غرض از چاشنی عشق توام درد و غم است
ورنه زیر فلک اسباب تنعم چه کم است
هست بر مایده حسن بسی نعمت و ناز
قوت عاشق ز میان همه رنج و الم است
می زیم شاد دمی با تو دمی با یادت
حاصل عمر گرانمایه همین یک دو دم است
وعده لطف و کرم را مکن ای دوست خلاف
کز کریمان نسزد آنچه خلاف کرم است
قد من گر ز غم عشق تو خم شد چه عجب
بار عشق است کزان قامت افلاک خم است
پاکبازان همه در میکده محرم گشتند
غیر جامی که به تقوی و ورع متهم است
خوش بود دولت وصل تو چه بسیار و چه کم
سلطنت گر همه یک لحظه بود مغتنم است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
روز جشن عرب و وقت نشاط عجم است
شادزی گرچه فلک باعث اندوه و غم است
خویشتن رنجه مدار از قبل فقد مراد
می خور انگار که آن نیز وفا و کرم است
شاه انجم زکمین گاه افق بیرون تافت
[...]
الحق این جشن، نه جشن است که باغ ارم است
ارم از لطف مزاجش به وبا متهم است
نقش بند چمنش باد، ز چین لطف است
رنگریز ثمرش ماه ز چرخ کرم است
دامنش پر زر و سیم است که کان امل است
[...]
خوی ترکان همه مایل به جفا و ستم است
آزمودیم بسی، ترک وفادار کم است
این بلایی ست نه ترکی ست به دنباله ی چشم
دل ز ما برد و گر جان بجهد مغتنم است
پیش او هم چو منی را چه محل باشد و قدر
[...]
یارب، اندر سر هر موی تو چندان چه خم است
زیر آن موی رخت از گل خندان چه کم است
چند گویی که مکن صورت جورم از چشم
مردم چشم تو خود صورت جور و ستم است
ما چو از زلف تو زنار ببستیم، اکنون
[...]
آنکه دست و دل او مظهر جود و کرم است
وانکه در داد و دهش صد چو فریدون و جم است
قدوه و قبله شاهان جهان خواجه علی
یاور ملک عرب داور ملک عجم است
و آنکه تیغش بگه رزم ز خون دل خصم
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.