گنجور

 
جامی

ایهاالساقی ادر کاس الصبوح

هات مفتاحا لابواب الفتوح

پرتو جام است یا عکس مدام

ام بریق البرق ام برق یلوح

نکهت گل یا نسیم سنبل است

ام شمیم الراح ام مسک یفوح

رفتی و گفتی به هجران ده رضا

انت روحی کیف ارضی ان تروح

ناصح از می توبه فرماید ولی

من ز توبه توبه ای دارم نصوح

گریه ما بین همه عمر دراز

چند خوانی قصه طوفان نوح

جان فدای دوست کن جامی که هست

کمترین کاری درین ره بذل روح