بنه احمد در ۹ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۱۸ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۱۸:۲۶ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۳:
باسلام در بیت چهارم
حدیث روضه نگویم ،گل بهشت نبویم
جمال حور نجویم، دوان بسوی به سوی توباشم
((حدیث روضه نگویم)) یعنی چه؟
در بعضی جاها آمده بهشت ونعمت های بهشتی
در جای دیگری دیدم باغ بهشتی
دربرخی جاها آمده داستان بهشت
واژه (روضه) به چه معناست؟در فرهنگ لغت دو معنی دارد: 1-باغ 2-نوحه سرایی بر مصایب اهل بیت
لطفا دراسرع وقت راهنماییم کنید . امتحان ادبیات دارم.
باتشکر
محمد در ۹ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۱۸ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۱۷:۰۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۰:
سلام به بقیه...
من خیلی سواد تحلیلی ندارم. اما می دانم که برای تحلیل محتوا باید به داده ها و آنچه که از آن زمان به جا مانده رجوع کرد. نمی شود که از روی کلمات پی به این تفاسیر کوچه خیابانی برد. بهتر اشعار ایرج میرزا یا عبید زاکانی رو ببیند. به نظرم گاهی از وضع موجود برای بیان اهدافی در زمینه های مختلف اجتماعی، احساسی و ... میشود استفاده کرد. کاری که حافظ انجام داده است.
در ضمن با روفینا هم موافقم. دست خدا ممکن از استین هر کسی برای هدایت بنی ادم بیرون بیاید.
همیشه بیدار در ۹ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۱۸ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۱۶:۱۱ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » طهمورث » طهمورث:
حمید جان: از مرقومه دوستانه شما ممنون هستم. یک ضرب المثل آلمانی میگوید:
Zwei Experten, drei Meinungen
دو صاحبنظر 3 نظر مختلف دارند.
سید محمد در ۹ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۱۸ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۱۵:۳۳ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » طهمورث » طهمورث:
مهری بانوی گرامی
با ارادت ،
بنده به چند مرجع و استاد شاهنامه پژوه
در زمینه ی این ابیات شاهنامه ی مورد بحث رجوع کردم
در چاپ مسکو
جهان از بدیها بشویم برای ، پس آنگه کنم درگهی گرد پای
آمده . در نسخه ی فلورانس که شاید قدیمی ترین نسخه ی شاهنامه باشد چون 214 سال بعد از پایان نگارش شاهنامه با دست نوشته شده ، آمده
جهان از بدیهابشویم بَرایی
بس آنکه درنکی کنم کرد بایی
بامراجعه به لغت نامه ی دهخدا و یافتن معنای” پای گرد کردن “ همانی یافتم که شما مرقوم فرموده بودید
و اما با دو استاد شاهنامه شناس که نام نمی برم ، به اختصار{ م، م ، و م، ش } اولی در دانشگاه تهران و دومی در آمریکا تماس گرفتم که هر دو نفر مصرع دوم بیت را گوشه گیری و عبادت معنا کردند ، که با فرمایش سرکار مطابقت دارد
ضمناً استاد خالقی مطلق نیز بر نسخه ی فلورانس ایرادات بسیاری دارند که در قسمت آغاز کتاب ، {اندر ستایش پیغمبر } خواهم آورد
باز هم از کوشش شما در راهنمایی بنده سپاسگزارم
روزبه در ۹ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۱۸ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۱۲:۵۴ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۵۵۵:
با درود بر شما
به نظر حقیر مطالب عرفانی به گونه ای است که هرکس به حال و منطق خود برداشتی از آن می کند، در خصوص رباعی مذکور به نظر مخلص منظور از اینکه گفتگوی من و تو از پس پرده است را می توان دو گونه برداشت کرد یکی اینکه مطالب غیبی در پس پرده است دیگر آنکه ما در پرده هستیم که این دومی صحیح تر بنظر می رسد به قول حافظ: تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز. و وقتی حجاب کنار رفت و جمال بی مثال دوست هویدا گشت منی و توئی نمی ماند و این همان وحدت وجود است که: لیس فی الدار غیره دیار، و در خصوص عزیزی که فرمودند پس از مرگ دیگر چیزی نیست عرض می شود نظر به اشاره مصرع اول که فرموده اند اسرار ازل، فهمیده می شود که سراینده به سراپرده غیب اعتقاد و ایمان داشته است. بنده نمی توانم در خصوص اینکه شاعر خیام یا جناب ابوسعید است اظهار نظر کنم ولی می دانم که خیام هم عارف بوده و در وادی حیرت قرار داشته و متاسفانه عوام برداشت کرده اند که وی به پس پرده اعتقاد نداشته است.
