سمانه ، م در ۹ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۲۰ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۱۶:۵۶ دربارهٔ باباافضل کاشانی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۸:
آقای امیر عامری گرامی
درود
اینها حدس من است ازین رباعی، به ترتیب
نُه فلک ، چهار مادر ، {آب و خاک و هوا و آتش } و .
هفت آسمان ، دو گیتی [ این دنیا و جهان پس از مرگ }، سه روح {پدر ، پسر ، روح القدس که مورد شک من است } و
پنج حس { گویایی ، بویایی ، بینایی ، شنوایی ، بساوایی ، } و
شش جهت { بالا ، پایین ، شرق ، غرب ، شمال جنوب ،} که تو خود حدیث مفصل بخوان ازین مجمل
شادزی بر دوام
امیر عامری در ۹ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۲۰ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۱۶:۲۵ دربارهٔ باباافضل کاشانی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۸:
دوستان ادیب بنده هر چه کنکاش کردم مفهوم رباعی را متوجه نشدم
عزیزانی ک دانشش را دارند کمک کنند که آیا این اعداد مفهوم خاصی دارند به واقعه ای اشاره میکنند و یا فلسفه ای نهفته ست
با توجه به این که بابا افضل فلسفه هم میدانستند
سمانه ، م در ۹ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۲۰ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۱۶:۲۱ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴:
روفیا بانو
توجه دارید که فقیه مست بوده ، فتوا داده
فقیه مدرسه دی مست بود و فتوا داد
شاید هم می را امتحان کرده و هم مال اوقاف را
ولی می خوشگوار تر آمده
شاد زی
روفیا در ۹ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۲۰ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۱۵:۳۵ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴:
یعنی :
فقیه مدرسه دی مست بود و فتوا داد
که می حرام ولی به ز مال اوقاف است
یعنی لقمه هایی حرامتر از می انگور!
طاهری در ۹ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۲۰ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۱۵:۲۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۲:
تفسیری که در ذیل می آید برداشت شخصی نگارنده می باشد.
مقدمه:
1: حرکت انسان به سمت کمال به صورت خطی راست نیست بلکه با فراز ونشیب همراه است (یک نمودار سینوسی است).
2:در زبان امکان دارد به مطلوب خود کلمه ای با بار منفی نسبت بدهید همچنان که به شوخی به فرزند خود می گویید ای شیطون بلا.
3:خوشبختی یک امر درونی است یعنی دل را که داشته باشی باشی همه چیز داری.
اکنون میخوام بگویم که سرو چمان و دل هرزه گرد حافظ هر دو یکی هستند.دل حافظ در سیر وسلوکی و شهودی که داشته است به کشفیاتی و شوقی رسیده است که بسیار لذت بخش بوده و دوباره توقع تکرار آن را دارد اما سروچمان او(دل)از آن فراز ، فرود آمده و قادر به صعود نیست.در این تکاپو حافظ به ریسمانی (طره اش)می اندیشد که اورا بالا بکشد امااز این ریسمان سیاه کج هم کاری ساخته نیست.حالا نردبانی را می آورد (کمان ابرویش) اما با آن هم نمی شود.
طره و کمان ابرو حافظ که به ریسمان و نردبان تشبیه کردیم می توانند ابزارها وعلت هایی باشند که موجب آن جهش و شهود را فراهم آورده باشند، مثل یک دوست ، یک کتاب ،یک شب مهتابی و... اما اکنون کارگر نیستند.
با همه عطر دامنت آیدم از صبا عجب کز گذر تو خاک را مشک ختن نمیکند
معنای مثل این شعر سعدی دارد
با صد هزار جلوه برون آمدی که من با صد هزار دیده تماشا کنم تورا
یعنی با این همه جلوه که تو داری تمامی خاکیان باید بوی تورا میدادند
چون ز نسیم میشود زلف بنفشه پرشکن وه که دلم چه یاد از آن عهدشکن نمیکند
گله میکند ومیگوید چرا؟ زمانی که بیسواد بودم ایمان داشتم حال که استاد شده ام چرا شوق و شهودی بر من نازل نمی شود.
دل به امید روی او همدم جان نمیشو جان به هوای کوی او خدمت تن نمیکند
دل حافظ مانند شبان داستان مولوی دیگر به گذشته باز نمی گردد چون لذت و نشئه ای بسیار قوی را تجربه کرده است.
ساقی سیم ساق من گر همه درد میدهد کیست که تن چو جام می جمله دهن نمیکند
اما باز حافظ راضی به رضاست.
دستخوش جفا مکن آب رخم که فیض ابر بی مدد سرشک من در عدن نمیکند
اما از تلاش فروگذار نیست
کشته غمزه تو شد حافظ ناشنیده پند تیغ سزاست هر که را درد سخن نمیکند
حافظ در این دریای خون فشان (غمزه) در حال هلاک شدن است چون او شخصی نیست که پند ناصحان را قبول کند گوشه ای بنشیند کلاه خودش را بچسبد و حقوقی بگیرد و زندگیش رابکند،
بله ،این افراد سزاوار است سر زده شوند، همچنان که درآن عصر، فردوسی سرکوب شد، منصورحلاج بالای دار رفت و در این عصر مصدق وحسین فاطمی سرکوب شدند و چه گوارا تیرباران شد.
دکتر ارسطو میرانی در ۹ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۲۰ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۱۵:۱۹ دربارهٔ اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۲۳۳ - موج را از سینهٔ دریا گسستن میتوان:
آلبرت بندورا روانشاس معاصر آمریکایی مفهوم self-efficacy را وارد ادبیات روانشناختی کرد. منظور وی از خودکارآمدی، درک فرد از توانایی ها و استعدادهای خویش و آگاهی از قابلیت های خود برای مقابله با مجموعه شرایط خاصی بود که در زندگی خود با آنها موجه می شود. او در سال 2004 مقاله ای درباره نقش خودکار آمدی در مواجهه انسان با بلایای گوناگون را منتشر نمود که چکیده آن در این مصراع اقبال لاهوری آمده است: گر بخود محکم شوی سیل بلا انگیز چیست؟
محمد در ۹ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۲۰ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۱۴:۳۸ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴:
دوستان سلام
این مصرع آخر یعنی چی؟
صد لقمه خوری که می غلام است آنر
دانیل در ۹ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۲۰ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۱۱:۳۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۲۱:
عمق این شعر حضرت مولانا را میتوان در صدای عرفانی قلندر وسیقی ایران استاد محمد رضا لطفی دریافت ... چه کرد این اسطوره !!!
مینا مینوی در ۹ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۲۰ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۰۴:۰۸ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۱۰۳ - مثل آوردن اشتر در بیان آنک در مخبر دولتی فر و اثر آن چون نبینی جای متهم داشتن باشد کی او مقلدست در آن:
سپاس فراوان جناب مولوی
که مقام ما {مادران} را دون مقام حیوان دانستی
مینا مینوی در ۹ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۲۰ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۰۴:۰۳ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۱۰۳ - مثل آوردن اشتر در بیان آنک در مخبر دولتی فر و اثر آن چون نبینی جای متهم داشتن باشد کی او مقلدست در آن:
وصف حیوانی بود بر زن فزون
می فرماید : اگر زن را حیوان توصیف کنیم شایسته تراست {از سرش هم زیاد است}
سمانه ، م در ۹ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۲۰ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۰۳:۲۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۰:
فلوری گرامی
استاد نیستم ولی نظرم را در معنای بیت سوم می نویسم
کوس غارت زد فراقت گرد شهرستان دل
شحنه عشقت سرای عقل در طبطاب داشت
دل خود را به شهری تشبیه کرده که دوری از دلدار ، فرمان چپاول آنرا صادر کرده بود
در بیت دوم عقل را به گوی تشبیه کرده که نگهبان عشق ِدلدار با چوگان برین گوی میزد
،،
میگوید این دوری از توست که چون چپاولگران دل مرا ربوده بود
و نگهبان عشق توعقل مرا به بازی گرفته بود
موفق باشید
قدیر در ۹ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۲۰ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۰۲:۳۰ دربارهٔ عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۹:
با صدای استاد قربانی واقعا زیباست
الان گوش میدم
ندا در ۹ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۲۰ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۰۲:۰۵ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۱۰۳ - مثل آوردن اشتر در بیان آنک در مخبر دولتی فر و اثر آن چون نبینی جای متهم داشتن باشد کی او مقلدست در آن:
زن و اژدها هر دو در خاک به
جهان پاک از این هر دو ناپاک به
******
زنان را ستایی سگان را ستای
که یک سگ به از صد زن پارسای
******
دو بیت نازیبای بالا به فردوسی منسوب است سمانه جان. اما اگر این دو بیت و چند بیت دیگر را از ملحقات شاهنامه بدانیم باز نمی توان یک سری اشعا زن ستیزانه درشاهنامه را منکر شد.
