ای خاک ره تو عرش را تاج
یک پایه ز قدر توست معراج
تو در یتیمی و تو را جای
برتر ز همه چو درة التاج
فخر تو به فقر و تاجداران
آورده به فرق بر درت باج
در تیره شب ضلال خذلان
نور تو شده سراج وهاج
آیات تو در زمانه ظاهر
چون شبگون خط ز صحفه عاج
بر روی زده کف خجالت
با جود کف تو بحر مواج
مشتاق ره تو را مغیلان
در زیر قدم حریر و دیباج
جامی که ز تندباد عصیان
شد خرمن طاعتش به تاراج
اکنون ره معذرت گرفته
مسکین به شفاعت تو محتاج
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بازی که نشد به خورد محتاج
رغبت نکند به هیچ دراج
ای لطف تو در تن هنرجان
وی لفظ تو بر سر فلک تاج
از بهر قبول خویش کرده
جان لطف تو در ضمیر ادراج
روشن ز حدیث تو خرد را
[...]
ای پایه اول تو معراج
نعلین تو فرق عرش را تاج
شاهان ز تو یافت فرقشان تاج
پوشیده ز خلعت تو دیباج
محمود سبکتکین به تاراج
در هند پی تو رفت ای تاج
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.