مه کرد مسخر دره و کوه لزن را
پر کرد ز سیماب روان دشت و چمن را
گیتی به غبار دمه و میغ، نهان گشت
گفتی که برفتند به جاروب، لزن را
گم شد ز نظر کنگرهٔ کوه جنوبی
پوشید ز نظارگی آن وجه حسن را
آن بیشه که چون جعد عروسان حبش بود
افکند به سر مقنعهٔ برد یمن را
برف آمد و بر سلسلهٔ آلپ کفن دوخت
وآمد مه و پوشید به کافور کفن را
کافور برافشاند کز او زنده شود کوه
کافور شنیدی که کند زنده بدن را
من بر زبر کوه نشسته به یکی کاخ
نظارهکنان جلوهگه سرو و سمن را
ناگاه یکی سیل رسید از درهای ژرف
پوشید سراپای در و دشت و دمن را
هرسیل ز بالا به نشیب آید و این سیل
از زیر به بالا کند آهیخته تن را
گفتی ز کمین خاست نهنگی و به ناگاه
بلعید لزن را و فروبست دهن را
مرغان دهن از زمزمه بستند، تو گویی
بردند در این تیرگی از یاد سخن را
خور تافت چنان کز تک دریا به سر آب
کس درنگرد تابش سیمینه لگن را
تاریک شد آفاق تو گفتی که به عمدا
یکباره زدند آتش، صد تل جگن را
گفتی که مگر جهل بپوشید رخ علم
یا برد سفه آبروی دانش و فن را
گم شد ز نظر آن همه زیبایی و آثار
وین حال فرا یاد من آورد وطن را
شد داغ دلم تازه که آورد به یادم
تاریکی و بدروزی ایران کهن را
*
*
آن روز چه شد کایران ز انوار عدالت
چون خلد برین کرد زمین را و زمن را
آن روز که گودرز، پی دفع عدو کرد
گلرنگ ز خون پسران دشت پشن را
وآن روز که پیوست به اروند و به اردن
کورش، کر و وخش و ترک و مرو و تجن را
و آن روز که کمبوجیه پیوست به ایران
فینیقی و قرطاجنه و مصر و عدن را
وآن روز که دارای کبیر از مدد بخت
برکند ز بن ریشهٔ آشوب و فتن را
افزود به خوارزم و به بلغار، حبش را
پیوست به لیبی و به پنجاب، ختن را
زان پس که ز اسکندر و اخلاف لعینش
یک قرن کشیدیم بلایا و محن را
ناگه وزش خشم دهاقین خراسان
از باغ وطن کرد برون زاغ و زغن را
آن روز کز ارمینیه بگذشت تراژان
بگرفت تسیفون، صفت بیت حزن را
رومی ز سوی مغرب و سگزی ز سوی شرق
بیدار نمودند فرو خفته فتن را
در پیش دو دریای خروشان، سپه پارت
سد گشت و دلیرانه نگه داشت وطن را
پرخاشگران ری و گرگان و خراسان
کردند ز تن سنگر و از سینه مجن را
خون در سر من جوش زند از شرف و فخر
چون یاد کنم رزم کراسوس و سورن را
آن روز کجا شد که ز یک ناوک «وهرز»
بنهاد نجاشی ز کف اقلیم یمن را
وآن روز که شاپور به پیش سم شبرنگ
افکند به زانوی ادب والرین را
وآن روز کجا رفت که یک حملهٔ بهرام
افکند ز پا ساوه و آن جیش کشن را
آن روز کجا شد که ز پنجاب و ز کشمیر
اسلام برون کرد وثن را و شمن را
وآن روز که شمشیر قزلباش برآشفت
در دیدهٔ رومی به شب تیره وسن را
آن روز که نادر، صف افغانی و هندی
بشکافت، چو شمشیر سحر عقد پرن را
وآن گه به کف آورد به شمشیر مکافات
پیشاور و دهلی و لهاوور و دکن را
وآن ملک ببخشید و بشد سوی بخارا
وز بیم بلرزاند بدخشان و پکن را
وامروز چه کردیم که در صورت و معنی
دادیم ز کف تربیت سر و علن را
نیکو نشود روز بد از تربیت بد
درمان نتوان کرد به کافور، عنن را
بالجمله محالست که مشاطهٔ تدبیر
از چهرهٔ این پیر برد چین و شکن را
جز آن که سراپای جوان گردد و جوید
در وادی اصلاح، ره تازه شدن را
ایران بود آن چشمه صافی که به تدریج
بگرفته لجن تا گلو و زیر ذقن را
کو مرد دلیری که به بازوی توانا
بزداید از این چشمه، گل و لای و لجن را
هرچند که پیچیده به هم رشتهٔ تدبیر
آرد سوی چنبر سر گم گشته رسن را
اصلاح ز نامرد مخواهید که نبود
یک مرتبه، شمشیرزن و دایرهزن را
من نیک شناسم فن این کهنهحریفان
نحوی به عمل نیک شناسد لم و لن را
آن کهنه حریفی که گذارد ز لئیمی
در بیع و شری جمله قوانین و سنن را
طامع نکند مصلحت خویش فراموش
لقمه به مثل گم نکند راه دهن را
جز فرقهٔ مصلح نکند دفع مفاسد
آن فرقه که آزرم ندارد تو و من را
بیتربیت، آزادی و قانون نتوان داشت
سعفص نتوان خواند، نخوانده کلمن را
امروز امید همه زی مجلس شور است
سر باید کآسوده نگه دارد تن را
گر سر عمل متحد از پیش نگیرد
از مرگ صیانت نتوان کرد بدن را
جز مجلس ملی نزند بیخ ستبداد
افریشتگان قهر کنند اهریمن را
بینیروی قانون نرود کاری از پیش
جز بر سر آهن نتوان برد ترن را
گفتار بهار است وطن را غذی روح
مام از لب کودک نکند منع لبن را
این گونه سخن گفتن حد همه کس نیست
داند شمن آراستن روی وثن را
یارب تو نگهبان دل اهل وطن باش
کامید بدیشان بود ایران کهن را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعری است به توصیف وضعیت ایران و یادآوری روزهای شکوهمند تاریخ آن. شاعر با استفاده از تصاویر طبیعت، به تخریب و تاریکی ناشی از ظلم و فسادهای کنونی اشاره میکند و یادآور میشود که چطور زمانی ایران در اوج قدرت و عدالت بودهاست. او به قهرمانان و جنگاورانی اشاره میکند که برای دفاع از وطن تلاش کردهاند و به دورههای درخشان تاریخ ایران میپردازد.
شاعر همچنین به افسوس از وضعیت فعلی میپردازد و تأکید میکند که اصلاحات و پیشرفت مستلزم عزم و اراده جمعی است. در نهایت، او از خداوند میخواهد که حافظ دل ایرانیان باشد و امید به بازگشت شکوه گذشته را در دلها زنده نگه دارد.
هوش مصنوعی: ماه با زیبایی تمام در دل کوهها و درهها میدرخشد و زمین و چمن را مانند جویبار نقرهای پر میکند.
هوش مصنوعی: دنیا به خاطر غبار و مه پنهان شده است، انگار که همه چیز با جاروبی تمیز شده و رفتهاند.
هوش مصنوعی: چهرهٔ زیبای او از دید دور شد، چون که قلهٔ کوه جنوبی آن را پوشانید.
هوش مصنوعی: آن جنگلی که مانند موهای زیبا و پرچین عروسهای حجاز است، بر روی سر مقنعههای زنان یمنی سرازیر شده است.
هوش مصنوعی: برف بر روی رشتهکوههای آلپ نشسته و مانند یک کفن آنها را پوشانده است، و مه نیز به آرامی برفها را مانند کافور میپوشاند.
