گنجور

حاشیه‌ها

Hamishe bidar در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، یکشنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۱۲:۴۶ دربارهٔ سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳:

اگر آنچه از پیامبر شنیده ایم به آنها EBLAGH کنیم،( KHANDAND و HMASKHARE می کنند،و اگر سکوت کنیم برای ما روا نیست.)

همیشه بیدار در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، یکشنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۱۲:۴۳ دربارهٔ سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳:

وقتی امام آگاه شد فرمود: ”نمی دانیم با مردم چگونه رفتار کنیم

همیشه بیدار در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، یکشنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۱۲:۴۲ دربارهٔ سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳:

یکی گفت: (اگر مرده ،سخن می گوید،می بایست بر گردن ها بجهد)

همیشه بیدار در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، یکشنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۱۲:۳۲ دربارهٔ سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳:

روزی امام سجاد به جمعی از مسلمانان مدینه از قول رسول خدا فرمود: وقتی که انسان می میرد و جنازه او را درمیان تابوت می گذارند و حمل می کنند، او به حمل کنندگان می گوید: ”آیا سخن مرا نمی شنوید؟من در مورد دشمن خدا به شما شکایت می کنم.او مرا فریب داد و به اینجا رسانید و برای نجات من اقدام نکرد، و از شما در مورد خواهران و برادران شکایت می کنم که مرا به خود واگذاشتند، با من مدارا کنید، و در مورد من شتاب نکنید.”

ناشناس در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، یکشنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۱۲:۰۶ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲۳:

در جواب عبداامذنب: ارتباط واژه های حقیقت نادان انکار تبهکار با این بیت چیست؟ نهایت آنکه بر نیارم سر.... به همان معنای قبلی زیباتر از در نیارم سر است

ناشناس در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، یکشنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۱۱:۵۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۱:

در مصرع آخر " کاه تو " یعنی " که آه تو " درست نیت. ( آه تو ) درست، شاعرانه، ادبی، زیبا و قاطعانه تر است

Hamishe bidar در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، یکشنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۱۱:۴۵ دربارهٔ سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳:

علی (ع) در خطبه فرمود: ای مردم هر چه می خواهید از من بپرسید پیش از آنکه از دست شما بروم، شخصی بلند شد و گفت: به من بگو در سر و ریش من چند تار مو وجود دارد؟ فرمود: بخدا قسم پسر عمویم از این سوال تو به من خبر داد و جواب آن را نیز بیان کرد، بر هر تار موی سر و ریش تو شیطانی است که تو را گمراه می کند و تو را به سوی خود دعوت می کند.

Hamishe bidar در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، یکشنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۱۱:۲۲ دربارهٔ سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳:

در منتخب از سلمان فارسی (ره) نقل است که گفت: مولایان امیرالمومنین علیه السلام زیاد از اخبار غیب برایمان خبر می گفت و می دیدیم که در طی سالها آن اخبار واقع می شد، یک روز جمعه ای در مسجد کوفه خطبه می خواند، در خطبه فرمود: ای مردم هر چه می خواهید از من بپرسید پیش از آنکه از دست شما بروم، بخدا قسم از هیچ دسته و گروهی (چیزی) سوال نمی کنید که صدها طایفه از آن طریق گمراه شده و صدها گروه هدایت یافته اند، مگر آنکه از آن به شما خبر می دهم از شعارهایشان و رهبرانشان تا روز قیامت، می گوید: شخص فاسق و فاجری بلند شد و گفت: به من بگو در سر و ریش من چند تار مو وجود دارد؟ فرمود: بخدا قسم پسر عمویم رسول خدا صلی الله علیه و آله از این سوال تو به من خبر داد و جواب آن را نیز بیان کرد، بر هر تار موی سر و ریش تو شیطانی است که تو را گمراه می کند و تو را به سوی خود دعوت می کند و بر هر یک از موهای بدن تو شیطانی است که تو را و نسل تو را لعنت می کند و برای تو فرزندی است کوچک و ملعون که فرزندم حسین علیه السلام و پسر دختر پیامبر صلی الله علیه و آله را به قتل می رساند تو و پسرت خالی از ایمان هستید اگر تو این سوال را از من نپرسیده بودی دلیل آوردن برای این خبر سخت بود اما این پرسش برای ملعون و پلید بودنت و ملعون بودن پسرت کافی است (آن هنگام فرزند کوچکی در خانه داشت پس از آنکه بزرگ شد و موضوع امام حسین علیه السلام پیش آمد به قتل حسین علیه السلام اقدام کرد، بعضی ها گفته اند اسم آن بچه خولی بن یزید اصبحی وده که حضرت را با نیزه زد و سر آن از پشت حضرت بیرون آمد، حضرت از مرکب به زمین افتاد و در خون خود غلتید و به خدا شکایت کرد و فرمود خداوندا طایفه ستمگران را لعنت کن).

Hamishe bidar در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، یکشنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۱۰:۳۵ دربارهٔ سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳:

"به جز درگاه مقدس مادر به هیچ کجا سجده نمی کنم"
ناباور گرامی: اگر واقعاّ به این حرف عمل کنیم در بهشت هستیم دوست گرامی.
سجده به پدر و مادر به عنوان احترام خیلی خوب هم هست.
"این نقد بگیر و دست از آن نسیه بدار"
اگر شما به این باور دارید خوش به حال شما که مقامی بس والاترازبعضی زاهیدین و عابدین دارید و آن هم نقد.
همسایه حضرت موسی در بهشت‏
حضرت موسی، علیه السلام، که در پیشگاه خداوند ارزش والایی دارد، روزی به پروردگار عالم عرض کرد: خدایا، همسایه من در بهشت کیست؟ خداوند نشانی فردی را به او داد. حضرت طبق نشانی به مغازه قصابی رسید و با خود گفت: این مرد در بهشت همسایه من است؟ او که شغلی معمولی دارد و شب و روز سروکارش با ساطور و چاقو و استخوان و گوشت است؟! مدتی کنار آن مغازه نشست تا سرّ آن سخن را فهم کند. دید این مرد قصاب به فقیر همان گوشتی را می‏دهد که به غنی می‏دهد. پس از پایان کار روزانه، حضرت به او گفت: ای مرد، می‏خواهم امشب میهمانت باشم! با خوشرویی گفت: در خدمت شما هستم! تشریف بیاورید! این مرد تا آن روز موسی را ندیده بود و او را نمی‏شناخت، بآین‏حال، او را به خانه برد و برایش شام تهیه کرد و موسی، علیه السلام، میل فرمود.
مدتی بعد، حضرت به این فکر افتاد که وی شب را چگونه سر میکند.
اما هرچه توجه کرد صدای مناجات و گریه‏ای از مرد نشنید. فقط دید او مرتب به اتاق مجاور میرود و برمیگردد. موسی، علیه السلام، که زمینه سؤال را مناسب می‏دید، فرمود: در آن اتاق به چه کاری مشغول هستید؟
مرد قصاب در اتاق را باز کرد و پرده را کنار زد. موسی دید گهواره‏ای از سقف آویزان است. مرد گفت: بیا درون گهواره را ببین! موسی، علیه السلام، پیرزنی خمیده و کم‏وزن و صد واندی ساله را درون آن دید. مرد گفت: این خانم مادر من است. خودم غذا در دهانش میگذارم؛ خودم او را تمیز می‏کنم؛ لباس‏هایش را میشویم؛ او را به حمام میبرم و دائم هم به او میگویم: من نوکر تو هستم و هر کاری از دستم بربیایید برایت انجام میدهم!
موسی فرمود: ای مرد، من موسی بن عمران هستم.
دیروز از خداوند پرسیدم: همسایه من در بهشت چه کسی است؟ خدا نشانی تو را داد. تو بالاترین عبادت‏ها را انجام میدهی که به این مادر نیکی میکنی و مادرِ مادرت شده‏ ای.
به راستی، عقل درباره این حکم قرآن که "به والدین احسان کنید" چه می اندیشد؟ غیر از این است که عقل و حقیقت انسانی این حکم را می پسندد؟ عقل میگوید: پدر و مادر همه عمرشان را صرف فرزندشان کرده‏ اند و از هیچ تلاشی دریغ نکرده‏ اند. پس، سزاوار هر نوع احسان و نیکی ای هستند؛ درحالی‏که مردمان دور از عقل و حقیقت انسانی احسان و نیکی‏ ای به آنان نمیکنند و اگر بین منافع مادی و احترام به پدر و مادرشان تداخلی پیش بیاید نفع مادی را برمی‏گزینند و چشم از این دو منبع لطف و محبت برمیگیرند.

Hamishe bidar در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، یکشنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۱۰:۱۵ دربارهٔ سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳:

س.م گرامی: متاسفم که شما هنوز هم چیزی از آنچه که نوشتم نفهمیدید. به زبان ساده بگویم: مقام انسان معلوم نیست، یعنی انسان هم پست تر از حیوان هست و هم بالاتر از فرشته... "تو کلت پره قورمه سبزیست" را از شعر آقای جوادی نوشتم و منظور این بود که شما ظاهر مرقومهُ حقیر را هم نفهمیدی، بهتر بود سوال کنی به جای اعتراض. حالا هم اگر کدورتی پیش آمده من از شما معضرت میخواهم.

