صدای آن غژکم کشت و شکل آن غژکی
که شور مجلس عشاق شد ز پر نمکی
ز پرده بشری می زند نوا لیکن
رسد به گوش من آواز سبحه ملکی
دمید صبح یقین از فروغ جام ای شیخ
ز زهد خشک چرا مانده در حجاب شکی
ز سعد و نحس فلک دم زند منجم شهر
ز بزم عشرت ما دور باد آن فلکی
عروس عشق تو را دایه شد نمی دانم
که شیر ذوق ز پستان او چرا نمکی
سحاب مکرمت و آب رحمتی جانا
ولی چه سود که بر کشتزار ما نچکی
هزار بلبل خوشگوست جامی آن گل را
یکی بنال نه آخر ازان هزار یکی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بدین شمایل و خوبی کجا بود ملکی
بدین فروغ نتابد ستاره از فلکی
بکارگاه حقیقت که نیست رنگ شکی
هزار نقش برآید ز صنع و یکی
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.