گنجور

حاشیه‌ها

.... در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۲۶ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۰۷:۵۴ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲:

البته به نظر می رسد اینجا کاملا درست باشد

.... در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۲۶ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۰۷:۵۳ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲:

طبق مقاله ای از حسین کاظم زاده ایرانشهر که الان خاطرم نیست کجاست،
فروهر را می توان به گوهر تعبیر کرد
ولی عکس آن همیشه صادق نیست، خود آن هم!

فرهاد در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۲۶ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۰۷:۴۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲:

"یار من باش که زیب فلک ..." مخاطب حافظ معشوف الاهی نیست ... حافظ نمیتواند از خداوند بخواهد که یار او باشد!
همچنین در "یارب این کعبه مقصود تماشاگه کیست" میبینید که "کعبه معقصود" خداوند نیست. چون حافظ از خداوند میخواهد (یا رب) به او بگوید که "معشوقه اش یا همان "کعبه مقصودش" را چه کسی نگاه میکند

حمید در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۲۶ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۰۵:۵۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۸۸:

مصرع دوم بیت آخر:
بازار مرا دیده ، "با زار" دگر رفتی
صحیح است.

محسن شفیعی در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۲۶ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۰۵:۴۷ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۸۸:

بیت اول مصراع دوم
در خانه گردباد بیابان کند تورا

ادب دوست در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۲۶ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۰۱:۰۷ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶۱:

روفیای عزیز،
این رباعی با هیچ چسبی به خیام نمی چسبد،/ همواره از خواندن نوشته هاتان آموخته ام ، اما بهتیر نیست در مانای " ری سایکلینگ " چرخش را حذف فرمایید؟
همینطورروح را از " کونشسنس' ؟
باز گردانی و بازیافت ، آگاهی و هشیاری ، موافقید؟
وصد البته خواهید بخشود.

مهدی کاظمی در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۲۶ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۰۰:۱۸ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۸۷ - تفسیر قول فریدالدین عطار قدس الله روحه تو صاحب نفسی ای غافل میان خاک خون می‌خور که صاحب‌دل اگر زهری خورد آن انگبین باشد:

جهل آید پیش او دانش شود
جهل شد علمی که در منکر رود
اگر جهل به نزد انسان کامل آید به علم و معرفت مبدل میشود ولی دانشی که در دست انسان ناقص باشد در عمل به جهل تبدیل میگردد ... و هر کسی که در اندوختن علم و الفاظی چند دچار عجب و خودبینی شود علم را به جهل تبدیل کرده است
هرچه گیرد علتی علت شود
کفر گیرد کاملی ملت شود
انکس که دچار بیماری است (علتی) هر کاری کند بازهم بیماری اش افزایش پیدا میکند ... واگر انسان کاملی کفر پیشه کند آن روش همه گیر میشود و در آن کار خیری و ثوابی نهفته است .. کفرو بت پرستی صورت و ظاهر یکتا پرستی است پرستیدن بت نشانگر اینست که ستایش و بندگی امری فطری و ذاتی است منتهی آدمی بجای پرستش خالق یکتا وبی نظیر بسوی بت و صنم روی می آورد و عارف کامل بدین نکته واقف است که بت پرستی مبین رابطه خالق و مخلوق است برای همین بت در منظر عارف مظهر پرستش و عبودیت جلوه میکند
(مسلمان گر بدانستی که بت چیست
بدانستی که دین در بت‌پرستی است
وگر مشرک ز بت آگاه گشتی
کجا در دین خود گمراه گشتی...
شیخ محمود شبستری )

ای مری کرده پیاده با سوار
سر نخواهی برد اکنون پای دار
ی پیاده ای(سالک تازه کار ) که با سواره(عارف کامل) در حال مجادله و مسابقه گذاشتن هستی .. سر بسلامت نمیبری پس اکنون پا پس بکش.. در رد و صلاحیت آنان مکوش و درمقام قیاس مکوش ...

مهتاب خوبدل در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۲۶ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۰۰:۱۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵۴:

جناب آقای کسرا حضرت سعدی واژه ی غیرت رو به درستی و در جای خود بکار بردن .دراینجا واژه ی غیرت به معنای رشک بردن و حسد استفاده شده و مانند بسیاری از واژه ها در زبان ارزشمند فارسی دارای چند مفهوم است.

مهتاب خوبدل در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۲۶ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۰۰:۱۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵۴:

سلام.
فکر نمیکنم عاشقانه تر .لطیف تر .پرتصویرتر و زیباتر از غزلهای حضرت سعدی بشه پیدا کرد. واژه ها.ترکیبها و تصویرسازیهایی که جسم و روح آدم رو تازگی میبخشه .هنوز نتونستم بپذیرم که میشه زیباتر از زبان سعدی زبانی یافت.