هوش مصنوعی: کافور را پراکنده میکند تا کوه کافور زنده شود. شنیدهای که چگونه بدن را زنده میکند؟
هوش مصنوعی: من بالاى کوه نشستهام و به یک قصر نگاه میکنم که زیبایی درخت سرو و گل سمن را نمایان میسازد.
هوش مصنوعی: ناگهان سیلابی از درهای عمیق به راه افتاد و تمامی زمین، دشت و صحرا را زیر آب برد.
هوش مصنوعی: هر جریانی که از بالا به پایین میآید، به مانند یک سیل است، در حالی که این سیل که از پایین به بالا میرود، به سختی و قوی تن را به حرکت در میآورد.
هوش مصنوعی: گفتی نهنگی از کمین بیرون آمد و ناگهان لزن را بلعید و دهانش را بست.
هوش مصنوعی: پرندگان دیگر هیچ صدایی نمیزنند و انگار در این تاریکی، سخن و یاد آن را از یاد بردهاند.
هوش مصنوعی: خورشید چنان میتابد که هیچکس به سر آب نمینگرد، مانند درخشندگی لگن نقرهای.
هوش مصنوعی: دنیای تو تاریک شد و تو گویی که کسی به عمد یکباره آتش را به تمام جوانب آن افروخته است، همچون صدها چراغی که خاموش شدهاند.
هوش مصنوعی: گفتی آیا نادانی میتواند بر چهرهی علم پوششی بگذارد یا اینکه بیخود بودن، اعتبار و آبروی دانش و مهارت را خدشهدار کند؟
هوش مصنوعی: تمام زیباییها و نشانهها از نظرم دور شد و این وضعیت مرا به یاد وطنم انداخت.
هوش مصنوعی: دل من دوباره داغ شد و به یادم افتاد تاریکی و روزهای سخت ایران باستان.
هوش مصنوعی: تجربهها و آموختههای زندگی به ما کمک میکند تا بهتر تصمیم بگیریم و از چالشها عبور کنیم. این نکتهای است که نشان میدهد دانش ما از گذشته میتواند راهنمای ما در آینده باشد.
هوش مصنوعی: آن روز چه اتفاقی افتاد که ایران به واسطهی نور عدالت، زمین و زمان را مانند بهشتی زیبا کرد؟
هوش مصنوعی: در آن روز که گودرز برای مقابله با دشمنان تلاش میکرد، گلرنگ به رنگ خون پسران دشت پشن آغشته بود.
هوش مصنوعی: در آن روزی که کورش به رودهای اروند و اردن رسید، سرزمینهای کر و وخش و ترک و مرو و تجن را نیز به تصرف درآورد.
هوش مصنوعی: روزی که کمبوجیه به ایران پیوست، سرزمینهای فینیقی، قرطاجنه، مصر و عدن را نیز به دست آورد.
هوش مصنوعی: روزی خواهد آمد که با کمک شانس و اقبال، قدرت بزرگ مشکلات و آشوبها از ریشه برچیده خواهد شد.
هوش مصنوعی: در این متن به گسترش سرزمینها و مناطق مختلف اشاره شده است. به این معنا که به خوارزم و بلغار افزوده شده و همچنین سرزمین حبشه به لیبی و پنجاب متصل گردیده است. این جابهجاییهای سرزمینی نشاندهندهی ارتباط و پیوستگی میان مناطق مختلف است.
هوش مصنوعی: پس از اینکه قرنها به سبب اسکندر و نسلهای پلید او در مشکلات و بلاها به سر بردیم،
هوش مصنوعی: ناگهان خشم کشاورزان خراسان باعث شد که زاغ و زغن از باغ وطن فرار کنند.
هوش مصنوعی: روزی که تراژان از سرزمین ارمنستان گذشت، تیسفون را به تصرف درآورد و از آنجا به شدت ناراحتی و غم را احساس کرد.
هوش مصنوعی: مردی از غرب و کسی از شرق، فتنهای را که در خواب بود بیدار کردند.
هوش مصنوعی: در برابر دو دریای خروشان، سپاه پارت ایستادگی کرد و با دلیری از وطن خود دفاع کرد.
هوش مصنوعی: افراد خشمگین در مناطق ری، گرگان و خراسان، به شدت به مبارزه پرداخته و از پناهگاه خود خارج شدند.
هوش مصنوعی: وقتی به شجاعت و عظمت رزمندگان کراسوس و سورن فکر میکنم، احساس غرور و افتخار در وجودم شعلهور میشود.
هوش مصنوعی: روزی که نجاشی با یک تیر از وهرز، زمین یمن را از دست گرفت و تحت کنترل خود درآورد، کجا رفت؟
هوش مصنوعی: در آن روزی که شاپور به نشانه احترام و ادب، زانو زد و به سم اسب شبرنگ خود ادای احترام کرد.
هوش مصنوعی: روزی که بهرام با یک حمله، سرزمین ساوه را به زانو درآورد و دشمنانش را شکست داد، کجا رفت؟
هوش مصنوعی: روزی که اسلام از پنجاب و کشمیر خارج شد، کجا رفت که به بتپرستی و جادوگری پایان داد؟
هوش مصنوعی: در روزی که شمشیر سربازان قزلباش به حرکت درآمد، در چشمان رومیها، شب تاریکی به وجود آمد و سیاهی بر دلها و روزگارشان سایه افکند.
هوش مصنوعی: در آن روز که نادر، صف دشمنان را شکافت و مانند شمشیر صبحگاهی، پرده تاریکی را کنار زد.
هوش مصنوعی: آنگاه که با شمشیر انتقام به دست آورد، پیشاور و دهلی و لهور و دکن را.
هوش مصنوعی: آن پادشاه بخارا را رها کرد و به سوی بخارا رفت، به طوری که از ترس، بدخشان و پکن نیز به لرزه افتادند.
هوش مصنوعی: امروز چه کاری انجام دادیم که در ظاهر و باطن، نشانههای تربیت را از دست دادیم؟
هوش مصنوعی: روزهای بد نمیتواند با تربیت نادرست بهبود یابد و نمیتوان بیماری یا مشکل را فقط با دارویی مانند کافور درمان کرد.
هوش مصنوعی: به طور کلی، غیر ممکن است که آرایشگر بتواند چین و چروکها و نواقص چهرهٔ این پیر را اصلاح کند.
هوش مصنوعی: تنها چیزی که باقی میماند این است که جوان تمام وجودش تغییر کند و در مسیر بهبود و اصلاح، به دنبال راهی نو باشد.
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف وضعیتی میپردازد که یک چشمه زلال و صاف، به مرور زمان دچار آلودگی و کدورت شده است. این تغییر تدریجی، چشمه را به جایی رسانده است که آب آن به شدت کثیف و آلوده شده، تا جایی که نزدیک به سطح آب و زیر چانه، لجن و کثیفی وجود دارد. به نوعی میتوان گفت که این توصیف نمادی از تخریب تدریجی یک منبع پاک و زلال است.
هوش مصنوعی: آیا مردی دلیر و توانا وجود دارد که بتواند از این چشمه، گل و لای و کثیفیها را پاک کند؟
هوش مصنوعی: هرچند که تدبیر و برنامهریزی ممکن است سخت و پیچیده به نظر بیاید، اما میتواند به سمت هدفی هدایت شود که مانند دایرهای است که در آن، ریسهای گمشده را پیدا کنیم.
هوش مصنوعی: از بینظمی و ناپختگی، انتظار اصلاح و بهبود نداشته باشید، چراکه در یک بار نمیتوان هم شمشیرزن را داشت و هم دایرهزن را.
