وصلت نیافت دل به خیال تو جان سپرد
جویای آب تشنه لب اندر سراب مرد
یاری که پاک کرد به دامن رخم ز اشک
خون جگر چکید چو دامان خود فشرد
لاغر شدم چنان که چو چنگ از برون پوست
بر تن رگی که هست مرا می توان شمرد
عاشق نهاده جان به کف آمد به پیش تو
درویش خدمتی که توانست پیش برد
می چون خورم که دوش چو ساقی به دست من
دور از لب تو جام می لاله گون سپرد
گه جام همچو می ز دل گرم من گداخت
گه می چو جام از نفس سرد من فسرد
جامی که کند سینه به ناخن سبب چه بود
حرفی که جز وفای تو از دل همی سترد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از عشق و آرزوی وصال سخن میگوید. دلش به خیال محبوبش جان سپرده و همچون تشنهای در جستجوی آب، به دنبال اوست. او از اشکها و دردهایش مینویسد و از حالت لاغری و ضعف خود که ناشی از عشق است، میگوید. عاشق به خاطر محبوبش جانش را در کف دستش گرفته و آماده خدمت است. همچنین، شاعر اشاره میکند که خوشگذرانی و نوشیدن می همچون گذشته برایش بیمزه شده، زیرا دوری محبوبش باعث سردی احساساتش شده است. در نهایت، او نشان میدهد که هیچ چیزی جز وفای محبوبش در دلش نمیتواند باقی بماند.
هوش مصنوعی: دل به وصل تو نرسید و جان خود را فدای تو کرد، مثل تشنهای که به دنبال آب باشد اما فقط سرابی ببیند.
هوش مصنوعی: دوستی که اشکهای خونین دل مرا از دامنش پاک کرد، هنگامی که دامنش را به خود نزدیک کرد، این اشکها به رویش چکید.
هوش مصنوعی: من به قدری لاغر شدم که مانند سازی با پوست نازک، میتوان رگهایم را از زیر پوست مشاهده کرد.
هوش مصنوعی: عاشق جان خود را در دستانش قرار داده و به خاطر تو، با تمام وجود و فقرش، خدمتگزاری کرده است.
هوش مصنوعی: مینوشم و از دیروز که ساقی جام میلالهگون را دور از لب تو به دست من داد، لذت میبرم.
هوش مصنوعی: گاهی اوقات، شراب مانند یک جام از دل گرم من به جوش میآید و گاهی نیز شراب مثل جامی از نفس سرد من میسوزد و از بین میرود.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که آنجامی که بر اثر ناخن به سینه آسیب میزند، نشانهای از چه موضوعی است؟ این نشاندهنده این است که فقط وفای تو از دل میتواند فراموش شود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چون بچهٔ کبوتر منقار سخت کرد
هموار کرد پرّ و بیوکند مویِ زرد،
کابوک را نخواهد و شاخ آرزو کند
وز شاخ سوی بام شود باز گردگرد
مشکین شود چو باد بزلف تو بگذرد
عاشق شود کسیکه بروی تو بنگرد
بر غالیه بماند بر عارض تو باد
گاهش برو بمالد و گه باز بسترد
گر پشت یابد از رخ تو لاله بشکفد
[...]
جز سوی نام نیک خردمند ننگرد
نام نکو بماند و این عمر بگذرد
سالار لولیان را گفتم برای خرد
از میخ هجو من خر خمخانه را بدرد
گفتا که میخ هجو تو . . . ون خوار آنخرست
. . . ون ما چی خاردان بره کش حرب فشرد
خر فرد بود میره با سهل دیلمی
[...]
ای از عدد یکی به هنر صدهزار مرد
دارند معطیان ز عطاء تو پیش خورد
از رشگ حرمت تو بزرگان مملکت
چون صبح و شمس بارخ زردند وبادسرد
از اولیای دولت در هیچ روزگار
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.