گنجور

حاشیه‌ها

سید در ‫۹ سال و ۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۱ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۰۱:۱۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۲:

چی گفته مهمه
نه اسم
سید که منم و یک نفر دیگه که خیلی قدیما حاشیه می نوشت
عین بی ادبیش رو بیار یا نشونی بده
ممنون میشم

ناشناس در ‫۹ سال و ۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۱ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۰۱:۰۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۲:

سید جون
به نظرت کسی می تونه خودش رو طرد کنه.
این بازی رو تموم کن رفیق.
چشم هات را باید شست!

سید در ‫۹ سال و ۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۱ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۰۱:۰۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۲:

آهان
چند تاش رو خودم پیدا کردم
نوشته :
به طلسم و جادو یا شعبده و چشم بندی اعتقادی ندارم
یه جای دیگه گفته : اشعار پروین چه از نظر محتوا و معنا ، و چه از نظر زیبایی کلام بسیار از شعر انوری والا تر است
یک جای دیگه هم گویا به شبستری ایراد گرفته بوده یا به یک عارف دیگه
اگر دوستان مورد دیگه ای سراغ دارن بگن
تنها گفتن اینکه این خانم بی ادب است که چیزی رو ثابت نمیکنه
اگر بی ادبی کرده باشه منم اونو طردش می کنم
با اینکه در بیشتر موارد ازش طرفداری کرده ام

ناشناس در ‫۹ سال و ۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۱ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۰۰:۵۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۲:

یکی اش اینکه میاد به اسمهای مختلف-حتی شاید به اسم سید-نظر می ده و خودش می بره و خودش می دوزه. شما یه کم جستجو کن به اسم س.م، خیلی مطالب باادبانه خواهی یافت جیگر.

سید در ‫۹ سال و ۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۱ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۰۰:۴۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۲:

لطفاً ، خواهشاً ،
میشه یکی دوتا از بی ادبی های این سمانه خانم که میگویید خیلی پر رو و بی ادب است رو نشانی بدید
به خدا هرچه گشتم چیزی پیدا نکردم
ممنون میشم

ناشناس در ‫۹ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۱۰ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۲۳:۵۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۲:

روفیا جان
اگر دقت نمایید خواهید دید که من به فارسی می نویسم و توان خواندن متن فارسی را هم دارم. متن نوشته شده توسط شما هم به زبان اسپانیولی کهن، نبود.
اگر شما هم خوب خوانده باشید منظور من این بود تردامن و سمانه و اینها هم بهتر است توجه کنند که هر کسی می تواند نزد خدا گرامی باشد و به او در لفافه یا به صورت عریان، اهانت نکرده و تحقیرش ننمایند.
یا شما دقت نکرده اید یا تغافل می کنید. سمانه که قبلا س.م بود بسیار بی ادب تشریف دارد. تر دامن و چند نفر دیگر که از او بدتر ند.
نسلشان گم باد.

اسی در ‫۹ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۱۰ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۲۳:۲۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۱:

اقای ccxمقام حضرت حافظ از حضرت مولانا بیشتره و ایرانیا حافظ رو بیشتر دوست دارند البته این به معنی این نیست که حضرت مولانا رو دوست نداشته باشن یا ازش بدشون بیاد

اسی در ‫۹ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۱۰ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۲۳:۱۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۱:

اقای ccxشما مثل اینکه نمیدونی که حافظ مقام و مرتبه اش از مولانا بالاتره من خودم هر دو شون رو می پرستم ولی حافظ مقامش از مولانا بالاتره

کمال در ‫۹ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۱۰ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۵۳ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۸۸:

ج.آ:5831

روفیا در ‫۹ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۱۰ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۳۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۲:

ناشناس گرامی
در بخش دیالیز در حالیکه بدن نیمه جان مادر با صورت تکیده و پر از چروکش تمام خاطرات زندگی را پیش رویم به تصویر می کشد حقیقتی که بسادگی حاوی عشق بود برایتان نوشتم.
شما اینهمه عشق لابلای سطور را ندیدید؟
فقط انشاء را دیدید؟؟!
راستی مرا شگفت زده می کنید!

