گنجور

حاشیه‌ها

سید علیرضا در ‫۸ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۳۱ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۱۱:۴۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » ترجیعات » سی‌ام:

سلام
به نظر بنده هم در این شعر امیر بی گزند خداوند هست. به این دلیل که مولانا در یکی از مصرع های خودش میگه:
عجبتر از عجایبها، خبیر از جمله غایبها
معنای" از جمله " که مشخص هست و به معنای همه و کل هر چیزی هست. " و اینجا به معنی علم غیب هم می باشدیعنی حضرت امیر المومنین باید بر تمام علوم غیب تسلط داشته باشند. حالا من از شما سوال میکنم. چه کسی از همه ی غایب ها با خبر هست؟ ما در روایات هم داریم که 2 چیز رو حتی 14 معصوم هم زمان آن رو نمی دانند و به آن خبیر و آگاه نیستند:1.روز معود و ظهور صاحب الزمان 2.روز قیامت
پس نمیشه به حضرت علی(ع) و یا شمس تبریز گفت که از همه ی غایب ها با خبر هستند و در نتیجه به نظر من مصداق این شعر خداوند هست چرا که اوست که بر همه ی غایب ها خبیر هست.

جواداسکستانی در ‫۸ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۳۱ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۱۰:۵۸ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۲۱:

با عرض سلام خدمت شما
تقریبا بیشتر واژه های این دوبیتی زیبا در زبان (گویش) تاتی شاهرود خلخال رایج است .
ته که می‌شی بمو چاره بیاموج (منظور از (می شی) فعل شیه یا رفتن است و کلمه (بیاموج) از باموج یا بیاموز که از فعل آموختن آمده است و معنی کل مصرع میشود ((تویی که میروی به من چاره تحمل دوری را یاد بده))
که این تاریک شوانرا چون کرم روج . شب در گویش تاتی میشود شَو و روز میشود روج ،کَرم یعنی میکنم. دقیقا این مصرع با تاتی امروزی این خطه منطبق است و معنی کامل (( که چگونه این شبهای تاریک را به روز (صبح ) برسانم))
کهی واجم که کی این روج آیو.در این مصرع نیز واجم همان واجم تاتی رایج شاهرود خلخال میباشد به معنی میگویم(( گاهی میگویم که کی این روز فرا میرسد))
کهی واجم که هرگز وا نه‌ای روج((و گاهی میگویم که هیچ وقت این روز فرانرسد))

کسرا در ‫۸ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۳۱ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۱۰:۳۸ دربارهٔ فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۲:

زیباست

علیرضا در ‫۸ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۳۱ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۰۹:۳۷ دربارهٔ سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸:

طبق یک تست در کتاب گاج محوری سوم در کنور تجربی 84 بیت به این صورت است:
باری است سر بر دوش من خواهم فکندن بار من
باری چو باری میکشم بر دوش هم بار شما

عبدالله در ‫۸ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۳۱ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۰۹:۳۴ دربارهٔ اقبال لاهوری » اسرار خودی » بخش ۵ - در بیان اینکه خودی از عشق و محبت استحکام می پذیرد:

در جهان مثل می و میناستیم میشه این مصرع رو ترجمه کنید؟

رضا در ‫۸ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۳۱ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۰۸:۴۹ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۱:

با درود بی پایان
حافظ می فرماید:
جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه
چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند
یا مولانای سخن می فرماید:
هر کسی از ظن خود شد یار من
از درون من نجست اسرار من

رضا در ‫۸ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۳۱ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۰۸:۳۰ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۹:

با درود بی پایان، به نظر بنده، حکیم خیام نیشابوری پوچ گرا نیست ایشان اندیشمندی تیزبین و آگاه است که به بی ارزش بودن این جهانِ جهان پی برده است و دل بستن به آن را بی هوده می پندارد. وی معتقد است این دنیای فانی ارزش دل بستن و دل شکستن را ندارد و بهتر است انسان ها به جای حرص، قدرت طلبی، ستیز و خشونت، در این زمان کوتاه با هم خوش باشند و از هستی و بوده های آن لذت ببرند .

سیدمحمدحسینی در ‫۸ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۳۱ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۰۶:۱۵ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۴۳:

انسانی که چشمش دچار مشکل است، هر آنچه صاف و زیباست را ناصاف و نازیبا می بیند. اشکال به قامت صاف و زیبای آن شئ وارد نیست بلکه این چشم بیمار اوست که همه چیز را به غلط می بیند.
آدمیی که خویشتن را بزرگ می پندارد و دیگران را کوچک، نگاهش به خود و دیگران اشتباه است و او برای جبران اشتباه خویش اول منظر و دیدگاه خویش را درمان کند تا خویشتن خویش را درست بیابد.

کمال در ‫۸ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۳۱ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۰۰:۲۴ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۲۳۱:

روحش شاد
جمع این رباعی: 4224

۷ در ‫۸ سال و ۱۱ ماه قبل، چهارشنبه ۳۰ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۲۱:۵۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲۴:

سعدی غرض از حقه تن آیت حقست
صد تعبیه در توست و یکی بازنجستی
2- ظرفی کوچک برای نگهداری گوهر و چیزهای گرانبها
تن تو حقه ای است که درون خود گوهرهای گرانبهایی دارد و نشان درست که یکی را بازنیافتی.به آفرینش خود نگاه کن

سعید در ‫۸ سال و ۱۱ ماه قبل، چهارشنبه ۳۰ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۲۱:۵۱ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲:

با درود به همه ی عزیزان اندیشمندی که حاشیه نگازی کرده اند
دوستان گرامی لطفا توجه به معنی بنمایید چون در هر نسخه ویا تصحیحاتی که صورت می گیرد بعضا به اعتبار
ذوق هم هست ولی دعوایش می ماند برای نسل بعد
دقت کنید:
شیخ اجل آیا اصلا فرموده : بنی آدم اعضای بک دیگرند
یا: بنی آدم اعضای یک پیکرند ؟
نمیگویم در ظاهر تفاوت ندارد ولی آیا حق مطلب ادا نمی شود؟
مثلا همین غزل آیا مست مست یا نیمه مست نباید مرا به لب کلام برساند؟
هدف اگر پند واندرز است که خواجه شیراز به زیبایی
هرچه تمام تر فرموده
راهی بزن که آهی بر ساز آن توان زد
به امید تن درستی هر چه اندیشمند پاینده خردورزی

در ‫۸ سال و ۱۱ ماه قبل، چهارشنبه ۳۰ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۲۱:۲۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲۴:

عاقل متفکر بود و مصلحت اندیش
در مذهب عشق آی و از این جمله برستی
خودپرستی را از سر بینداز و عاشق شو تا از غم چه کنم چه نکنم رها شوی

در ‫۸ سال و ۱۱ ماه قبل، چهارشنبه ۳۰ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۲۱:۰۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۳:

بیت هشتم:
در گلشن بوستان رویش
گلشن=باغ و بوستان|گلشن بوستان:فکر کنم درست نباشد.شاید گلبن درست تر باشد به معنای گل سرخ باغ رویش
زنگی بچگان ز ماه زاده
خالهای سیاه در روی چون ماهش پدید آمده

ویدا در ‫۸ سال و ۱۱ ماه قبل، چهارشنبه ۳۰ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۲۰:۳۴ دربارهٔ عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۴:

عالی...عالی

روهینا در ‫۸ سال و ۱۱ ماه قبل، چهارشنبه ۳۰ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۲۰:۲۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۸۵:

عالی عالی
اینکه با زحمات شما به راحتی به اشعار به این زیبایی دسترسی داریم
به خصوص اینکه معانی لغات رو هم لینک کردید به لغت نامه دهخدا
بسیار عالی بسیار عالی

mhdbig در ‫۸ سال و ۱۱ ماه قبل، چهارشنبه ۳۰ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۱۹:۴۶ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۱۱:

در مصرع دوم بیت سوم. به تناسب وزن ره صحیح است

مسعود در ‫۸ سال و ۱۱ ماه قبل، چهارشنبه ۳۰ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۱۸:۰۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۹۳:

در بیت دوم اگر چه میتوان معنای نسبتا خوبی از به کار بردن کلمه "احتمال" گرفت، اما به نظر بنده "احتیال" صحیح میباشد. بدین صورت که در اینجا سعدی اون حالت استیصال و درماندگی رو داره به تصویر میکشه که من نه راه گریز دارم و نه طریق آشنایی و در مصرع دوم به گونه ای داره میگه نمیدونم چیکار کنم و چاره و حیله ای هم ندارم. تاکید میکنه اون کسی که اوفتاده است و چاره و مکر و حیله ای بلد است که دیگر غم ندارم. منی غم دارم که نه راه گریز دارم، نه طریق آشنایی و نه چاره و راه حلی برای این وضعیت. این درماندگی در جاهای دیگر غزلیت سعدی هم هست مثل اونجا که میگه: نه دست صبر که در آستین عقل برم، نه پای عقل در دامن قرار کشم، نه قوتی که توانم کناره جستن از او، نه قدرتی که به شوخیش در کنار کشم. اما اونجا صبوری رو چاره میدونه که میگه: چو میتوان به صبوری کشید جور عدو، چرا صبور نباشم که جور یار کشم.

روفیا در ‫۸ سال و ۱۱ ماه قبل، چهارشنبه ۳۰ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۱۷:۰۳ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۳:

دست کم همین چارپا به گفته مولانا از شقاوت غافلست :
یک گروه دیگر از دانش تهی
هم‌چو حیوان از علف در فربهی
او نبیند جز که اصطبل و علف
از شقاوت غافلست و از شرف
گرچه با این ویدیو های شگفت انگیز از مهرورزی جانوران در فضاهای مجازی باید درباره این باور که حیوان از شرف غافلست نیز بازاندیشی کنیم.

کسرا در ‫۸ سال و ۱۱ ماه قبل، چهارشنبه ۳۰ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۱۶:۳۸ دربارهٔ عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷:

اجرای ساز و آواز این شعر در برنامه ی گلهای رنگارنگ شماره 225 با صدای استاد گلپا

sana در ‫۸ سال و ۱۱ ماه قبل، چهارشنبه ۳۰ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۱۶:۲۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۳ - ظاهر شدن عجز حکیمان از معالجهٔ کنیزک و روی آوردن پادشاه به درگاه اله و در خواب دیدن او ولیی را:

نسترن خانم
روفیای عزیز حرفش درست نیست. مثلا یعنی چه که شیطان پرست ها هم گرامی باشند؟
عبدالمنان هم درست نمی گوید.
پیغمبران الهی آمده اند تا سخن خدا را برای ما برسانند. سخنی که برای خودش حد و حدود دارد.
خوب ها را می پذیرد. بد ها را می راند.
نمی شود هم فرعون را خوب ببینینم هم موسی را.
خواه ناخواه باید حد و حدود داشت.
تکیه بر اخلاق، خوب است ولی یک چیز ناقضی خواهد بود
هم اخلاق مهم است و هم عقیده. با هم.
زمانی هم که عقیده مهم بود، همین عقیده، حد و حدودش را معرفی می کند.
در کل به نظرم نگاه روفیا نادرست و ناقص است و هر کسی این گونه دیدگاهی را داشته باشد، مشکل ره به مقصد ببرد.
انسان باید کامل گرا باشد.
کامل گرایی و به دنبال کمال بودن، لازمه اش تصحیح اخلاق و عقیده است.
بی رنگ بودن، هزار و یک درد دارد.

۱
۳۷۰۹
۳۷۱۰
۳۷۱۱
۳۷۱۲
۳۷۱۳
۵۴۷۶