۷ در ۹ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۱۲ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۲۰:۰۹ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۷ - مناظرهٔ خسرو با فرهاد:
یک امشبی که در آغوش شاهد شکرم
گرم چو عود بر آتش نهند غم نخورم
چو التماس برآمد هلاک باکی نیست
کجاست تیر بلا گو بیا که من سپرم
.......................................................
ما دل دوستان به جان بخریم
ور جهان دشمنست غم نخوریم
گر به شمشیر میزند معشوق
گو بزن جان من که ما سپریم
........................................................
دست با سرو روان چون نرسد در گردن
چارهای نیست به جز دیدن و حسرت خوردن
آدمی را که طلب هست و توانایی نیست
صبر اگر هست و گر نیست بباید کردن
سعدی
رنگارنگ در ۹ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۱۲ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۱۹:۵۵ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۷ - مناظرهٔ خسرو با فرهاد:
هنوز هم به گمانم در روستاهای یزد( اگر نه در شهر یزد) خوش و خوردن را با صدای زبر به زبان می آورند
حالتان خشه؟؟
۷ در ۹ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۱۲ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۱۹:۵۱ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۷ - مناظرهٔ خسرو با فرهاد:
بگفتا دوری از مه نیست در خور
بگفت آشفته از مه دور بهتر
توجه کنید که در نزدیک به صد در صد از نظم و نثر نویسندگان و به ویژه سرایندگان سده های پیشین،فعل خوردن به صورت خردن تلفظ میشود و احتمالا تا زمان قاجار اینگونه بوده است و مردم هم اینگونه میگفتند و یا به شکل XO-A-RDAN
امید در ۹ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۱۲ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۱۹:۴۸ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۳۵ - انکار کردن موسی علیه السلام بر مناجات شبان:
در برخی کتابها بیتهای زیر هم امده است
ور تو را بیماری ای اید به پیش من تو را غم خوار باشم همچو خویش
تو کجایی تا سرت شانه کنم چارقت را دوزم و بخیه کنم
گر ببینم خانه ات را من دوام روغن و شیرت بیارم صبح و شام
هم پنیر و نان های روغنیین خمرها چغراتهای نازنین
سازم و ارم به پیشت صبح و شام از من اوردن زتو خوردن تمام
سجاد در ۹ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۱۲ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۱۸:۵۳ دربارهٔ سیف فرغانی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۳:
آره وحید جان این بیت این شعر رو در خاطر ادم ماندگار میکنه
غرش شیران ذهنم رو به سمت هخامنشیان میبره
و به سمت تمام کسانی در در طول تارخ کشورمون جون دادن تا ما از داشتن هویت ایرانی احساس افتخار کنیم
غلامحسین آتشی در ۹ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۱۲ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۱۸:۱۴ دربارهٔ شیخ محمود شبستری » کنز الحقایق » بخش ۱۵ - در حکمت و موعظت:
به حکمت گر دیرین معنی بکوشی
به حکمت گر در این معنی بکوشی صحیح بنظر میرسد
عادل نصیری در ۹ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۱۲ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۱۸:۰۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۲۵:
یکی از زیباترین اشعار مولانا که از زبان خداوند گفته شده است.
یا حق
فرهاد در ۹ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۱۲ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۱۴:۵۳ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۷ - مناظرهٔ خسرو با فرهاد:
درود و فراوان درود....این مناظره به درستی یکی از بهترین مناظره های عاشقانه شعر پارسی است که حکیم نظامی سروده اند...در جواب دوست عزیزمان جناب مظلومی که بدرستی شعر رو تقطیع کردند باید به عرض برسانم هم قافیه کردن این کلمات در ادبیات کهن بسیار معمول بوده است و در جای جای شاهنامه میتوان بدان رسید..در شاهنامه خوانی استاد گرانقدر دکتر کزازی ..خورد را چنین خوانده اند..خوعرد..خ به ضم و فتح با هم..که ضمه در فتحه ادغام شده...و ایراد ایشان به این رج وارد نیست چرا که نخست این شعر اثر طبع یکی از چند شاعر طراز اول ایران زمینست..دویم آنکه خور با دور هم هم قافیه نیستند که ایشان چنین پنداشته اند
غلامحسین آتشی در ۹ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۱۲ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۱۴:۲۷ دربارهٔ شیخ محمود شبستری » کنز الحقایق » بخش ۱۰ - در تحقیق حج و ارکان آن گوید:
در مصرع دوم بیت :پس آنکه عید کن زیرا که عید است
خوشا عیدی که فارق از وعید اسن
است صحیح است
آرمان در ۹ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۱۲ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۲۴ دربارهٔ فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۸:
مصرع دوم بیت اول: فک می کنم «سینه من را» با وزن شعر هم خونی بیشتری داره.
