چون ز فیض رشحات نم باران قدم
سربرافراخت نی از خاک نیستان عدم
کرد در خود نظری دید قبایی زقصب
تنگ بر قامت او دوخته خیاط کرم
لیک دانست که باپای فرو رفته به گل
هست در زیر قبا صد گره و بند به هم
گفت یارب بگشا این گره و بند وبده
دست لطفی که برآرم زگل و آب قدم
نایی اش کندقبا از بدن و پای زگل
گره و بند گشادش ز دل و جان دژم
لب نهادش به لب و چون زخودش یافت تهی
در وجود تهی از خود شده او زد دم
از دم خویش روان در تن او ساخت عیان
هر چه در پرده نهان داشت ز الحان و نغم
نی ازان بانگ و ندا گفت نباشد دم من
جز دم او و ازین دم نخورم هیچ ندم
بلکه من اویم و او من به مثل گرچه کشد
مدعی بر رخ ایمان من از کفر رقم
جامی اسرار مکن فاش که در مذهب قوم
نه زبان محرم این راز نماید نه قلم
همه دانند کز افشای چنین معنی رفت
صاحب قول انا الحق به سر دار ستم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعری است درباره جستجوی فنا در وجود و نزدیکی به حقیقت. شاعر از باران و فیض آن یاد میکند و به تصویرگری از خود میپردازد که در دنیای مادی و در گل و آب غرق است. او از خداوند میخواهد که گرهها و بندهای درونی و بیرونیاش را بگشاید تا به حقیقت و آزادی برسد. با دریافت لطف خدا، او از قید و بندها آزاد شده و در مقام اتصال به حقیقت قرار میگیرد. شاعر به وحدت وجود و یکی شدن با خدا اشاره میکند و میگوید که در این حالت، او دیگر خود را جدا نمیداند و فقط در حقیقت واحد میماند. در نهایت، اشاره به اینکه افشای این رازها برای دیگران ممکن نیست، از سختی درک این معانی حکایت میکند.
هوش مصنوعی: باران لطیف نعمتهایی را به همراه دارد که باعث ظهور و شکوفایی موجودات میشود. مانند گیاهی که از خاکی که هیچ چیز ندارد، سر بر میآورد و رشد میکند.
هوش مصنوعی: در دل خود نگاهی انداخت و مشاهده کرد که خیاطی با دقت و مهارت، دلبسته و با محبت، لباس نازکی را که به شکل زیبایی دوخته بود، بر قامت او قرار داده است.
هوش مصنوعی: اما او میدانست که زیر لباسش، در حالی که پاهایش در گل فرو رفته، صدها گره و زنجیر وجود دارد.
هوش مصنوعی: ای پروردگارا، این گره و مشکل را بگشا و لطفی کن تا بتوانم از خاک و آب پا بگذارم و به منزل برسم.
هوش مصنوعی: نای او را از بدن و پایش را از خاک جدا میکند و بند و گرهای که به دل و جانش چسبیده بود را میگشاید.
هوش مصنوعی: او لبش را به لب دیگری گذاشت و وقتی که احساس کرد خود را در وجود خودش خالی میبیند، از خود بیخود شده و گریه کرد.
هوش مصنوعی: از نفس و روح خود، او در بدنش به وضوح نمایان کرد، هر آنچه که در خفا و در پس پرده بود، از آهنگها و نغمهها.
هوش مصنوعی: این بیت بیانگر این است که صدا و ندا از من نیست و من فقط صدای او را دارم. بنابراین، هیچ چیزی از خودم نمیگویم و تنها به صدای او توجه میکنم.
هوش مصنوعی: من و او یکی هستیم، حتی اگر کسی بخواهد با کارهایش به من اتهام بزند و بر ایمانم حمله کند.
هوش مصنوعی: در این بیت به این نکته اشاره میشود که نباید رازها و اسرار مذهبی یا معنوی را افشا کرد، زیرا در دین و باورهای مردم نه زبان افراد میتواند این رازها را مطرح کند و نه نوشتار قادر به بیان آنهاست. به عبارتی، برخی امور باید در دل نگه داشته شوند و بیان آنها مناسب نیست.
هوش مصنوعی: همه میدانند که افشای این حقیقت سبب شد که کسی که ادعای حق داشت، به دست ظلم و ستم نابود شد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
روز خوش گشت و هوا صافی وگیتی خرم
آبها جاری و می روشن و دلها بی غم
باغ پنداری لشکر گه میرست که نیست
ناخنی خالی از مطرد و منجوق و علم
خاک هر روزی بی عطر همی گیرد بوی
[...]
قطعۀ مدح مرا چون دل و چون دیدۀ خویش
از پی فخر بدارند بزرگان عجم
پس من آری بتن خویش فرستم بر تو
مدح گویم که مگر مزد فرستی بکرم
تو بدینار کسان آب مرا تیره کنی
[...]
چون بزاد آن بچگان را، سر او گشت به خم
وندر آویخت به روده، بچگان را، به شکم
بچگان زاد مدور تنه، بیقد و قدم
صد و سی بچهٔ اندر زده دو دست به هم
تا جهان از گل خرم شده چون باغ ارم
آهو ایمن شده بر سبزه چو مرغان حرم
از بر سوسن بین برگ گل زرد و سپید
چو پراکنده بمینا در دینار و درم
لاله و سبزه بهم در شده از باد بهار
[...]
موسم عید و لب دجله و بغداد خُرَم
بوی ریحان و فروغ قدح و لاله به هم
همه جمع اند و به یک جای مهیا شدهاند
از پی عشرت شاه عرب و شاه عجم
رکن اسلام ملک شاه جهانگیر شهی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.