غبار در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، یکشنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۱۰:۰۴ دربارهٔ انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۵۶:

انوری، حکیم نیست و استا شفیعی ثابت می نماید که ناصرخسرو و خیام و سنایی حکیم هستند ولی نمی توان انوری را حکیم خواند. به عنوان مثال در اینجا که انوری می گوید: "مکوش تا بتوانی به جنگ، و صلح گزین" دروغ می گوید. انوری اهل صلح نیست.

غبار در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، یکشنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۱۰:۰۱ دربارهٔ انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۵۷:

ز شکر گردد نعمت بر اهل نعمت بیش
به صبر گردد محنت بر اهل محنت کم
انوری به دروغ این بیت مبتذل را گفته است و به آن اعتقادی ندارد.

غبار در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، یکشنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۱۰:۰۰ دربارهٔ انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۵۷:

استاد یگانه دکتر شفیعی با تحقیقات بی نظیر خود انوری را رسوا ساخته و اثبات فرموده که این گونه اشعار را انوری از روی اعتقاد نسروده و او گرفتار تناقض روحی است.

غبار در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، یکشنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۰۹:۵۷ دربارهٔ انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۶۲ - التماس کفش کند:

ارزش انوری را این شعر نشان می دهد. استاد شفیعی به نیکی ثابت فرموده اند که انوری دروغگو و تناقض اندیش و ثنوی و مشرک است. خواندن کتاب "مفلس کیما فروش" را از دست ندهید. من در طول عمرم کتابی به این زیبایی و پرمحتوایی نخوانده ام. عمرتان را به بطالت گذرانده اید اگر این کتاب را نخوانید.

غبار در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، یکشنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۰۹:۵۴ دربارهٔ انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۶۳ - در حسب حال:

این کتابی که از آن اسم بردید یک کتاب بی نظیر پیرامون رسواسازی این ناشاعر بزرگ است. انوری داغ ننگی است بر پیشانی شاعران جهان. درورد بر ادیب بی همتا استاد شفیعی کدکنی بزرگ.

غبار در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، یکشنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۰۹:۵۱ دربارهٔ انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۶۶ - در عزلت و قناعت و جواب سائلی که از حکیم قصهٔ شعر گفتنش پرسید گوید:

برای درک تناقضات و ثنویت های انوری که در این قطعه بی معنایش، فوران کرده به سخنان بلند استاد سخن جناب آقای دکتر شفیعی در کتاب مفلس کیمیا فروش رجوع شود تا سیه روی شود این انوری پر غل و غش.

غبار در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، یکشنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۰۹:۴۷ دربارهٔ انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۰۵ - در فضیلت عقل و شرف انسان به خرد:

دروغ می گوید این شاعر کذاب. خودش همیشه در پی حرص و طلب شراب است. توصیه می شود خواندن کتاب مستطاب مفلس کیمیا فروش از استاد شفیعی.

غبار در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، یکشنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۰۹:۴۵ دربارهٔ انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۸ - در شکر و قناعت گوید:

کذاب و دروغگوست انوری.
حرص وجودت را گرفته دم از صبر و قناعت می زند. باید این شعر استاد شفیعی کدکنیرا خطاب به شعر انوری خواند: ای شعر پارسی که بدین روزت اوفکند...

غبار در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، یکشنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۰۹:۴۰ دربارهٔ انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۰۴ - در قناعت و خویشتن‌داری:

انوری یک ثنوی است. یعنی ذاتش دو رنگ دارد. حریص و طماع است ولی قناعت را ستایش می کند.
نگ بر این گونه شاعران. پیشنهاد می کنم کتاب بی نظیر و خردمندانه مفلس کیمیا فروش در نقد شعر و افکار انوری را بخوانید. از استاد یگانه دکتر شفیعی کدکنی.

غبار در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، یکشنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۰۹:۳۸ دربارهٔ انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۰۶ - در مذمت شاعری:

دکتر شفیعی کدکنی کار خوبی کرده که انوری را یک ثنوی و دوگانه پرست می خواند.
در عقیده و در شعر و در طمع و قناعت.
واقعا انوری یک انسان دو رو و منافق است و ننگ ایران زمین.
درود بر دکتر شفیعی.

۱
۳۹۸۵
۳۹۸۶
۳۹۸۷
۳۹۸۸
۳۹۸۹
۵۴۷۱