مصرع اول بیت هفتم: هم وزن شعر، و هم مصرع بعد نشون میده «تنها نه من...» درسته.
مهناز ، س در ۹ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۱۲ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۱۰:۲۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹:
پی نوشت:
معمول بود اغلب پسران را به شاخ شمشاد تشبیه میکردند و قد دختران را به سرو ناز و ،،،
شاید شاعر از پسر خودش یاد میکند ، چون خانه پرور است .
فرهاد در ۹ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۱۲ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۰۸:۲۳ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۷۱۵:
گر سر سبز مرا خنده سرخم بخورد،
گو که خوش میخوری ای خنده که ما روی به تلخی نکنیم!
-
در روایت دیگری آمده: گو که خوش میخوری ای خنده که ما گوش به صائب نکنیم :)
علی در ۹ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۲۳:۰۶ دربارهٔ سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۵ - در وصف بهار:
سلام . در پاسخ به کورش عزیز . بامدادان در ادبیات فارسی بسیار رایج بوده است . بیت های بعدی ثابت می کند کل بهار منظور است . سعدی می توانست بگوید روز عیدی که تفاوت نکند لیل ونهار . در بیت این همه نقش عجب ... ابندا نقش دیوار مشبه به است برای زیبایی و تمجید. درمصرع دوم مشبه به یرای بیجان بودن و فروکاستن مشبه . هرکیس تفکر نکند مانند نقش بیجانی بردیوار است
کمال داودوند در ۹ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۲۲:۲۵ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۳۰۴:
پیشاپیش فرارسیدن ماه محرم الحرام را،
به دوستان گنجوری تهنیت عرض میکنم.
جمع این رباعی: 8426
دوست در ۹ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۱۹:۵۴ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۱۵۶ - حکایت آن مهمان کی زن خداوند خانه گفت کی باران فرو گرفت و مهمان در گردن ما ماند:
سلام بر دوستان
قیدی که در کلامتان نقشی نداشت، قید تاریخ بود!
مولانا به دو بخش صرف می شود! قبل از شمس و بعد از شمس. که اشعار گرانقدرشان نیز به تبع این بازه زمانی دستخوش تغییرات بسیاری گشت. امید است که در کلاممان به تمام وجوه قضیه توجه مبذول فرماییم.
مهناز ، س در ۹ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۱۹:۰۶ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۵:
ناصر خان گرامی
لاف مزن سعدیا شعر تو خود سحرگیر
سحر نخواهد خرید غمزه جادوی دوست
گویا میگوید : هرچه شعر تو سِحر انگیز و جادویی باشد حریف ناز و غمزه ی دوست نیست . لاف زدن بی فایده است .
مانا در نهان سراینده.
مانا باشید
مهناز ، س در ۹ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۱۸:۵۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹:
مسعود خان گرامی
شمشاد خانه پرور همان نازنین پسر است که در چشم شاعر از سرو و صنوبر پُر جلوه تر است
در بیت ششم
دی وعده داد وصلم و در سر شراب داشت
امروز تا چه گوید و بازش چه در سر است
گویا به وٰعده ی وصل دیروز {دیشب } نازنین اش اعتباری نمی بیند ، که از سر مستی بوده ، امید دارد امروز بر سر آنچه گفته بماند.
مانا باشید
مسعود در ۹ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۱۶:۳۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹:
سلام
الله و اکبر نام دره ای است که رود رکناباد از آن می گذرد و گویا نامگذاری آن هم به دلیل زیبایی آن است که از فرط شعف انسان می گوید الله و اکبر. ایهامی هم دارد با توحید.
در گوگل نیافتم خصوصیتی در شمشاد که آن را بر سرو و صنوبر برتری دهد. اگر عزیزی بیت اول را و ششم را معنی کند لطفی به من کرده.
ناصر قنبری در ۹ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۱۵:۵۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۵:
سلام
اگر از دوستان گسی توضیحی راجع به بیت آخر بدهد متشکر میشوم
خورشید در ۹ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۱۲ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۲۱:۰۶ دربارهٔ سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰: