گنجور

حاشیه‌ها

عنایت الفت در ‫۱۵ سال و ۸ ماه قبل، جمعه ۵ مهر ۱۳۸۷، ساعت ۲۱:۱۶ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۸:

با درود مجدد. در مصرع دوم بیت اول آمده است: لاغر صفتان زشت خو را نکشند ، این مصرع تا جائیکه من بیاد دارم ولی نسخه چاپی آن در اختیارم نیست، چنین بوده است: روبَه صفتان زشت خو را نکشند.
بامید آینده ای بهتر
---
پاسخ: با تشکر، متن مطابق نظر شما تصحیح شد.

 

گمنام در ‫۱۵ سال و ۸ ماه قبل، جمعه ۵ مهر ۱۳۸۷، ساعت ۱۹:۳۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱:

چند غزل دیگر حذف شده در این نسخه. لطفآ LINK را دنبال کنید. .
.
.
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۲۹/
.
.
چند غزل دیگر حذف شده در این نسخه. لطفآ LINK را دنبال کنید. .
.
.

 

گمنام در ‫۱۵ سال و ۸ ماه قبل، جمعه ۵ مهر ۱۳۸۷، ساعت ۱۹:۱۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۲۹:

این غزل در نسخه سنگی چاپ هندوستان وجود دارد ولی در مجموعه گنجور نست. لذا در حاشیه درج شد.
.
.

ای مرغ خوش الحان بخوان الّله مولانا علی . . . . تسبیح خود کن بر زبان الّله مولانا علی
خواهی که یابی زندگی بشتاب اندر بندگی. . . . تا بخشدت زیبندگی الّله مولانا علی
اسمش عظیم و اعظم است غفران و فرد و عادل است. . . . مولا و حق آدم است الّله مولانا علی
خواهی که یابی زو نشان جان در ره او بر فشان. . . . کو جان دهست و جانستان الّله مولانا علی
سبحان حی لا ینام پیدا از او هر صبح و شام. . . . حج و نماز است و صیام الّله مولانا علی
رزاق رزق بندگان مطلوب جمله طالبان. . . . مأمور امر کن فکان الّله مولانا علی
سلطان بس مثل و نظیر پروردگار بی وزیر. . . . دارندۀ برنا و پیر الّله مولانا علی
دارندۀ لوح و قلم پیدا کن خلق از عدم. . . . میر عرب فخر عجم الّله مولانا علی
سر دفتر هر انجمن علامه مصر و یمن. . . . آن پر دل دشمن فکن الّله مولانا علی
مجموع قرآن مدحتش حمد وثنا و عزتش. . . . نام بزرگی خدمتش الّله مولانا علی
هم مؤمنان و مؤمنات وحش و طیور و هم نبات. . . . مقصود کل کائنات الّله مولانا علی
اشجار وکوه و بحر وبر هم آسمان اندر نظر. . . . تسبیح گویندش بفر الّله مولانا علی
در بندگی میبند کمر اندر طلب میرو بسر. . . . حوش هادی است و راهبر الّله مولانا علی
کر عاشقی و راه بین غره مشو خود را مبین. . . . وانگه ز جان و دل کزین الّله مولانا علی
ای بنده شیرین زبان از دیو اگر خواهی امان. . . . هر دم بر آور تو ز جان الّله مولانا علی
ای شمس دین جانباز جان در معانی بر فشان. . . . تا آیدت در گوش جان الّله مولانا علی
خواهی که یابی زو نشان جان در ره او بر فشان. . . . کو جان دهست و جانستان الّله مولانا علی

 

گمنام در ‫۱۵ سال و ۸ ماه قبل، جمعه ۵ مهر ۱۳۸۷، ساعت ۱۶:۱۳ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۲ - عاشق شدن پادشاه بر کنیزک رنجور و تدبیر کردن در صحت او:

حاشیه‌ها

 

حسین سهند در ‫۱۵ سال و ۸ ماه قبل، پنجشنبه ۴ مهر ۱۳۸۷، ساعت ۲۳:۵۷ دربارهٔ عبید زاکانی » موش و گربه:

الحق که دست مریزاد.
امیدوارم در ادامه راهی که در پیش گرفته اید موفق باشید دوستان.

 

گمنام در ‫۱۵ سال و ۸ ماه قبل، پنجشنبه ۴ مهر ۱۳۸۷، ساعت ۱۶:۵۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱:

متاسفانه هر چه جستجو شد ، نتوانست این غزل زیبای مولانا را در این نسخه یافت ؛ لذا در این حاشیه درج شد.
.
چنانچه خطائی رفته باشد به دیده اغماز نگرید و یا در حاشیه تصحیح فرمائید.
.
تذکره: بعضی لغات که با ی ختم مشوند آ تلفظ میشوند. ماننذ تقی که توقا خوانده مشود. یا دنی که دنا تلفظ میشود.
.
.
.

آفتاب وجود اهل صفا . . .... . . وان امام مبین ولی خدا
.
آن امامی که قائم است بحق. . .... . . در زمین و زمان و ارض و سما
.
دات او هست واجب العصمه. . .... . . او منزه ز شرک و کفر و ریا
.
عالم وحدست مسکن او. . .... . . او برون از صفات مافیها
.
اوست جان حقیقت انسان. . .... . . جمله فانی و جان بود بر جا
.
جنبش او بود ز حی قدیم. . .... . . کردش او بود بگرد بقا
.
هست باقی چو ذات خالق خلق. . .... . . وان صفاتش علی عالی را
.
نیت خالی صفات حق از ذات. . .... . . هست ممسوس او بدات خدا
.
اوست آن گنج مخفی لاهوت. . .... . . که زحق او بحق شده پیدا
.
نقد آن گنج علم بی پایان. . .... . . هست مقصود آن علی علا
.
حکمت او جز او نداند کس. . .... . . کو حکیم است و عالم اشیا
.
اول او بود بلا اول. . .... . . آخر او بود بلا اخری
.
ناصر الانباست او الحق. . .... . . اولیا راست دیدِْْه بینا
.
او بحق حاضر است در کونین. . .... . . تو یقین دان که اوست بدردجی
.
او بحق است و حق ازو ظاهر. . .... . . او بحق است جاودان حقا
.
لمعه نور روی او گردید. . .... . . آفتاب از ضیای خود پیدا
.
بود از نور او دل آدم. . .... . . زان شده تاج مظهر اسما
.
مطلع گشت بر همه شئی. . .... . . آدم از علم آن امام تُقیَِ
.
نوح از او یافت آنچه می ظلبید. . .... . . تا رسیدش بمنزل عُلیا
.
سجده بردند نزد او ملکوت. . .... . . زانکه بد نور خالق یکتا
.
یافت طوفان غیرت اندر دهر. . .... . . نوح ناجی که رسته شد ز بلا
.
کرد ذکرش خلیل با خلت. . .... . . تا که شد نار لاله حمرا
.
جمله نسیرین و سنبل و گل شد. . .... . . نار نمرود بر خلیل خدا
.
رو برو کرد و کرد اسمعیل. . .... . . خویش قربان کیش او بصفا
.
یاد او کرد یوسف اندر چاه. . .... . . تا گرفتش سریر مصر آرا
.
بسکه نالید پیش او ِیعقوب. . .... . . بوی یوسف شنید و شد بینا
.
نور او دید موسی عمران. . .... . . گشت واله دران شب یلدا
.
اربعینی فتاده بذ بی خود. . .... . . گشته مستغرق وصال لقا
.
گفت یا رب مرا نشانی ده. . .... . . گفت دادم ترا ید بیضا
.
بود با جمله انبیا در سر. . .... . . بود با مصطفی معی جهرا
.
در شریعت در مدینه علم. . .... . . در حقیقت امیر هر دو سرا
.
لطف او بود همدم مریم. . .... . . گشت عیسی ازان سبب پیدا
.
سر او دید سید کونین. . .... . . در شب قرب در مقام دنی
.
از علی میشنید نطق علی. . .... . . به علی جز علی نبود آنجا
.
رهروان طالب اند او مطلوب. . .... . . ناطقان صامتند او گویا
.
علم جاوید شد برش روشن. . .... . . کرد تحقیق سر ما اوحی
.
گفت با امّتان ز راه یقین. . .... . . که علی است رهنمای شما
.
صادقان جمله ره بدو دارند. . .... . . کو امیر ست و هادی و مولی
.
اول و آخر او بود در دین. . .... . . ظاهر و با طن او بود بخدا
.
تا بدانی تو رمز این معنی. . .... . . تا رسی در ولایت والا
.
تا شود روشنت که عالی اوست با من ای هواجه کم کنی غوغا
.
ما همه ذره ایم و او خورشید. . .... . . ما همه قطره ایم و او دریا
.
شمس دین چون تو صادقی در عشق. . .... . . جان فدا کن ز بهر مولانا
.
تا شود جانت واصل جانان. . .... . . تا که باشی به عشق راهنما

 

گمنام در ‫۱۵ سال و ۸ ماه قبل، پنجشنبه ۴ مهر ۱۳۸۷، ساعت ۱۶:۲۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱ - سرآغاز:

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱/

 

گمنام در ‫۱۵ سال و ۸ ماه قبل، پنجشنبه ۴ مهر ۱۳۸۷، ساعت ۱۶:۲۰ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱ - سرآغاز:

دوستان عزیز لطفآ به حاشیه غزل شماره 1 مراجعه فرمائید.
.
/مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱

 

رسته در ‫۱۵ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۲ مهر ۱۳۸۷، ساعت ۱۴:۰۷ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۹۸:

بیت 10
موضوع : غلط رسم الخطی
غلط : للی
درست : لؤلؤی
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.

 

گمنام در ‫۱۵ سال و ۸ ماه قبل، شنبه ۳۰ شهریور ۱۳۸۷، ساعت ۱۶:۱۷ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱ - سرآغاز:

اول دفتر به نام ایزد دانا . . . . . صانع پروردگار حی توانا
اکبر و اعظم خدای عالم و آدم . . . . . صورت خوب آفرید و سیرت زیبا
. .........
سعدی از آن جا که فهم اوست سخن گفت . . . . . ور نه کمال تو وهم کی رسد آن جا
بسی حیف است که این ستایش زیبا را از استاد سخن حکیم سعدی (ره) تا به آخر درج نکند ولکن ذکر آن طویل ساختن مطالب دیگرست که در اینجا میرود. ( کلیه این اشعار را میتوان در اینجا مطالعه نمود.)
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۱/
اما بعد:
نویسنده قبل از هر چیز مایل است حضرت مولوی را از دریچه ای دِیگر و با اقتباس به اشعار خود او با دوستداران او آشنا کند. سپس شرح کوتاهی که دفتر هفتم از مثنوی چنانچه برقم نگارش آمدی در کدام وادی دوستداران خود را از برای تفرج؛ بتفرش بردی.
او خود میگوید.
هرکسی از ظن خود شد یار من . . . . . . از درون من نجست اسرار من

پس خواننده را چنانچه این گفتار خوش نیاید آنرا حمل بظن نویسنده دارد.
این مطالب بمرور زمان و با LINK به دیگر قسمتهای مجموعه گنجور خواهد بود. چنانچه دوستان عزیر نظرات دیگری در نحوه ارئه داشته باشند ؛ با درج نظرات خود؛ قبل از شروع نویسنده را راهنمائی فرمائید.

 

رسته در ‫۱۵ سال و ۸ ماه قبل، شنبه ۳۰ شهریور ۱۳۸۷، ساعت ۰۵:۱۳ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۹۹:

موضوع: غلط املایی
بیت 10:
غلط : للی
درست : لالای
---
پاسخ: «لالا» نمی‌تواند با توجه به قافیه‌ی شعر درست باشد، در مجموعه‌ی درج 78 این کلمه «لؤلؤی» آورده شده، در هر صورت فعلاً به صورت «لولوی» تصحیح شد.

 

عیسی در ‫۱۵ سال و ۸ ماه قبل، جمعه ۲۹ شهریور ۱۳۸۷، ساعت ۲۳:۳۳ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۳:

"بانگ آید روزی"
من گمان میکنم بانگ بر آید روزی صحیح باشه
---
پاسخ: نخیر، این طور نیست، «بانگ برآید» وزن شعر را خراب می‌کند.

 

ناشناس در ‫۱۵ سال و ۸ ماه قبل، پنجشنبه ۲۸ شهریور ۱۳۸۷، ساعت ۱۵:۴۸ دربارهٔ امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۶۸:

پیرو حاشیه قبل علاوه بر تضمین شکل قافیه مفاهیم این غزل در ابیاتی ازغزل حافظ تقریبا تکرار شده است مثلادر غزل بالا آمده است
از پس مرگ اگربرسرخاکم گذری
بانگ پایت شنوم نعره زنان برخیزم
وحافظ میگوید
روز مرگم نفسی وعده دیدار بده
تاچو حافظ زسر جان وجهان برخیزم
برسر تربت من با می ومطرب بنشین
تا به بویت زلحد رقص کنان برخیزم
امیر خسرو گفته نعره زنان برخیزم وحافظ گفته رقص کنان برخیزم و..
و تشابه "یکزمان پیش من ای جان وجهانم بنشین "
با "برسر تربت من با می ومطرب بنشین "هم روشنست
ظاهرا این تشابهات بواسطه تشابه احساسات عالی اهل معرفت است وگاه بیان یکی گویای زبان حال دیگریست ودر شعرشان هم منعکس میکنند

 

ناشناس در ‫۱۵ سال و ۹ ماه قبل، پنجشنبه ۲۸ شهریور ۱۳۸۷، ساعت ۰۷:۴۱ دربارهٔ امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۶۸:

گویا حافظ دراین غزل با مطلع
مزده وصل تو کو کز سر جان برخیزم
طایر قدسم واز دام جهان برخیزم..
الهم گرفته از این غزل ا میرخسرو دهلوی است

 

محمد فخارزاده در ‫۱۵ سال و ۹ ماه قبل، چهارشنبه ۲۷ شهریور ۱۳۸۷، ساعت ۱۹:۲۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۳۸:

این غزل یکی از زیباترین غزلهای جناب مولوی است که دکتر شمیسا آن را در گزیده ی خود آورده است. مصراع زیر:
بر جای نان شادی خورد جانی که شد مهمان تو
یکی از اندیشه های کلیدی مولوی را بازگو می کند که جهان را شادی در شادی و شربت اندر شربت می بیند.

 

ف-ش در ‫۱۵ سال و ۹ ماه قبل، چهارشنبه ۲۷ شهریور ۱۳۸۷، ساعت ۰۷:۳۴ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱ - سرآغاز:

بنام او
بشنوازنی چون حکایت میکند
وزجدائیها شکایت میکند
دراین بیت مشهوروابیات بعد آیا کدام جدائی درنظراست که به نی بریده شده از نیستان تشبیه شده است ؟ آیا معنی این جدائی درهبوط اولیه انسان در این دنیا ست یا اینکه مقصود آن جدائیها ئی است که از عوامل محیط اجتماعی وتربیتی حاصل میشودوفرد را از اصل خود یاخویشتن خویش خالی واز غیرخود پر میسازد؟اگر مورد اخیردر نطر باشد موافق حدیثی ازپیامبرگرامی اسلام است که همه کودکان با فطرت پاک متولد میشوند وبعد والدین آنان را به آئین خود درمیآورند(ازفطرت دورمیسازند) وچون ابیات مقدمه مثنوی گواه آنستکه انسان ازاصل خوددور مانده است ودرمطالب مثنوی وآثارعرفانی دیگرتاکید شده که آدمی باید اصل خودرا بازیابد وبه خدا برسد بنظرمیرسد معنای دومی قاعدتا وعملا باید مورد توجه باشد وگرنه چنانچه معنی اول صرفا در نظرباشد چاره ای نمیتوان اندیشید
بعضی گفته اند چون طفل متولد میشود موجودی جهانی است یعنی هم نفس با کل عالم وجود ومبدا هستی میباشد وبعد در محفظه وقفسی ازحالات دیگران ومقتضیات محیط زندگی وارد میشود وروحیه بازودریجه فطرت اوبسته میشود وتبدیل به موجودی محلی ومحدود به نام ونشان ومرام خاص توام با بیم توهم میگردد ونیزمیدانیم که عرفا ومرشدان در روان انسان قفس وقالبهای فکری سراغ دارند وبرشکستن آنها وآزادشدن یا بت شکنی تاکید میکنند خود مولوی گوید:
ازهزاران کس یکی خوش منظراست
که بداند کو به صندوق اندراست..
یا به طفلی در اسیری اوفتاد
یا زاول او زمادر بنده زاد..
دائما محبوس وعقلش در صور
ازقفس اندر قفس دارد گذر.الخ.
اسیر بودن یا در قفس بودن بمنزله جدائی از واقعیت واصل خویش است پس باحتمال زیاد ابیات مزبوروامثال آن توضیحی درمورد"شکایت از جدائی ها" وچبود آن بدست میدهد که یک جدائی چاره پذیراست

 

علی در ‫۱۵ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ شهریور ۱۳۸۷، ساعت ۲۰:۴۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۳:

بیت 4 فوق العاده است . حافظ محشره . محشر

 

رسته در ‫۱۵ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۲۴ شهریور ۱۳۸۷، ساعت ۰۷:۱۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۳ - ظاهر شدن عجز حکیمان از معالجهٔ کنیزک و روی آوردن پادشاه به درگاه اله و در خواب دیدن او ولیی را:

موضوع : فا
مثال های دیگری از مثنوی را مشاهده بفرمایید:
دفتر سوم بخش 205
تو ز دوری دیده‌ای چتر سیاه
یک قدم فا پیش نه بنگر سپاه
دفتر چهارم بخش 6
اعتماد زن بر آن کو هیچ بار
این زمان فا خانه نامد او ز کار
دفتر چهارم بخش 102 بیت 19
هوی فانی چونک خود فا او سپرد
گشت باقی دایم و هرگز نمرد
دفتر جهارم بخش 121 بیت 20
جادوی کمپیر از غصه بمرد
روی و خوی زشت فا مالک سپرد
دفتر پنجم بخش 43 بیت 17
چونک خوبی زنان فا او نمود
که ز عقل و صبر مردان می‌فزود
دفتر ششم بخش 101 بیت 2
پای مردش سوی خانه‌ی خویش برد
مهر صد دینار را فا او سپرد

 

رسته در ‫۱۵ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۲۴ شهریور ۱۳۸۷، ساعت ۰۵:۵۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۳ - ظاهر شدن عجز حکیمان از معالجهٔ کنیزک و روی آوردن پادشاه به درگاه اله و در خواب دیدن او ولیی را:

بیت 20
موضوع : انتقاد از روش تصحیح شما
گویا متن اصلی قبل از تصحیح این چنین بوده است:
" شه به جای حاجبان فا پیش رفت "
س. ص پیشنهادی داده است و متن اصلی به شکل زیر تصحیخ شده ده است:
" شه به جای حاجبان پا پیش رفت"
بر اساس معیار های لازم برای تصحیم که خود شما گذاشته اید س. ص. می بایست دلیل و مدرکی برای غلط بودن متن اصلی ارایه می دادند که نداده اند پس تغیر متن اصلی جایز نبوده است.
مطابق مثنوی چاپ نیکلسون بیت فوق باید این چنین باشد:
" شه به جای حاجبان فا پیش رفت"
به زبان ادبی امروزی می گوییم
شه به جای حاجبان وا پیش رفت
مثال رایج دیگر ی داریم که در فارسی امروزی می گوییم: "پیش واز رفتن" ، که با در نظر گرفتن آن بیت فوق به شکل اصلی مانوس و ملموس است ولی به شکلی که بعد از تصحیح در آمده است " شه به جای حاجبان پا پیش رفت " بی معنی و غلط می نماید، علاوه بر آن مدرک و دلیل قانع کنده ای برای آن وجود ندارد.
---
پاسخ: با تشکر و عرض پوزش، «فا» بازگردانده شد و «حاجبان» ماند.

 

محمدمهدی خدایی در ‫۱۵ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۲۳ شهریور ۱۳۸۷، ساعت ۱۰:۱۲ دربارهٔ وحشی بافقی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۲:

با سلام ضمن تشکر از زحمات شما در مصرع اول کلمه صد اشتباها سد تایپ شده است
---
پاسخ: با تشکر، گویا در نگارش دیوان وحشی همه جا به جای «صد» «سد» نوشته شده، که در فرصت مناسب همه را تصحیح خواهیم کرد.

 

۱
۵۰۲۳
۵۰۲۴
۵۰۲۵
۵۰۲۶
۵۰۲۷
۵۰۵۱
sunny dark_mode