موفق باشید
جاوید مدرس اول رافض در ۹ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۱۸ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۱۲:۴۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵:
>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>
کشتی شکستگانیم ای باد شرطه برخیز
باشد که باز بینیم ..................... آشنا را
آن یار آشنا را : 20 نسخه (801، 811، 813، 818، 819، 821، 823، 825 و 12 نسخۀ متأخّر یا بی تاریخ)
دیدار آشنا را : 17 نسخه (822، 824، 827 و 10 نسخۀ متأخّر یا بی تاریخ)
آن روی آشنا را: 1 نسخه (854)
--------------------------------------------------
در مصرع نخست:
کشتی شکستگانیم : 37 نسخه (801، 811، 813، 818، 819، 821، 822، 823، 825، 827، 838- 817، 834، 836، 839، 843 و 22 نسخۀ متأخّر یا بی تاریخ) قزوینی- غنی، خانلری، عیوضی، نیساری، جلالی نائینی- نورانی وصال، سایه
کشتی نشستگانیم : 1 نسخۀ بسیار متأخّر (889) خرمشاهی- جاوید
40 نسخه غزل 5 را دارند و بیت فوق در 2 نسخه مورخ 855 و 864 نیست.
مهدی در ۹ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۱۸ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۱۲:۴۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۰:
سلام ،یک پرسش:مصرع دوم بیت سوم چگونه تلفظ می شود؟هندوی زلف بتی حلقه کند در گوشم:مابین زلف و بتی آیا ف ساکن است یا کسره دارد ؟
جاوید مدرس اول رافض در ۹ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۱۸ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۱۲:۳۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵:
>>>>>>>>>>>>>>>>>
***************************
***************************
..... پارسی گو بخشندگان عمرند
ساقی بده بشارت پیران پارسا را
ترکان: 7 نسخه (813، 823، 855، 859، 894 و دو نسخۀ بی تاریخ) عیوضی، نیساری، سایه ، خرمشاهی- جاوید
خوبان: 27 نسخه (811، 818، 824، 825، 827، 834، 836، 838- 817، 839، 843 و 15 نسخۀ متأخّر یا بی تاریخ) قزوینی- غنی، خانلری
در مصرع دوم:
الف-
بده بشارت: 21 نسخه (811، 813، 818، 822، 824، 825، 827 و 14 نسخۀ متأخّر یا بی تاریخ) همۀ مصحّحان
بشارتی ده: 12 نسخه (823، 825 و 10 نسخۀ متأخّر یا بی تاریخ)
ب-
پیران پارسا: 27 نسخه (811، 813، 818، 822، 823، 824، 825 و 20 نسخۀ متأخّر یا بی تاریخ) خانلری، نیساری، سایه، خرمشاهی- جاوید، عیوضی
رندان پارسا: 5 نسخه (827، 893 و سه نسخۀ بی تاریخ) قزوینی- غنی
40 نسخه غزل 5 را دارند و بیت فوق در 6 نسخه از جمله نسخۀ مورخ 801، 821 و 822 نیست.
مقالۀ دکتر شفیعی کدکنی در مورد «ترکان پارسی گو»
پیوند به وبگاه بیرونی…---
****************************************
****************************************
جاوید مدرس اول رافض در ۹ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۱۸ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۱۲:۲۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۸:
>>>>>>>>>>>>>>>
*******************************
*******************************
حافظِ خامطمع! شرمی از این قصه بدار!
عملت چیست که ........... میخواهی؟
مزدش دو جهان: 36 نسخه (801، 803، 814- 813، 818، 819، 821، 822، 823، 824، 825، 843 و 25 نسخۀ متأخر یا بیتاریخ؛{1 نسخۀ بیتاریخ:«مزد دو جهان»}) خانلری، عیوضی، نیساری، جلالی نائینی- نورانی وصال، سایه
فردوسِ برین: 1 نسخه (827) قزوینی- غنی، خرمشاهی- جاوید
37 نسخه غزل 479 و بیت تخلص آن را دارند. از نسخ کاملِ کهنِ مورّخ، نسخۀ 813 غزل را ندارد.
********************************
********************************
بینوا در ۹ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۱۸ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۱۱:۱۴ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۹ - زیان شهرت:
سلام
با ادب و احترام . اگر می خواهید و قرار است که مرجع باشید لطفا در نوشتن بیشتر دقت کنید مثل خاکدان که وتی جدا (خاک دان) نوشته شود معنی عوض می شود . باز هم پوزش می خواهم
مصطفی در ۹ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۱۸ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۱۰:۴۵ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷:
پنجه در ساعد سیمش بنظر بهتر میاد
سید محسن امین سعادت در ۹ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۱۸ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۰۸:۵۵ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱ - سرآغاز:
آیا مصرع سوم از بیت دوم
از نفیرم مردو زن نالیده اند درست است یا در نفیرم؟!
سید محسن امین سعادت در ۹ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۱۸ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۰۸:۴۷ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱ - سرآغاز:
با عرض سلام و خسته نباشید
در بیت همچو نی زهری و تریاقی که دید صحیح است اما کی دید نوشته شده . همچنین در مصرع دوم نیز کی دید بجای که دید آمده اشت.باتشکر
احسان حضرتی در ۹ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۱۸ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۰۸:۴۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۰:
ازل نیکی آفرید بد بودن سرشت آن ماست
محمد حسن مهانفر در ۹ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۱۸ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۰۳:۰۸ دربارهٔ شاه نعمتالله ولی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵:
با سلام
با توجه به مصراع های بیت اول و مصراع دوم بیت دو و اینکه سرخی رنگ لاله از خصیصه های برجسته آن است به نظر میرسد مصرع اول بیت دوم به شکل زیر باشد:
رویت همه لاله است و لاله همه رنگ
با سپاس
حمید در ۹ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۱۸ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۰۰:۱۰ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » طهمورث » طهمورث:
همیشه بیدار عزیزم درود بر شما -
اگرچه قصد ادامه دادن موضوع را نداشتم ولی نگاشتن این مطلب قبل از هرچیز بها نه ای است جهت تشکر از توضیح بجای همیشه بیدار عزیزم که برای این حقیر بسیار راهگشا بود
لذا اول از هر چیز از کوششی که در راه تهیه این مطلب سودمند به خرج دادید بسیار سپاسگزارم من هم نسخه فلوراس را دیدم البته حاشیه ثبت شده بالای کلمه درنگی در این نسخه را متوجه نشدم چند نکته در مورد این ابیات در این نسخه :
کلمه درنکی که در نسخه ثبت شده معادل همان درنگی است که شما نیز بیان داشتید
(کنم کرد بای) در نسخه می تواند هم معادل :
(کنم کرد بای )باشد که معنی "بایستی انجام دهم" را می دهد اگر بشود کلمه بای را به معنی بایستی گرفت که بعید می نماید اینظور باشد
ویا
(کنم کرد پای باشد) که معنی پای را کنم باشد
لذا در صورت اول معنای بیت این چنین می شود :
جهان را از راه اندیشه از بدیها بشویم و بایستی پس از آن استقامت بخرج دهم
و در صورت دوم نیز معنای بیت این چنین می شود:
جهان را از راه اندیشه از بدیها بشویم و پس از آن پای را محکم کنم
کنایه از استقامت نمودن
همچنین کلمه درنگی در اشعار استاد توس هم به معنی با استقامت و هم به معنی سستی آمده نظیر دو بیت زیر :
گو پیلتن گفت جنگی منم / به آوردگه بر درنگی منم
و یا بیت زیر :
درنگی نبودم به راه اندکی / سه منزل همی کرد رخشم یکی
که در اینجا کلمه با استقامت درست است
در هر دوصورت کلمه (گرد پای) از لحاظ معنا با لفظ درنگی درست نمی آید و همان (کرد پای) یا (کرد بای) درست تر آید
همچنین با تلاش و حاشیه سودمند شما و مشاهده نسخه فلورانس و چند نسخه دیگر قانع شدم که قافیه از لحاظ لفظ و معنا طبق نسخه فلوراس صحیح می باشد چه خوب است برطبق این نسخه در سایت هم اصلاح شود پس بیت به نظر اینطور میرسد
جهان از بدیها بشویم بَرای
پس انگه درنگی کنم کرد پای
و به این ترتیب دیگر به کلمه گرد پای که مهری خانم به معنای اعتکاف پیشنهاد داده اند و با کلمه درنگی در اینجا سنخیتی ندارد جدا از مطابقت شعر کهن با شعر امروز که آن موضوع از مقوله دیگری است نیز احتیاج نداریم .
شاد و پیروز باشید- همیشه بیدار عزیزم
داغون الشعراء در ۹ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۱۷ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۲۳:۲۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶۳:
سلام
مراد از «اراک» منطقه ای در عربستان است که چوب های درخت «سواک» (مسواکی که امروزه رایج است) نیز در آن رشد می کنند.
سعید در ۹ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۱۷ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۲۳:۰۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷:
این غزل زیبا به سلوک شمس و گذر او از وادی حیرت اشاره دارد. وادی ششم از هفت وادی سلوک که عطار در وصف آن گوید: هر نفس اینجا چو تیغی باشدت/ هر دمی اینجا دریغی باشدت
عارف هر چه کاملتر، نیاز او به مطرح شدن بی رنگ تر. عارف شاگرد نمیپذیرد و مجاز به گفتن اسرار نیست. شمس تنها یک شاگرد پذیرفته و مولانا از شهرت بالای جهانی برخورداره. از این میشود به عمق و وسعت شخصیتِ ناشناخته شمس رسید. بهترین کسی که میتوانسته به بیان و تعریف شخصیت شمس و جزییات زندگی شمس بپردازد مولانا بوده که اینکار را کرده است. بنابراین شخصیت شمس را میشود از دل أشعار مولانا بیرون آورد و شناخت.
در این غزل به اتفاقی بس مشکل که برای شمس در برهه ای از زندگی أو و قبل از آشنا شدنش با مولانا روی داده، پرداخته شده است و بواقع یکی از اسرار بشدت مهم در مرحله بالای سلوک اطلاع رسانی گردیده. وقتی اشاره میکنه که موری بٌده ماری شده و آن مار گشته اژدها- از همین مصرع سیر سلوک و تجلی صفات الهی در شمس رو میشه درک کرد و متوجه میشیم شمس در زمان این ماجرا در جایگاه عرفانی بالایی قرار دارد و به آهوی وحشی و اسرارآمیز بدل شده است. به عبارت دیگر شمس به درک "منِ دیگری" در خود رسیده و بعد الهی خود را در عمل کشف کرده و سرمست از این تجلی و کشف، سر در آسمانهاست و مشغول کشتی گرفتن با خداست (مست خداوندی خود کشتی گرفتی با خدا) . وقتی سالکی متحیر از کشف، و درک نیروی مافوق تصور در خویشتن میشود و میداند بدون آنکه بداند، (اسرار و حکم بر لبان او جاریست گویی به یک دایرهٓ المعارف وصل است) نه تنها بشدت سرمست است از این تحول ، بلکه درک وگفتار او بسیار قوی و اثر گذار است و دیگران را با رفتار و گفتار خود غرق در مستی میکند (ساقی شده است)
ساقیا جام می ام ده که نگارنده غیب
نیست معلوم که در پرده اسرار چه کرد
راز وادی ششم در اینجاست. درست هنگامی که سالک غرق شادی حاصل از این وصال است، طی حادثه ای غیر منتظره به "فنا" میرود و صور متجلی شده مهو میگردد و جای آنرا فقر میگیرد.
