

رفت در دریا به تنگی آبخوست

راه دور از نزد مردم دوردست

ناصرخسرو

هر که چون خر فتنهٔ خواب و خور است

گرچه مردم‌صورت است آن هم خر است

ای شکم پر نعمت و جانت تهی

چون کنی بیداد؟ کایزد داور است

گر تو را جز بت‌پرستی کار نیست

[...]

ادیب صابر

ساقیا در جام من ریز آب رز

زان بضاعت ده که عشرت سود اوست

در جهان چون آب رز معلوم نیست

آتشی کز زلف ساقی دود است

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه