گنجور

 
سیدای نسفی

می روم در باغ و سر در پای سنبل می کنم

عمر را چون شانه صرف زلف و کاکل می کنم

می نویسم از چمن با آن گل رو نامه یی

خامه تحریر از منقار بلبل می کنم

نیست حاجت زاد راه از خویش بیرون رفته را

گردبادم پا به دامان توکل می کنم

غنچه خسبم سیدا عمریست در باغ جهان

عندلیبی گر به سر وقتم رسد گل می کنم

 
sunny dark_mode