با این حساب چطور شما به سبب وجود اشعاری در مذمت زن به سعدی و مولوی می تازید ولی به فردوسی نمی تازید؟ مثل یک بام و دو هوا به گوشتان خورده؟
بهتر نیست بزرگی بزرگانمان را حفظ کنیم و بدانها جسارت نکرده و بی پدر و مادرشان نخوانیم و ناسزایشان نگوییم و اگر چیزی از آنان درنظر ما اشتباه آمد، یا از باب «زلة الحکیم» یعنی لغزش دانا که گریزی از آن نیست محسوبش بداریم یا پیرامون آن قضاوت نکنیم و باقی افکارشان را مورد اندیشه قرار دهیم؟
اما روفیا جان
انسان از اینکه ببیند جنسیتش مورد توهین قرار گرفته ناراحت می شود، اما نمی توان با توجه به فرهنگ فعلی، تمام فرهنگ های سابق را نقد کرد.
فقط این وقتی صحیح است که ما مطمئن باشیم تمامی فرهنگ کنونی بشر، صحیح و مطابق عقل و خرد است.
شما می توانید این گونه ادعایی کنید؟
از کجا معلوم بعضی از همین نگاه های جامعه شناسی سعدی و مولوی، پیرامون جایگاه زن در خانه و جامعه و هستی، درست نباشد و فرهنگ ما که آنها را بر نمی تابد، در آینده و برای مردمی با فرهنگ دیگر، مورد مسخره شدن واقع شود؟
کمال در ۹ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۲۰ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۰۰:۳۶ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۹۷:
ج.آ:7739
فلوری در ۹ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۱۹ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۲۳:۵۵ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۰:
با سلام .
این مطلب را با تشکر از تمام عزیزانی که بر این غزل زیبای سعدی نوضیحات، اصلاحات و تفاسیر خود را نگاشته اند، شروع می کنم.
بیت سوم این غزل به طور غریبی مهجور باقی مانده است، چه از طرف کاربران محترم چه از طرف سلطان موسیقی سنتی ایران، استاد شجریان. اینجانب به عنوان مترجم، بسیار به ترجمه این غزل زیبا به زبان فرانسه علاقه دارم و برای دست یافتن به این مقصود نیاز به درک کامل و صحیح تمامی ابیات دارم. چنانچه اساتید محترم، نظرات خود درباره سومین بیت این غزل را نیز ارائه کنند، مرا رهین منت خود خواهند کرد.
مینا مینوی در ۹ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۱۹ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۲۳:۴۵ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۱۰۳ - مثل آوردن اشتر در بیان آنک در مخبر دولتی فر و اثر آن چون نبینی جای متهم داشتن باشد کی او مقلدست در آن:
وصف حیوانی بود بر زن فزون
زانک سوی رنگ و بو دارد رکون
می فرماید : اگر زن را مثل حیوان توصیف کنیم شایسته تراست تا انسان بنامیم
در جایی خواندم :
دختر خرد سال خودش را هم به پیر مرد بدخلقی به نام شمس تبریزی داد
چون زن را در ردیف حیوان میدانست
مینا مینوی در ۹ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۱۹ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۲۳:۴۱ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۱۰۳ - مثل آوردن اشتر در بیان آنک در مخبر دولتی فر و اثر آن چون نبینی جای متهم داشتن باشد کی او مقلدست در آن:
هیچ محبتی چون مهر پدر و مادر نیست
سر سفره ی پدر و مادر نشستن یعنی در محیطی
که همان مهر و عاطفه وتربیت موجود باشد خواه در خانه و خواه در نوانخانه
ناصر در ۹ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۱۹ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۲۳:۳۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۱۰۳ - مثل آوردن اشتر در بیان آنک در مخبر دولتی فر و اثر آن چون نبینی جای متهم داشتن باشد کی او مقلدست در آن:
واقعاً من از خواندن این شعرِ مولوی خجالت کشیدم
از مولوی چنین انتظاری نداشتم
علی در ۹ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۱۹ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۲۳:۲۶ دربارهٔ شیخ بهایی » نان و حلوا » بخش ۱۱ - حکایة العابد الذی قل الصبر لدیه فتفوق الکلب علیه:
من از یک استاد ادبیات، بیت آخر این شعر را اینطور شنیده ام:
بر تو گر از صبر نگشاید دری
از سگ گرگین گبران کمتری
شیرازی در ۹ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۲۰ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۱۸:۵۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۴: