گنجور

حاشیه‌ها

مهناز ، س در ‫۹ سال قبل، سه‌شنبه ۳۰ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۲۳:۵۷ دربارهٔ نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۴۰ - مقالت یازدهم در بی‌وفایی دنیا:

حکیم نظامی ست
اما ، اینهمه بد بینی چرا
از این زندگانی تنها مرگ را مجسمه پیش رو داشتن چرا
مگر دندان اسب پیش کشی را می شمرند ؟
زندگی نعمتی ست که به ما ارزانی شده . اینگونه نگاه را نمی پسندم ،
آقای نظامی ، مانا هستید ، ولی ،،،،،

فرشته ک در ‫۹ سال قبل، سه‌شنبه ۳۰ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۲۲:۲۲ دربارهٔ وحشی بافقی » فرهاد و شیرین » بخش ۳۴ - در رفتن شیرین به کوه بیستون و گفتگوی او با فرهاد و بیان مقامات محبت:

در متن آمده:
با نیازی نیازت هست دانم
به هر جا هست برخوان کش بخوانم
به جای 'با نیازی' ابتدای بیت، 'به انبازی' صحیح است
همچنین
مرادت گفت چه؟ گفتا مردات
که واژه آخر، 'مرادت' صحیح است

گمنام-۱ در ‫۹ سال قبل، سه‌شنبه ۳۰ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۱۸:۴۳ دربارهٔ نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۴۰ - مقالت یازدهم در بی‌وفایی دنیا:

جناب شایق،
می فرماید:
پای منه بر سر این خار خیز
خویشتن از خار نگه دار خیز
به گمان همین باید کرد ، در رویارویی با میخ

عادل در ‫۹ سال قبل، سه‌شنبه ۳۰ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۱۷:۵۷ دربارهٔ نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۳۹ - داستان عیسی:

جامه ی عیب تو تُنُک رشته اند
به نظر صحیح تر و موزون تر میاد.

mm در ‫۹ سال قبل، سه‌شنبه ۳۰ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۱۷:۵۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۱:

ای که گفتی، فمن یمت یرنی
جان فدای کلام دلجویت
کاش روزی هزار مرتبه، من
مردی، تا به دیدمی رویت

حمید سامانی در ‫۹ سال قبل، سه‌شنبه ۳۰ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۱۶:۲۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۳:

خوانش کلمه پس در بیت سوم شعر با صدای خانمی که در اینجا گذاشته اید اشتباه است
پس در بیت سوم به معانی پشت و پسین است نه به معنای سپس و پس
پس و کس در" ترازو گر نداری پس تو را زو ره زند هر کس" قافیه درونی هستند
در ضمن ره زند هم بایستی جداگانه نوشته شود، رهزند غلط است
اشتباه های املایی فراوان در گنجور به چشم میخورد

رضا در ‫۹ سال قبل، سه‌شنبه ۳۰ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۱۴:۱۱ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۱۳۱ - درک وجدانی چون اختیار و اضطرار و خشم و اصطبار و سیری و ناهار به جای حس است کی زرد از سرخ بداند و فرق کند و خرد از بزرگ و طلخ از شیرین و مشک از سرگین و درشت از نرم به حس مس و گرم از سرد و سوزان از شیر گرم و تر از خشک و مس دیوار از مس درخت پس منکر وجدانی منکر حس باشد و زیاده که وجدانی از حس ظاهرترست زیرا حس را توان بستن و منع کردن از احساس و بستن راه و مدخل وجدانیات را ممکن نیست و العاقل تکفیه الاشارة:

قدیمی ها در ماه رمضان وقتی سحر برای خوردن سحری بر می خواستند چون ساعتی نبود پرده ها را می کشیدند و به بیرون خانه نگاه نمی کردند که مبادا هوا روشن شده باشد تا از سحری خوردن باز نمانند. وقتی انسان از دیدن خورشید ابا می کند عجب نیست اگر جایی پشت به حق کند.

سجاد در ‫۹ سال قبل، سه‌شنبه ۳۰ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۴۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۹۸:

با صدای داریوش اقبالی فقط

محمد ضیااحمدی در ‫۹ سال قبل، سه‌شنبه ۳۰ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۱۲:۳۶ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » داستان رستم و اسفندیار » بخش ۲۸:

سیاه اسب اسفندیار است وسپاه در اینجا معنی ندارد

محمد ضیااحمدی در ‫۹ سال قبل، سه‌شنبه ۳۰ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۱۲:۳۲ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » داستان رستم و اسفندیار » بخش ۲۸:

نگون اندر آمد ز پشت سیاه / سیاه اسب اسفندیار است .سپاه نوشته شده که معنی را نمیرساند

محمد ضیااحمدی در ‫۹ سال قبل، سه‌شنبه ۳۰ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۱۲:۱۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۹۷:

چشم داشتن = توقع داشتن
گوش داشتن= منتظر سروش بارگاه الهی بودن
لذا گوش داشتن صحیح به نظر میرسد

محمد ضیااحمدی در ‫۹ سال قبل، سه‌شنبه ۳۰ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۱۲:۱۱ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۹۷:

چشم بر انعام داشتن ؛ بمعنی انتظار مرحمت و عنایت داشتن است ویک نوع مطالبه بشمار میرود = چشم داشت در برابر خدمت
گوش داشتن به معنی انتظار سروش بارگاه الهی را داشتن ست به نظر میرسد عالیجناب سعدی چشم داشتی ندارد

علی ناجی در ‫۹ سال قبل، سه‌شنبه ۳۰ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۱۲:۰۰ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۱:

باسلام
گمان کنم که در مصرع اول کلمه بیاراید درست است

ناجی در ‫۹ سال قبل، سه‌شنبه ۳۰ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۱۱:۲۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۵۵:

مولوی درین غزل به زیبایی هرچه تمامتر داستان بزرگی و وسعت عشق را تصویر سازی می کند
هربار با یک تصویر و با زبان یک مفهوم مشخص..
و در هر بار مفهومی فراتر ورود پیدا می نماید و مفهوم قبلی را در خود فرو می کشد..
قالب های متفاوت و تودرتو که بزرگی عشق و محصور نشدنش در هیچ قالبی را تاکید می نماید
و در آخر سر حیرتی محض و زبانی مغلق که:
"چه دانم من دگر چون شد که چون غرق است در بی چون"
چرا که مُنتهای این تصویرهای تودرتو به "امر بی چون" ختم می شود و آنجا دیگر نمی توان پرسید که:
ذیگر چون شد؟
و عشق چون خداست... بی قالب... بی مرز... بی انتها.....بی چون!
این غزل هدیه ای است برای همه دلهایی که وسوسه "این سودا" در عمق جانشان نشسته و آنان که سیلاب ناگهانی شمس تبریزشان، تجربه جرعه ای از آن دریای پرخون فراهم نموده و سرمست آن سودایند... آنان که با وجودی سراسر عجز و بی چارگی و حیرت، در برابر این تودرتویی هستی و دوری و نزدیکی ترساننده سوداگر عالم ، جز سکوت و انزوا چاره و درمانی نمی بیینند

بامداد در ‫۹ سال قبل، سه‌شنبه ۳۰ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۱۰:۲۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۸۶:

خانم ثریا موسوی منظور مولانا از بیتی که فرمودین این هست که یعنی آرام آرام و به گونه ای که من متوجه نمیشم در جان من حرکت میکنی

مرتضی توکلی در ‫۹ سال قبل، سه‌شنبه ۳۰ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۱۰:۱۵ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰:

سعدی:
غلام دولت آنم که پای بند یکیست
به جانبی متعلق شد از هزار برست
حافظ:
غلام همت آنم که زیر چرخ کبود
ز هرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است

مهدی مح در ‫۹ سال قبل، سه‌شنبه ۳۰ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۰۹:۲۷ دربارهٔ سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶:

سلام و با عرض خسته نباشید
فک کنم وزن مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن باشه

ناصر در ‫۹ سال قبل، سه‌شنبه ۳۰ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۰۷:۳۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۱:

از حضرت علی ع نقل شده است که فرمود "فمن یمت یرنی" یعنی هرکس که بمیرد مرا می بیند.
به نظر من بیت آخر این غزل زیبا و رسای لسان الغیب حافظ اشاره مستقیم به این فرمایش حضرت مولی دارد

هیچکس در ‫۹ سال قبل، سه‌شنبه ۳۰ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۰۷:۳۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۱ - حکایت بقال و طوطی و روغن ریختن طوطی در دکان:

سلام روفیای عزیز
به نظر بنده هر انسانی علاوه بر پنج حس ظاهری، پنج حس باطنی طبق شعر مولانا دارد، منتهی خیلی از انسانها حس باطنیشان کور شده و اون مربوط به دل است، چون قرآن در آیه 46 حج میفرماید :آیا در ( روی ) این زمین سیر نکرده اند تا برای آنها دل هایی پیدا شود که بدان بیندیشند یا گوش هایی که بدان بشنوند؟! زیرا در حقیقت چشم های ظاهر کور نمی شود و لکن دل هایی که در میان سینه هاست کور می گردد. پس کسانی که راه خلاف را میروند چشم ظاهری دارند منتهی دلشان کور شده و خودشان کور کرده اند نه خدا، همچنین در آیه 36 اسراء میفرماید که : از آنچه بدان علم نداری پیروی مکن که گوش و چشم و دل بازخواست میشوند، چرا دل بازخواست میشود؟ کسانی که به خرافات معتقد هستن به هیچ وجه حقیقت را قبول نمیکنند زیرا دلهایشان کور شده، ولی مغزشان سالم است، در همان آیه قبل اومده که دل تفکر میکند، و این رو موسسه heart math در امریکا مورد بررسی قرار دادند و فهمیدند که روی قلب سلولهای عصبی وجود داره و بین قلب و مغز ارتباطی وجود داره و گویا قلب مغز را فرماندهی میکند. البته در نی نامه هم مولانا همینو میگه: سر من از ناله من دور نیست، لیک چشم و گوش را آن نور نیست، تن ز جان و جان ز تن مستور نیست لیک کس را دید جان دستور نیست. و طبق حدیث پیامبر همه انسانها با فطرت پاک به دنیا میان و بعد پدر مادرشان آنهارا مسیحی و غیره می کنند. منظور اینکه خدا به همه استعداد داشتن دل پاکو داده منتهی باید خود شخص دلشو از همه چی غیر از خدا خالی کنه و مراقبه و دوری از گناه و ذکر و ... تا چشم دلش روشن بشه.

۱
۳۷۰۱
۳۷۰۲
۳۷۰۳
۳۷۰۴
۳۷۰۵
۵۵۴۹