شدم ز مدرسه و خانقاه بیگانه
سر نیاز من و آستان میخانه
صدای ذکر ریایی نمی دهد ذوقی
خوشا نوای نی و نعره های مستانه
ز شیخ شهر چه می پرسی و محاسن او
که شرح آن نتواند به صد زبان شانه
کجاست ساقی پیمان شکن که بفروشیم
متاع توبه و تقوا به یک دو پیمانه
ز عشق گوی که افسانه ای ازین خوشتر
نگفته اند درین گنبد پر افسانه
بسوز بال و پر سعی تا بیاسیایی
به پای شمع دل افروز خود چو پروانه
ز تن پرست مجو سر اهل دل جامی
که نیست هر صدفی جای در یکدانه
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از جدایی از مدرسه و خانقاه و گسستگی از عرفان سخن میگوید و به میخانه و عشق و شوری که در آنجا وجود دارد اشاره میکند. او از ذکرهای بیروح و بیمحتوا انتقاد میکند و به صدای نی و نعرههای مستانه که نشاطآور است، اشاره دارد. شاعر به بیفایده بودن ظواهر و محاسن ظاهر شیخها و روحانیون اشاره کرده و به دنبال ساقیای است که بتوانند توبه و تقوای خود را در برابر او به فروشند. او تأکید میکند که عشق و شور، افسانهای زیباتر از آنچه گفته شده، دارد. در انتها، شاعر به تلاشی بیهوده برای دستیابی به کمال اشاره میکند و از تن پرستی و بیتوجهی به دل و اصل حقیقت انتقاد میکند.
هوش مصنوعی: از محیط مدرسه و خانقاه دور شدم و احساس میکنم که به آستان میخانه نیاز دارم.
هوش مصنوعی: صدای ذکر به شیوهی صوری و غیر واقعی، لذت بخش نیست؛ اما صدای نی و نعرههای شاد و مستانه، دلنشین و روحنواز است.
هوش مصنوعی: از شیخ شهر چه میخواهی بپرسی و از ریش او که توصیف آن را حتی با صد زبان نمیتوان بیان کرد.
هوش مصنوعی: کجاست آن کسی که پیمان را میشکند و میتواند به ما کمک کند تا توبه و تقوای خود را به قیمت چند جرعه شراب بفروشیم؟
هوش مصنوعی: از عشق بگو که هیچ داستانی از این زیباتر در این جهان پر از داستانها نگفتهاند.
هوش مصنوعی: برای رسیدن به عشق و هدف خود، باید تمام تلاش و انرژیات را صرف کنی، حتی اگر برای این کار نیاز باشد خودت را فدای آن کنی، مانند پروانهای که برای نور شمع جانش را میسوزاند.
هوش مصنوعی: از انسانهای تنپرست و بیخبر از دل، انتظار نداشته باش که جامی از معرفت به تو بدهند، زیرا هر صدفی گنجایش یک مروارید خاص را ندارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تبارک الله ازین بخت و زندگانی من
که تا بمیرم زندان بود مرا خانه
اگر شنیدمی از دیگران حکایت خود
همه دروغ نمودی مرا چو افسانه
چو من مهندس دیدی که کردی از سمجی
[...]
چو مست روی توام ای حکیم فرزانه
به من نگر تو بدان چشمهای مستانه
ز چشم مست تو پیچد دلم که دیوانه است
که جنس همدگر افتاد مست و دیوانه
دل خراب مرا بین خوشی به من بنگر
[...]
پدید نیست اسیران عشق را خانه
کجاست بند؟ که صحرا گرفت دیوانه
چنان ز فرقت آن آشنا بنالیدم
که خسته شد جگر آشنا و بیگانه
نخست گفتمت: ای دل، به دام آن سر زلف
[...]
پدر که رحمت حق بر روان پاکش باد
ز من دریغ نمیداشت پند پیرانه
چه گفت گفت که جان پدر نصیحت من
اگر قبول کنی اینت پند فرزانه
تو باز سدره نشینی فلک نشیمن تست
[...]
چراغ روی تو را شمع گشت پروانه
مرا ز حال تو با حال خویش پروا نه
خرد که قید مجانین عشق میفرمود
به بوی سنبل زلف تو گشت دیوانه
به بوی زلف تو گر جان به باد رفت چه شد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.