گنجور

 
جامی

دلا کام از لبش با چشم تر جو

والا لم تجد ما کنت ترجو

پر است این چشم تر زان عارض و لب

کسی کم دیده زین پر آبتر جو

کشد یکبارگی پیش توام دل

اگر بنماییم یک بار گیسو

تو را موی از درازی تا میان است

خدا را این میان توست یا مو

تو را بس نیست در زلف آن همه چین

که چینی دیگر افکندی در ابرو

خط است آن یا فشاندی جعد مشکین

نشست از مشک گردی گرد آن رو

مگو جامی برو مهر بتان ورز

من این دانم مرا چیزی دگر گو

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
عطار

پدر گفتش که چون زر سایه افکند

ترا از گوهر و از پایه افکند

نیاید دُنیی و دین راست هر دو

ز حق می‌دان که نتوان خواست هر دو

مشاهدهٔ بیش از ۱۴۶ مورد هم آهنگ دیگر از عطار
مولانا

در این رقص و در این های و در این هو

میان ماست گردان میر مه رو

اگر چه روی می‌دزدد ز مردم

کجا پنهان شود آن روی نیکو

چو چشمت بست آن جادوی استاد

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه