ای خاک نعل توسن تو تاج سرکشان
دیوانه جمال تو خیل پریوشان
خواهند سرو و گل که به راهت شوند خاک
روی که گشت باغ روی مست و سرخوشان
دی می شدی سواره و من بوسه می زدم
هر جا ز نعل اسب تو می یافتم نشان
مردم ز شوق آن لب میگون خدای را
کز جام نیم خورد خودم جرعه ای چشان
روبد ره تو سنبل مشکین چو بگذری
بر طرف باغ زلف معنبر به پاکشان
بستی نقاب و صولت صبرم فرو شکست
بنمای روی و شعله شوقم فرونشان
جامی که مرد تشنه لب از شوق لعل تو
می نوش و جرعه ای دو سه بر خاک او فشان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و شوق به معشوق است. شاعر از زیبایی معشوق و اثرات آن بر دل و جان عاشقان صحبت میکند. او به توصیف نعل اسب معشوق و تأثیر آن بر طبیعت و گلها میپردازد. همچنین، عشق و شوقش را به بوسه، نوشیدن شراب، و زیباییهای طبیعی پیوند میدهد. در نهایت، او از عشقش به معشوق سخن میگوید که باعث دیوانگی و شوقش شده و در انتظار دیدن اوست.
هوش مصنوعی: ای خاکی که زیر پای اسبهای شاهان هستی، زیبایی تو دیوانهکننده است و باعث میشود که انبوهی از پریچهرگان به تو توجه کنند.
هوش مصنوعی: آنها میخواهند درختان سرو و گلها در مسیر تو به خاک تَر شوند، زیرا به خاطر تو، باغ و منظر زیبا پر از شادی و نشاط است.
هوش مصنوعی: در روزگاری که تو سوار بر اسب بودی، من هر جا که اثر نعل اسبت را میدیدم، بوسهای بر آن میزدم.
هوش مصنوعی: مردم به خاطر آن لبهای زیبا و خوشرنگ خدا بسیار شاد و سرمست هستند، من نیز از جام نیمخور خودم کمی از آن را مزهمزه میکنم.
هوش مصنوعی: وقتی که از کنار باغ عبور میکنی، همانطور که عطر خوش سنبل و مشک را حس میکنی، زلفهای نیلوفری هم نظرها را جلب میکند.
هوش مصنوعی: نقاب خود را بردار و صبر من را بشکن. چهرهات را به من نشان بده و آتش اشتیاقم را خاموش کن.
هوش مصنوعی: مرد تشنهای که به خاطر زیباییهای تو از جام مینوشد، حتی اگر چند قطره از آن را روی زمین بریزد، نشاندهندهی عشق و شوق اوست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شاگرددست تست،از آن ابر دُر فشان
آنجارودکه دست تواو را دهد نشان
آن کیست ای خدای؟ کاز این دام ِ خامُشان
ما را همیکَشد به سویِ خود کشان کشان
ای آنکه میکَشی تو گریبان ِ جان ِ ما
از جمع ِ سرکشان بهسویِ جمع ِ سرخوشان
بگرفته گوش ِ ما و بسوزیده هوش ِ ما
[...]
رفتی و دیده ام به وداع تو خون فشان
جان و دل از قفای تو در خاک و خون کشان
ای چشمه حیات ز شوق تو سوختم
بازآ روان و آتش شوقم فرونشان
دل بسته هوس چه زنم لاف عشق تو
[...]
رندی که پا برون نهد از دیر سرخوشان
هست از علوشان برهش فرق سرکشان
مجنون وشان وصل کجا زانکه پا نهند
با صد هراس و بیم به کوی پریوشان
خوش آنکه شد ز دنی و عقبی به میکده
[...]
خواهی که عاشقانه سماعت کند خوشان
جانرا بر آستین نه و بر دوست برفشان
صحبت خوشست و ناخوشم از غیر می کجاست
تا کم کنند درد سر خویش ناخوشان
تا کی عذاب جان کشم از زاهدان خشک
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.