خلیلی لاحت لنا دور سلمی
نشان های سلمی شد از دور پیدا
کهن ناشده داغ او گشت تازه
قفا نبک من ذکر من لیس ینسی
ازین ربع و اطلال هر جا گیاهی
که بینیم گویا زبانی ست گویا
جز افسون سلمی و افسانه او
نخوانند بر ما نگویند با ما
خدا را رو ای باد و از من بنه رخ
به خاک رهش مرة بعد اخری
به عرضش رسان کای درین دیر کرده
لب لعلت احیای رسم مسیحا
حیات ابد می کند بنده جامی
ز لعل تو دریوزه و الامر اعلی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به یاد سلمی میافتد و نشانههایی از او را از دور مشاهده میکند. دلیلی برای نوستالژی و دلتنگیاش به خاطر خاطرات عاشقانهاش با سلمی وجود دارد. شاعر اشاره میکند که هر بخشی از طبیعت و هر گیاهی گویا یادآور محبوبش است. او از باد درخواست میکند تا به او اجازه دهد به خاطرات سلمی بازگردد و نسبت به او ابراز احساس کند. در ادامه، شاعر به زیبایی و شیرینی لبهای محبوبش اشاره کرده و بیان میکند که عشق او موجب زندگی ابدیاش میشود و او در پی آن است تا از جمال سلمی بهرهمند شود.
هوش مصنوعی: در دوردست، نشانههایی از سُمبُل و زیباییهای سلمی به ما نمایان شد و این حس را به ما منتقل کرد که خلیلی در کنار ما قرار دارد.
هوش مصنوعی: درد و غم او همچنان تازگی دارد و فراموش نمیشود، اشاره به این دارد که یاد من همیشه در ذهن باقی خواهد ماند.
هوش مصنوعی: هر جا که در این منطقه و خرابهها گیاهی ببینیم، به نظر میرسد که آن گیاه دارد چیزی را به ما میگوید.
هوش مصنوعی: جز سحر و جادو و داستان سلمی، هیچ چیز دیگری در مورد ما گفته نمیشود و هیچ کس با ما صحبت نمیکند.
هوش مصنوعی: ای باد، روی خدا را به من نشان بده و قبل از اینکه برای بار آخر به خاک بیفتم، به او بگو.
هوش مصنوعی: به او بگو که در این زمان که در این مکان هستی، لبان زیبایت باعث زنده شدن رسوم و آداب مسیحی شدهاند.
هوش مصنوعی: زندگی جاویدان به بندهات میدهد، با جامی از سنگ قیمتی تو، و کارها به دست پروردگار است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بدست اندرون تیغهای مهند
به زیر اندرون بارههای مصور
مرا شاه بالایِ خواجه نشانده است
از آن خواجه آزرده برخاست از جا
چه بایستش آزردن از سایهٔ حق
که نوری است این سایه از حق تعالی
نه زیرِ قلم جایِ لوح است چونان
[...]
مگر اختران دیدهاندت ز بالا
فرو کرده سرها برای گوایی
سُلیمی اتت بالحُمیا صبوحاً
و تسقی علی شیم برق یمانی
کمال آنچه گونی از آن روی زیبا
برویش که جز خوب و زیبا نگویی
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.