ز هر سو بدانند و رویت نکو
حماک الله ای دوست من کل سو
به خون جگر می کنم چهره تر
همین است پیش توام آبرو
رسان تیزتر آبی از تیغ خویش
که شد خشکم از آتش دل گلو
اگر کوزه می شکستم چه شد
به جرمانه گیرم به گردن سبو
بگو عاشقم بر فلان گفته ای
ز من این چه لایق بود خود بگو
منم آن گدا بر در میکده
که سازم پر از شی ء لله کدو
به هر جا مهی چون تو منزل نساخت
دل جامی آنجا نیامد فرو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بداندیش دشمن برو ویل جو
که تا چون ستاند ازو چیز او
پدید آمد این گنبد تیز رو
شگفتی نمایندهٔ نو به نو
بدان مژده از دیده بان خاست غو
دویدند پیش سپهدار نو
ایا خسرو راد آزاده خو
ترا داده ایزد همه آرزو
نبرد هژبران چنان آیدت
که با مرغکان کودکان را لهو
عفوی تو افزون تر است از گناه
[...]
نسو بود از آنگونه دیوار او
که مانند آئینه بنمود رو
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.