گنجور

حاشیه‌ها

Hamishe bidar در ‫۸ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۲ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۱۰:۲۰ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۲ - مناجات:

دست شما درد نکند استاد بابک. بله من حقیر هم باید سواد فارسی نوشتنم را بالا ببرم. از غلط گرفتن شما ممنونم... ببخشید ممنون هستم. به امید خدا شما همه حاشیه را چک خواهید کرد و همه غلطها را پیدا خواهید کرد. یا علی

 

جمشید در ‫۸ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۲ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۰۹:۴۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۵۵:

با سلام.
در مصرع آخر، کلمه "این دریا" صحیح می باشد.
با تشکر

 

سروش در ‫۸ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۲ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۰۳:۰۵ دربارهٔ نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۲ - نعت پیغمبر اکرم (ص):

با سلام باید خدمت اقارضا عرض کنم که اصلا نظامی با پیامبراکرم هم عصر نبوده اگرم از گنجه خارج میشد نمیتونست ایشان رو زیارت کنه نظامی سالها پس از رحلت پیامبر به دنیاامد.

 

بابک در ‫۸ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۲ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۰۱:۰۵ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۲ - مناجات:

hamishe bidar گرامی،
چنین تصحیحاتی توصیه می شود:
خودتون--> خود و یا خودتان
بهتره--> بهتر است
هستین--> هستی و یا هستید
اینتوری--> این طور و یا این گونه
ندین--> ندهی ویا ندهید
مدرک مهکمتری--> مدرکی محکم تر
اونی که--> آن که
نمیکنن--> نمی کنند
قبل نظر دادن--> قبل از نظر دادن
معلوماتت را ببر بالا جانم--> معلومات(ت) خود را بالا ببر جانم
مگین(میگن؟) -->می گویند
هست--> است
اساتیتی--> اساتیدی
داره--> دارد

 

ناصر در ‫۸ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۲ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۰۰:۱۷ دربارهٔ خیام » ترانه‌های خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » هیچ است [۱۰۷-۱۰۱] » رباعی ۱۰۷:

با رباعیِ 92 خاقانی در گنجور 99درصد اشتراک داره!
دانی ز جهان چه طرف بربستم؟ هیچ!
وز حاصل ایام چه در دستم؟ هیچ!!
شمع طربم؛ ولی چو بنشستم هیچ..
آن جام جمم؛ ولی چو بشکستم هیچ...
خاقانیه یا خیّام؟؟؟!

 

محدث در ‫۸ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۲ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۰۰:۰۶ دربارهٔ حافظ » مثنوی (الا ای آهوی وحشی):

آن شعر تازی از ابن عربی بود. ترجمه ی منظومش نیز که گذاشته شد، از شمس مغربی نائینی است. مطلعشان این است: کلما اذکره من طلل.....اگر بینی در این دیوان اشعار....

 

محدث در ‫۸ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۲ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۰۰:۰۴ دربارهٔ حافظ » مثنوی (الا ای آهوی وحشی):

نوشته اید: "ای کاش ما یاد می گرفتیم بیشتر فکر کنیم و کمتر حرف بزنیم" جانا! سخن از زبان ما می گویی. من و شما که ابجد عرفان را نیز نمی دانیم-از نظر دادن هایمان مشخص است- نباید سلبا و ایجابا در امور تخصصی دخالت کنیم و بهترین راه این است که چون پسته ی دهان بسته، با خنده ی بیجا تهی بودن خود را آشکار نساخته و خود را مضحکه ی دیگران قرار ندهیم. نمی خواهم بگویم لزوما سخن آقثای علیزاده درست است ولی با توجه به جایگاه حافظ که در نزدیکی های قله ی عرفان اصیل قرار دارد، اگر قرار باشد ظواهر اشعار حافظ را بگیریم یا به دقایق فلسفی و حقایق عرفانی شعرش بگرویم این حالت دوم نزدیکتر به واقع است. مثلا همین شعر الا ای اهوی وحی... نه طبق نظر من مدعی دینداری و شمای مدعی بی دینی، که از نظر اهل فن، یک شعر نفیس معرفتی است و به عالم چهارم از عوالم چهارگانه ی معرفت شهودی ارتباط دارد که آن را تجلی ذاتی می گویند. راستی طاهره خانم! واقعا حکایت جالبی را تعریف کردید. اگر شما علاوه بر این مثنوی نسبت به سایر اشعار حافظ نیز این اندازه حافظه ی گیرایی داشته باشید گل وحودتان در ازل با مقداری از غبار خاک وجودی حافظ همنشین بوده است!

 

Hamishe bidar در ‫۸ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۱ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۲۳:۲۸ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۲ - مناجات:

جناب ایزدجو شما با شمردن کلمات عربی فتوا دادید که شعر از فردوسی نیست؟ شما که به گفته خودتون کم سواد هستین بهتره اینتوری فتوا ندین. مدرک مهکمتری از یک ادعای بچگانه دارید یا فقط میخواهید کم نیاورید؟ از اونی که شما نوشتید من فکر کردم چیزی از ادب فارسی میفهمید "در ابتدا بگویم این شعر از فردوسی نیست که آن حکیم هیچگاه این مقدار لغت عربی در اشعارش نمی آورد ، که الحاقی ست . پس این شما هستی که به حکیم توسی اهانت کرده ای"
اساتید ادب هم مثل شما ادعا نمیکنن. جناب قبل نظر دادن معلوماتت را ببر بالا جانم. تحقیقات من مگین این شعر فردوسی هست. البته نظر اساتیتی مثل شما جای خود داره. شب خوش!

 

محدث در ‫۸ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۱ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۴۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴:

نمی دانم در ابتدای دیوان فرصت شیرازی یا در جایی دیگر خوانده ام که فرصت تصمیم داشت در کنار حافظ دفن شود. روزی به همین نیت در کنار گور پر نور حافظ به دیوانش تفال زد و این غزل آمد. فرصت هم به گریه افتاد و... قبرش هم نزدیک مزار حافظ عزیز است.

 

محدث در ‫۸ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۱ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۴۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۹:

شنیده ام که روزی زنده یاد حافظ اسد از سوریه به ایران آمده و وقتی در شیراز بود بر سر مزار پو انوار لسان الغیب حضور یافته بود. وقتی برایش گفته بودند که حافظ غیب گو! تشریف دارد اصرار کرده بود که من هم می خواهم تفال به دیوانش بزنم. همراهان نپذیرفته بودند ولی دم به دم بر اصرار حافظ اسد افزوده شده بود تا اینکه تفال زدند و این آمد: فلک به مردم نادان دهد زمام مراد:)))
نمی دانم دیگر برای حافظ اسد ترجمه اش کردند یا مترجم الکی برایش این را ترجمه کرد که قدم نما و فرود آ که خانه خانه ی توست!.... خلاصه دوستان حافظ عزیز ما به هم اسم هایش هم رحم نمی کند و با کسی تعارف ندارد!!!! اما صد رحمت به حافظ اسد، الان به راستی اگر حکام فعلی عرب بر سر مزار حافظ حاضر می شدند حافظ با دیوانش جوابشان را می داد؟ از قبر بیرون می امد و دیوانش را آتش می زد و پا می گذاشت به فرار...!

 

ایزدجو در ‫۸ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۱ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۳۷ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۲ - مناجات:

جناب Hamishe bidar
شعرا را از روی منش و گویش شعری میتوان شناخت
بنده ی کم سواد شمردم 22 لغت عربی با تکراری هاش درین قطعه وجود دارد
و اصولاً این قطعه را اگر با بقیه ی شاهنامه مقایسه بفرمایید کاملا تفاوت را متوجه خواهید شد
البته در بعضی نسخ این ستایش آمده و در بعضی دیگر نه
بنده به آقا محمد گفتم که اینجا جای ادب است نه آنکه دیگران را که با شما هم عقیده نیستند با چند بیت بی پدر و زار بخوانی
و دیدید که پژواک آن به خود ایشان برگشت
پاینده باشید

 

محدث در ‫۸ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۱ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۳۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۴:

جناب روفیا، گاه برخی نظرات شما را که می خوانم نمی فهمم. بیش از یک دفعه می خوانم باز هم نمی فهمم. این نظر اخیرتان نیز از در ردیف همان نظرات نافهمیدنی قرار گرفت. باید بروم خودم را درمان کنم. وقتی کلام سلیس را نفهمم واقعا از قافله پرتم و در آفساید قرار دارم:))))
حافظ قانون علیت را قرار دارد و مانند محمد غزالی و هیوم! این قانون عقلی را منکر نیست. به قول سعدی ندانم کجا خوانده ام در کتاب، که منکر قانون علیت هم با همین انکارش، به اثبات آن قانون دست زده است. نمی دانم از علل طولی چیزی می دانید استاد یا مانند بنده از این مقولات بیگانه اید و ما هکذا الظن بک. چرخ خودش معلول است و علت نیست و وقتی علت و مسبب نبود نمی تواند سبب سازی کند و در معلول اثر ایجادی و تکوینی بگذارد. نهایتش کانال انتقال جریان سبب سازی و سبب سوزی! است مثل قضیه دلالت در واسطه گری میان دال و مدلول. سفله پروری چرخ و کام دادن او به سفیهان و سفلگان!، اقتضای دار دنیاست و سر رشته اش به جای دیگر وصل است..... به قول ناصر خسرو عزیز: خدایا راست خواهی جمله از توست!(با تصرف)

 

محدث در ‫۸ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۱ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۲۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۴:

حضرت کیخا سلام. اینکه نگاشتید: "کلمات عربی در فارسی به میل ایرانیان معنی دیگری یافته اند" یاد فرمایشی از زنده یاد قزوینی افتادم که همین مطلب را بارها بیان می فرمود. البته طبیعی است که امثال احمد کسروی و جلال الدین کزازی و ... با این فرمایش شما و مرحوم قزوینی مخالف اند. توجه کرده اید که فرهنگستان گاهی دست به واژه سازی می زند و مثلا وازه ای که ترکیبی از تازی و پارسی است برای برخی الفاظ فرنگی می سازد، چقدر کامنت در ذیل خبر آن نگاشته می شود که باز هم از لفظ بیگانه استفاده کردید. در حالی که به نظر الکی من، یکسان دانستن الفاظ انگلیسی و فرانسوی و آلمانی نو ظهوری که به زبان ما راه می یابد با الفاظ عربی یی که گاه بیش از ده قرن است خانه زاد زبان فارسی شده، ناصحیح است و قیاسی است مع الفارق. سپاس از نظرات پربار شما.

 

محدث در ‫۸ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۱ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۱۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳:

جناب ف.ش و یک جناب دیگر، من هم با این عقل ناقصم میگم که منظور از درد، درد واقعیه نه درد توهمی و مجازی و سراب گونه که 99 درصد ماها دردهامون این طوره چون قانون سوم! عالم ملکوت میگه اگه درد واقعی در کار باشه درمان هم دنبالش میاد. بعدش آقا احسان، با احترام به شما و آقای سایه، این شعر ایشون معنای محصّلی نداره. تو عالم خاکی نمیشه درد باشه ولی درمان نباشه. فک کنم یه جا دیدم آقای محمد اصفهانی هم این شعر حافظ رو به صورت "ای خواجه درد هست...." خونده که نادرسته. آخرش اینکه دکتر ترابی، اون پیشینه شناسی ریش هم که فرمودید جالب بود. ولی ضمن اعتقاد به ریش دراز نگاره های سنگی باستان، تا جایی که تو ذهن ضعیفم هست ایرانی ها-حالا نه همه شون- از دوران باستان ریش می تراشیدن و اول اسلام پیشوایان دینی ما از ریش تراشی و گذاشتن سیبیل-مثل علی اللهی ها- نهی کردن. نمی دونم کجا خوندم که توی هند هم که زودتر از ایران تحت تاثیر فرهنگ بی فرهنگای! فرنگ قرار گرفت ریش تراشی مذموم و زشت و قبیح بود به خاطر همین بیدل دهلوی که ریش می تراشید رو مسخره می کردن.

 

زهرا حکیمی بافقی در ‫۸ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۱ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۱۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹:

رونق عهد شباب است دگر بستان را
می‌رسد مژده گل بلبل خوش الحان را
فاعلاتن فعلاتن فعلن
ای صبا گر به جوانان چمن بازرسی
خدمت ما برسان سرو و گل و ریحان را
گر چنین جلوه کند مغبچه باده فروش
خاکروب در میخانه کنم مژگان را
مغبچه ی باده فروش: واسطه ی فیض./ خاکروب...: مرید میخانه می شوم.
ای که بر مه کشی از عنبر سارا چوگان
مضطرب حال مگردان من سرگردان را
مه: استعاره از صورت./ سارا:خالص/ چوگان: استعاره از مو/
ترسم این قوم که بر دردکشان می‌خندند
در سر کار خرابات کنند ایمان را
دردکشان: عاشقان
یار مردان خدا باش که در کشتی نوح
هست خاکی که به آبی نخرد طوفان را
خاکی:نوح./ آبی: کوچکترین چیزی
برو از خانه گردون به در و نان مطلب
کان سیه کاسه در آخر بکشد مهمان را
سیه کاسه: کنایه از آدم خسیس.
هر که را خوابگه آخر مشتی خاک است
گو چه حاجت که به افلاک کشی ایوان را
ماه کنعانی من مسند مصر آن تو شد
وقت آن است که بدرود کنی زندان را
ماه کنعانی من: جلال الدین تورانشاه./ مسند مصر: مقام وزارت./ (اشاره به یوسف و عزیز شدن او نیز دارد.)
حافظا می خور و رندی کن و خوش باش ولی
دام تزویر مکن چون دگران قرآن را
رندی: در این جا بار منفی دارد. / دگران: امیر مبارزالدین و کسانی که ریا می کنند.
نقل از جزوات دانشجویی.کلاس درس دکتر صادقیان. سال 70.دانشگاه یزد.

 

محدث در ‫۸ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۱ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۰۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۹:

جناب "آوا"یی که "که" و "به" را به صورت "ک" و "ّب" می نویسید خواهش می کنم دیگر اینطور ننویسید:)))))))) چشم من رنگ شفق یافت ز ...

 

محدث در ‫۸ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۱ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۲۱:۵۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱:

ای جنابی که نوشته اید: یزید نمی تواند شعرگو از کار در بیاید و لابد دیوان شاعری مفلوک دیگر را دزدیده یا به نامش جا زده اند، خدمتتان عرض می کنم این مسئله ای که مرقوم فرمودید درست نیست و انسان های پلید و خبیث و لعینی چون یزید هم می توانند ادیب و شاعر با بیایند. کافر و بی دین هم اگر زحمتی بکشد به نتیجه می رسد جز در برخی عرصه ها که می گویند زحمت به تنهایی کافی نیست و طهارت لازم است و من لم یجعل الله له نورا فما له من نور.

 

Hamishe bidar در ‫۸ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۱ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۱۹:۵۷ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۲ - مناجات:

جناب ایزدجو این شعر که آقا محمد نوشت، در آغاز شاهنامه هست. کلمات زیادی به عربی ندارد. در همین گنجور شاهنامه هست. شما از کجا میفرمایید که از فردوسی نیست؟

 

Memo در ‫۸ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۱ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۱۹:۴۳ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۲ - مناجات:

دوستان به غزل توجه کنید! من نمیفهمم چرا بعضی از دوستان بی دین و بی اعتقاد اصلا چرا این شعر را میخونن که به چنین اشخاسی مثل استاد شهریار، حضرت علی یا به پیامبر اسلام توهین کنن. واقعا شرم آوره.
ای مگس حضرت سیمرغ نه جولانگه توست
عرض خود می‌بری و زحمت ما می‌داری

 

دکتر ترابی در ‫۸ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۱ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۱۷:۰۲ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۲ - مناجات:

سردبیر گرامی گنجور،
به تازگی برخی حاشیه نویسان پا را از حاشیه نویسی آن سو تر نهاده به ناسزا نویسی پرداخته اند. امیدوارم بتوانید از درج مطالبی که به هیچ رو در خورگنجور وشعر و ادب فاخر فارسی نیست،
جلو گیری کنید.
دوستدار.

 

۱
۳۶۸۷
۳۶۸۸
۳۶۸۹
۳۶۹۰
۳۶۹۱
۵۰۴۹
sunny dark_mode