غرض از چاشنی عشق توام درد و غم است
ورنه زیر فلک اسباب تنعم چه کم است
هست بر مایده حسن بسی نعمت و ناز
قوت عاشق ز میان همه رنج و الم است
می زیم شاد دمی با تو دمی با یادت
حاصل عمر گرانمایه همین یک دو دم است
وعده لطف و کرم را مکن ای دوست خلاف
کز کریمان نسزد آنچه خلاف کرم است
قد من گر ز غم عشق تو خم شد چه عجب
بار عشق است کزان قامت افلاک خم است
پاکبازان همه در میکده محرم گشتند
غیر جامی که به تقوی و ورع متهم است
خوش بود دولت وصل تو چه بسیار و چه کم
سلطنت گر همه یک لحظه بود مغتنم است