تو طفل خردسالی و ما پیر سالخورد
با ما ببین که عشق تو پیرانه سر چه کرد
چشم سیاه سرخ چه سازی به خون من
موی سفید من نگر ای جان و روی زرد
بگشای بند زلف که افتاد صد گره
بر رشته امید من از چرخ تیزگرد
نقشی نکوتر از خط زنگاریت نبست
کلک قضا که زد رقم این لوح لاژورد
چندین چه سود گرمی واعظ چو مستمع
افسرد از شنیدن این نکته های سرد
تعویذ عمر زلف چو طومار تو بس است
گو نامه سعادت من بخت درنورد
زلف تو دید جامی و دستی بر آن نیافت
عمر دراز یافت ولی هیچ برنخورد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به عشق و تأثیر آن بر زندگی خود اشاره میکند. او خود را پیر و سالخورده میداند در حالی که محبوبش جوان است. شاعر از چشمان سیاه محبوب و تأثیر آن بر دلش صحبت میکند و به موهای سفید و چهره زرد خود اشاره میکند. او از گرههای عشق و امیدش سخن میگوید و به سرنوشت و تقدیر خود مینگرد. در نهایت، او به عمر طولانی و بیحاصل خود اشاره میکند که بدون ارتباط با عشق محبوب گذرانده است. شاعر در کنار این احساسات، به بیفایده بودن نصیحتهای دیگران نیز اشاره میکند.
هوش مصنوعی: تو بچهای کوچک هستی و ما افراد سالخوردهایم. بیا و ببین که عشق چه حالتی به ما بخشیده است، حتی با این سن و سال.
هوش مصنوعی: چشم سیاه سرخ چه کارهایی با دل من کردهای، به موهای سفیدم توجه کن، ای جانم، و به رنگ زرد صورتم نگاه کن.
هوش مصنوعی: زلف خود را باز کن تا گرههای زیادی که به امید من بسته شده، باز شوند. این گرهها از چرخ سرنوشت به وجود آمدهاند.
هوش مصنوعی: هیچ طرحی که به زیبایی خط زنگار تو باشد، از قلم تقدیر به وجود نیامده است. این قلم بر روی لوح آسمانی، حکاکی کرده است.
هوش مصنوعی: اگر واعظ با اشتیاق و گرمی صحبت کند، چه فایدهای دارد؟ وقتی که شنونده از شنیدن نکات بیروح و خستهکننده دلزده و بیعلاقه شده است.
هوش مصنوعی: عمر کوتاه من تنها به خاطر زلف تو کافی است و نیازی به نامهای برای خوشبختیام ندارم، چرا که سرنوشت من از پیش رقم خورده است.
هوش مصنوعی: چشمان تو آنقدر جذاب و فریبندهاند که کسی در کنار آنها نمیتواند به چیزی دیگر دست یابد. او زندگی طولانیتری داشت، اما هیچگاه نتوانست به زیبایی و دلربایی زلف تو دست بزند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چون بچهٔ کبوتر منقار سخت کرد
هموار کرد پرّ و بیوکند مویِ زرد،
کابوک را نخواهد و شاخ آرزو کند
وز شاخ سوی بام شود باز گردگرد
مشکین شود چو باد بزلف تو بگذرد
عاشق شود کسیکه بروی تو بنگرد
بر غالیه بماند بر عارض تو باد
گاهش برو بمالد و گه باز بسترد
گر پشت یابد از رخ تو لاله بشکفد
[...]
جز سوی نام نیک خردمند ننگرد
نام نکو بماند و این عمر بگذرد
سالار لولیان را گفتم برای خرد
از میخ هجو من خر خمخانه را بدرد
گفتا که میخ هجو تو . . . ون خوار آنخرست
. . . ون ما چی خاردان بره کش حرب فشرد
خر فرد بود میره با سهل دیلمی
[...]
ای از عدد یکی به هنر صدهزار مرد
دارند معطیان ز عطاء تو پیش خورد
از رشگ حرمت تو بزرگان مملکت
چون صبح و شمس بارخ زردند وبادسرد
از اولیای دولت در هیچ روزگار
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.