حسین مطهری در ‫۹ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۱۰ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۱۳ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۶۱۳:

با سلام
ابوسعید در این شعر در نهایت ایجاز سه قانون و تئوری بنیادی را در هزار سال پیش معرفی کرده است.
قانون بقای جرم و انرژی
تئوری کوانتوم
نسبیت عام

روفیا در ‫۹ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۱۰ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۲۱:۲۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۲:

شما هم خوب بخوانید لطفا!
بنده عرض کردم هر کسی ممکن است درد مند باشد،
هر کسی ممکن است نزد خدای گرامی باشد!
سمانه بانو یا تردامن!

ناشناس در ‫۹ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۱۰ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۲۰:۴۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۲:

مرگ خوبه ولی برای همسایه!
آیا خود سمانه این قانون احترام به عیال الله رو رعایت کرده؟
ده ها بار به این و اون با لحن نرم یا تند، طعنه زده و حرف بی خود گفته و اونها رو گزیده.
مرگ خوبه! ولی برای همه.
انشا نوشتن رو تعطیل کنید لطفا.

حمید حسینی h۶۰۲۵@yahoo.com در ‫۹ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۱۰ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۱۵:۳۰ دربارهٔ مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۱۷:

اشعار ایشان خیلی به اشعار خیام نزدیک است و خواننده اگر سراینده شعر را نداند گمان به خیام میبرد. (من ادیب نیستم، مکانیک هستم، به این دلیل ممکن است نظرم سطحی و عامیانه باشد)
لذت بردم
روح هر دو شاعر شاد باشد.

حمید در ‫۹ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۱۰ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۱۵:۰۶ دربارهٔ فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۰:

این شعر خیلی زیباست و انسان را به تفکر وا می دارد

بهرام مشهور در ‫۹ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۱۰ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۱۴:۲۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۸:

گمان می کنم که توانسته باشم بیت چهارم را بفهمم :
حافظ می گوید نشان اهل خدا یعنی نشان آنهایی که خدا را واقعاً باور و ایمان دارند اینست که عاشق باشند ! مفهوم عشق مهر ورزیدن به هر چیز و به هر کاری است که خروجی اش خیر باشد ! ویلیام هاروی انگلیسی گردش خون را کشف کرد چون عاشق بود و جلوه ای از آفرینش خدایی را به ما نشان داد پس حافظ می گوید آن نشان را با خود داشته باش که من ( متآسفانه آن را در مشایخ یعنی بزرگان و علمای شهر ) نمی بینم ! برای اینکه آنها از ژرفای وجود خویش عاشق نیستند

مژده در ‫۹ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۱۰ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۱۳:۰۶ دربارهٔ رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۰۵:

سلام
در رسم الخط نسخ خطی قدیم کلماتی که به 'ه'ختم می شده اند وقتی با علامت جمع 'ها ' جمع بسته مبشده اند یکی از دو ه حذف میشده است مانند بادها :باده ها نامها : نامه ها

محسن معصومی در ‫۹ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۱۰ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۰۸:۴۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۴:

در بیت نهم برخی ان متصل به کلمه شبان را نوعی بیان گاه و زمان در نظر گرفته اند اما به عقیده این حقیر مقصود بیان یک زمان مستمر و ادامه دار است و مشخصا در این کلمه علامت جمع است

محبوبه در ‫۹ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۱۰ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۰۸:۲۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۳:

خدا را صحیح است. یعنی از دور خدا را صدا میکرد.

عبوری در ‫۹ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۱۰ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۰۳:۴۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵:

مشارق ها از لحاظ ادبی غلط است چون مشارق خودش جمع است و جمع، جمع بسته نمی شود الا در ادبیات عرب که منتهی الجموع و جمع الجمع دارند و بعضا به زبان فارسی هم سرایت کرده مثل جواهرات.
اما مولوی در بند ادبیات نیست و به معنا کار دارد. مشارقها را هم اگر وقت می کرد چند بار دیگر جمع می بست.
از این جهت املاک، بیشتر از اینکه اشاره به پادشاهان باشد اشاره به فرشتگان-ملائک- است هر چند قوانین جمع بستن با این احتمال سر یاری ندارد، مفتعلن مفتعلن کشت مرا!
خطاب مولوی به تجلی اعظم است و در مصرع دوم بیت5، اشاره به صفت «الخاتم لما سبق» حقیقت محمدی دارد.
در بیت ششم که استمرار بحث بیت ششم است و معنایش صعب، از تجلی حقیقت محمدیه در عالم طبیعت و زمین سخن می گوید و بی چونی ها، همان حقیقت تجلی اعظم و اشراق نخست است که بر چون ها که عالم خاک باشد تابیده است. معنای مصرع بعدی این بیت را خیلی نمی فهمم.
از جمع آمدن بی چونی شاید بتوان، جلوه های همان حقیقت یا در نظر گرفتن آن حقیقت با خلفا و جانشیناش-یعنی امامان معصوم- را قصد کرد، که برخی ها به سبب سرایت دادن آثار بی چونی-یعنی اشراق صفات الهی بر حقیقت محمدیه- بر حقیقت منعکس شده در عالم خاک، به اشتباه افتاده باشند. ولی این معنا به دلم نمیچسبد. اگر نسخه بدلی برای مصرع دوم این بیت یافتید ممکن است معنای نزدیکتری بیابیم.
در ابتدای سوره ی طور، آیاتی هست که مولوی برخی عبارت های آن را در این غزل مورد اشاره قرار داده است. «وَ الطُّورِ وَ کِتابٍ مَسْطُورٍ فِی رَقٍّ مَنْشُورٍ وَ الْبَیْتِ الْمَعْمُورِ»
و در طور تجلی اعظم توسط یکی از خلفای حضرت محمد، که حضرت علی بوده باشد بر موسی، آشکار شده است.
مولوی شمس را نماد کنایی- و نه نماد حقیقی- حقیقت محمدیه و خلفایش می داند.
او به غیر از این غزل در صدها غزل دیگرش در پی بازشناساندن حقیقت محمدیه است و خودش هم می داند که آن حقیقت را جز خدا و صاحب حقیقت نمی شناسد، که «فمن ذا ینال معرفتنا، أو بیان درجتنا، أو یشهد کرامتنا، أو یدرک منزلتنا؟ حارت الألباب والعقول، وتاهت الأفهام فیما أقول، تصاغرت العظماء، وتقاصرت العلماء، وکلّت الشعراء، وخرست البلغاء، وألکنت الخطباء، وعجزت الفصحاء، وتواضعت الأرض والسماء عن وصف شأن الأولیاء،... جلّ مقام آل محمد صلی الله علیه وآله وسلم عن وصف الواصفین، ونعت الناعتین، وأن یقاس بهم أحد من العالمین»
و به زبان های مختلف و از جمله در این غزلش اقرار می کند که عبارت و لفظ برای رساندن آن مقام کفایت نمی کند و ظرفی که مدعی در بر گرفتن بحر قلزم باشد را باید در هم شکست.
یعنی خاموش شد و سخن نگفت: خمش، که بس شکسته شد عبارت‌ها و عبرت‌ها(خمش/خاموش/خامش، تخلص مولوی است ولی در اینجا فعل امر است یعنی خاموش باش و زبان بر بند.)
از خوانندگان محترم درخواست بخشش دارم که وقتشان را با این دو نظر گرفتم.

۱
۳۸۷۷
۳۸۷۸
۳۸۷۹
۳۸۸۰
۳۸۸۱
۵۴۷۰