هر زمانت پیش چشم خود تخیل میکنم
یک به یک اسرار حسنت را تامل میکنم
چون بدین خوبی که هستی نقش میبندم تو را
میشوم حیران که بیتو چون تحمل میکنم
نام تو گفتن نیارم فاش مقصودم تویی
گر حدیث سرو یا افسانهٔ گل میکنم
چون زنی تیغم که جان ده بهر تیغ دیگر است
نه برای جان اگر ناگه تعلل میکنم
میروم دامن کشان با دلق رنگین از شراب
در صف دُردیکشان عرض تجمل میکنم
سر عشق از دفتر گل خواندنم دستور نیست
فهم آن معنی ز گفتوگوی بلبل میکنم
گفتمش جامی اسیر توست گفتا آگهم
لیک بهر طعن بدگویان تغافل میکنم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
می روم در باغ و سر در پای سنبل می کنم
عمر را چون شانه صرف زلف و کاکل می کنم
می نویسم از چمن با آن گل رو نامه یی
خامه تحریر از منقار بلبل می کنم
نیست حاجت زاد راه از خویش بیرون رفته را
[...]
از تغافل یا تو را با خویش مایل میکنم
یا برون مهر تو را یک باره از دل میکنم
گر به جا خوی برآرد خون ز چشمم دور نیست
زر تیغ از بس که شرم از روی قاتل میکنم
هر زمان بر سینه از ناخن گشایم رخنهها
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.