عباس کریمی در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۲۵ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۲۲:۵۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷:

این شعر واقعا فوق العاده اس...و از توضیحات دوست عزیز و فهیم، ارسلان زیاری هم بسیار لذت بردم.متشکرم ارسلان جان.

جانی در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۲۵ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۲۱:۳۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۵:

توضیحی از مرحوم نجابت شیرازی در مورد بیت ثلاثۀ غسالۀ حافظ:
پیوند به وبگاه بیرونی

مجتبی در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۲۵ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۲۱:۲۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲۷:

جناب منصور پویان سخنان شما بسیار محشر و عجیب بود. ریاضی گونه بود!!! لذت بردم
حیرت اندر حیرت امد این قصص....خامشی خاصگان اندر اخص.
بویژه آنکه فرمودید: ...در چنان جایگاهی، روشنائی در تاریکی و تفاوت در تقارن مضمحل گشته؛ هیچ در هیچ می شود نقطه آغاز و نیز نقطه پایان بر هر معنا و بر هر پرسش و جـُستاری.
احساس میکنم که میفهمم یعنی چی ولی بازهم متوجه نمیشم! درست مثل این جمله ی جادویی.
و این غزل گرچه ظاهرا با عاشق همراه ست ولی در باطن و مغز کلام کسی جز ذات مطلق نیست...و بویژه آنکه بزیبای و معنایی پرمعنا غزل را به پایانی بی پایان میرساند که:

حق آتشی افروخته تا هر چه ناحق سوخته
آتش بسوزد قلب را بر قلب آن عالم زند
تماما حیرته، واقعا قیامته!!!
به نظر من در این یک بیت مولانا هدف از آفرینش، دلیل خیر و شر، انسان، وظیفه ی او و علت رفتنش راپاسخ میگوید.
بدرود.

نمی دانم در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۲۵ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۲۱:۰۹ دربارهٔ فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱۲:

آذر خانم و آقا کسرا
دکتر شمیسا برای کتابش زحمت بسیار کشیده ولی انصافا باید گفت ایشان معنای حقیقی عرفان و لسان عارفان را نمی داند.
به خاطر همین بسیاری از شعرهایی که مقصود از آن عشق حقیقی است را تنها به سبب وجود الفاظی چون پسر و... به معنای شاهدبازی گرفته است.

نمی دانم در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۲۵ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۲۱:۰۶ دربارهٔ شیخ بهایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۴:

روستا رفته اید آقا محسن؟
که بعضی پنجره های خانه ها را با چارچوب چوبی درست کرده و با پلاستیک پوشانده اند؟
چون شیشه نداشته یا پول خرید شیشه نداشته اند.
در زمان شیخ بهایی شیشه بوده ولی شاید بسیار روستایی ها پول خرید شیشه نداشته و پلاستیک هم نبوده، بعد با کاغذ، پنجره ها را می پوشاندند
کاغذ، چون برای نوشتن بود ارزشمند بود ولی کاغذ پنجره، کم فایده ترین استفاده از کاغذ است و مقصود شاعر شاید این باشد.

کسرا در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۲۵ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۲۰:۲۱ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۸۰۲:

بسیار زیبا

کسرا در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۲۵ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۲۰:۲۰ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۶۵۹:

خییییییییییییییلی زیباست این غزل خیلی ...

زهرا حکیمی بافقی در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۲۵ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۲۰:۱۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹:

رونق عهد شباب است دگر بستان را
می‌رسد مژده گل بلبل خوش الحان را
مطابقه ها:
سعدی:
ای که انکار کنی عالم درویشان را
تو چه دانی که چه سودا و سر است ایشان را؟
عماد فقیه:
گر درست است که او می شکند پیمان را،
نبرد کس به در از ورطه ی عشقش جان را
خواجوی کرمانی:
آخر ای یار فراموش مکن یاران را
دل سرگشته به دست آر جگرخواران را
*منبع:دیوان خوا جه حافظ شیرازی. به اهتمام ابوالقاسم انجوی.

محسن نوری در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۲۵ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۲۰:۱۰ دربارهٔ شیخ بهایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۴:

مثلا از هم بدرید و علم را مسخره کرد

محسن نوری در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۲۵ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۲۰:۰۸ دربارهٔ شیخ بهایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۴:

به نظرم بعضی شعرها باید با کلمات و ادبیات فارسی فعلی بازنویسی بشن تا بتونیم کاربردیشون کنیم.
کاغذ پنجره تو اینجا مفهوم نیست.

کسرا در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۲۵ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۱۹:۳۹ دربارهٔ فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱۲:

بیت آخر این جاوید اثر کافیست برای آنان که ادعا میکنند این شعر در وصف امامشان است ...

۱
۳۹۸۳
۳۹۸۴
۳۹۸۵
۳۹۸۶
۳۹۸۷
۵۶۲۳