هوش مصنوعی: من به خوبی با شیوه کار این حریفان قدیمی آشنا هستم و میدانم که آنها با انجام کارهای خوب، مفاهیم «لم» و «لن» را درک میکنند.
هوش مصنوعی: کسی که با دسیسه و حقهبازی، تمامی اصول و قوانین تجارت را زیر پا میگذارد.
هوش مصنوعی: آدم طماع نباید مصلحت خود را فراموش کند؛ لقمهای که در دهانش است، او را از درست حرکت کردن دور نمیکند.
هوش مصنوعی: تنها گروهی که میتواند برای برطرف کردن فسادها اقدام کند، گروهی است که با معاشرت و برخوردهای نیکو، هیچگونه شرم و حیا نسبت به تو و من ندارد.
هوش مصنوعی: اگر کسی تربیت نشده باشد، نمیتواند هم آزادی و هم قانون را داشته باشد. مانند این است که میوهای نارس را بخواهیم بخوانیم، در حالی که هنوز نرسیده است.
هوش مصنوعی: امروز همه جا پر از شور و شادی است و باید آرامش را حفظ کنیم تا بدنمان در این حال خوب باقی بماند.
هوش مصنوعی: اگر از ابتدا بر کار خود یکدست و متمرکز نباشیم، نخواهیم توانست از بدن در برابر مرگ محافظت کنیم.
هوش مصنوعی: تنها در سایه مجلس ملی است که استبداد شکست میخورد و آتشافروزان قدرت به مقابله با اهریمن میپردازند.
هوش مصنوعی: بدون قدرت و قوانین، هیچ کاری پیش نمیرود و تنها میتوان از آهن و فلز استفاده کرد.
هوش مصنوعی: بهار به زبان شیرین و دلنشین گفته میشود که وطن، غذای روح ماست و مانند لبن (شیر) از لب کودک نمیتواند ما را از آن منع کند. در واقع، بهار اشاره به زیبایی و سرزندگی وطن دارد که مانند شیر برای روح ما لازم و ضروری است.
هوش مصنوعی: سخن گفتن به این شیوه، برای هر کسی ممکن نیست؛ فقط کسانی که آراسته به هنر هستند، میتوانند زیباییهای موضوعات مختلف را به خوبی نشان دهند.
هوش مصنوعی: خدایا، تو حافظ دلهای مردم سرزمین خود باش، زیرا آنان دلبسته و شادمان از ایران باستان هستند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
# «سپهِ پارت» به اشتباه «سپه و پارت» خوانده شده است.
واجب بود از راه نیاز اهل زمن را
در خواستن از حق بدعا شیخ حسن را
آنسایه یزدان که چو خورشید بیاراست
رایش بصفا روی زمین را و زمن را
در رسته بازار هنر ملک خریدست
[...]
گل خلعت نو داد دگر شاخ کهن را
بر سلطنت حسن سجل ساخت چمن را
شاخ گل خوش بو به ره باد سحرگاه
بگشود سر نافه غزالان ختن را
شد لاله به خمیازه به یاد می لعلت
[...]
چشمت بفسون بسته غزالان ختن را
آموخته طوطی ز نگاه تو سخن را
پیداست که احوال شهیدانش چه باشد
جائیکه بشمشیر ببرند کفن را
معلوم شد از گریه ابرم که درین باغ
[...]
دلگیر کند غنچه من صبح وطن را
در خاک کند کلفت من سرو چمن را
یوسف نه متاعی است که در چاه بماند
از دیده بدخواه چه پرواست سخن را؟
از داغ ملامت جگر ما نهراسد
[...]
گل با سر بازار بسنجد چو چمن را
بازر به ترازو ننهد خاک وطن را
بر سرو، نسیم سحری برگ گل افشاند
بنگر به گلستان دم طاووس چمن را
ای هم نفسان سیر چمن فرع دماغ است
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۹ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.