بر آسمانها برده سر وز سرنوشت او بی خبر ...
یعنی درست جاییکه یوسف در پی غلبه بر شیطان در سرور و شعف به سر میبرد، انتظار همه چیز داشت غیر از اینکه هفت سال به زندان شود ! قرآن کتابی است کدنوشته که راهنمای سالک است و با زبان إشارات به تفهیم مفاهیم و تعریف قوانین میپردازد. چه کسی به درک این مفاهیم نائل میشود ؟ سالک در مرحله بالای سلوک- کسی که معبر شده باشد.
طی سلوک و در جریان حوادث سالک مشغول از بین بردن نقاط ضعف خویش و تثبیت صفات والاست. سالکی که به درک حضور نیروی الهی در خود میشود ناخودآگاه مغرور میگردد و حضرت مولانا در این غزل یکی از علل به فنا دادن و آتش زدن سالک را در این مرحله، سوزاندن و از بین بردن کبر او نقل میکند
بنابراین خواجه ما هنگامیکه پرهایش باز شده و سر در آسمانها بود، پایش در گل شد و تیر قضا بر او باریدن گرفت و دوره ای بسیار سخت در زندگی او آغاز گردید:
بر خواجه روی زمین بگشاد از گردون کمین
تیری زدش کز زخم او همچون کمانی شد دوتا
در رو فتاد او آن زمان از ضربت زخم گران
خرخرکنان چون صرعیان در غرغره مرگ و فنا
رسوا شده عریان شده دشمن بر او گریان شده
خویشان او نوحه کنان بر وی چو اصحاب عزا
این غزل هر بیتش جای سخن و تحلیل دارد. در ادامه غزل حضرت مولانا به ذکر دلیل پرداخته که در پشت بارش این تیرباران قضا چه فلسفه ای قرار دارد. نکته جالب توجه دیگر اینکه در این ماجرا گویا پای یک زن در میان است و انگار شمس خوب ما از یک قصه عشقی بشدت رنجیده شده است
این خواجه باخرخشه شد پرشکسته چون پشه
نالان ز عیش عایشه کأبیض عینی من بکا
به نظر میرسد طی این ماجرا شمس در اوج پاکی و استحقاق، بشدت تخریب شخصیت میشود و به او تهمت زده، حسابی بدگویی او میشود. در این مصرع اشاره شده به سوره ای در قرآن " ویل لکل همزهٓ بهر زبان بد بود" که خداوند به بدگویان هشدار میدهد. در ماجرای زندانی شدن یوسف هم باز پای زنی در. میان بود و باز تهمت زده شد و شرایطی بوجود آمد که نه تنها صبر یوسف وسعت یافت و به جرگه صابرین پیوست بلکه میبایست تسلیم بودن محض را نشان میداد
یکی از ناشناسان در ۹ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۱۷ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۰۸ دربارهٔ شاطر عباس صبوحی » غزلیات » شمارهٔ ۴۳ - خواب آلودگان:
جناب محدثی
شهر عشق شنیده و دیده بودیم، آنهم به مانای جهان
عشق ، کیهان عشق . ده عشق به نظر تازه می آید و دیگر که دیه ها معمولا بازار به آن شکل که در شهرهاست ندارند.
اجازه فرمایید همان ره عشق باشد ،
اسمعیل نیری در ۹ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۱۸ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۱۸:۳۷ دربارهٔ عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۵: