گنجور

حاشیه‌ها

هادی طیطه در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۲۶ دی ۱۳۹۴، ساعت ۲۰:۱۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰:

با سپاس و درود فراوان
من نمی دانم چرا عروض را تحریف می کنند.
هجای آخر کلمه در این شعر کشیده است و وزن آن می شود مفعول مفاعیل مفاعیل مفاعیل(هزج مثمن اخرب مکفوف مقصور) . و به بیانی دیگر هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف برای مثال
در شعر-ای شاهد قدسی و...- مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن است . بحث بحث تفاوت بین فعولن(محذوف) و مفاعیل(مقصور) ،از مفاعیلن است.
درود برشما پاینده باشید.
دانشجوی رشته زبان وادبیات پارسی

 

جاوید مدرس اول رافض در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۲۶ دی ۱۳۹۴، ساعت ۲۰:۰۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۱:

****************************************
****************************************
............................. آن نفَسم روَد ز سر
کاین سر پُرهوس شود خاک در سرای تو
شور شراب و سوز عشق: 10 نسخه (801، 803{شور سراب}، 813، 814- 813، 824 و 5 نسخۀ متأخّر یا بی‌تاریخ) عیوضی
شور شراب و شور عشق: 1 نسخه (818)
شور و شرار و سوز عشق: 1 نسخه (822)
شور شراب عشق تو: 11 نسخه (827، 843 و 9 نسخۀ متأخّر یا بی‌تاریخ) قزوینی- غنی، خانلری، نیساری، جلالی نائینی- نورانی وصال، سایه، خرمشاهی- جاوید
شور و شراب عشق تو: 3 نسخه (یکی متأخّر: 849 و 2 نسخۀ بی‌تاریخ)
شور شراب سوز عشق: 1 نسخۀ متأخّر (858)
شور و شراب و سوز عشق: 1 نسخۀ بی‌تاریخ
شور شراب و عاشقی: 1 نسخۀ بی‌تاریخ
شور شراب عشق او: 1 نسخۀ بی‌تاریخ
35 نسخه غزل 403 را دارند و بیت فوق در 6 نسخه نیست: 819، 821، 823، 825، 834، 889.
*************************************
*************************************

 

شهرام همائی بروجنی در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۲۶ دی ۱۳۹۴، ساعت ۱۹:۴۵ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۳۶ - وحی آمدن به مادر موسی کی موسی را در آب افکن:

در نوشته بالا هم نا درستی نوشتاری و هم از قلم افتادگی بسیار هست . برای همین آنچه را به نظر این کوچک درست است یکجا در زیر مینویسم :
باز وحی آمد که در آبش فکن
روی در امید دار و مو مکن
در فکن در نیلش و کن اعتمید
من ترا با او رسانم رو سپید
مادرش انداخت اندر رود نیل
کار را بگذاشت با نعم الوکیل
این سخن پایان ندارد مکرهاش
جمله می‌پیچید اندر ساق پاش
صد هزاران طفل می‌کشت از برون
خصم او در صدر خانه در درون
از جنون می‌کشت هر جا بد جنین
از حیل آن کورچشم دوربین
اژدها بد مکر فرعون عنود
مکر شاهان جهان را خورده بود
لیک ازو فرعون‌تر آمد پدید
هم ورا هم مکر او را در کشید
اژدها بود و عصا شد اژدها
این بخورد آن را به توفیق خدا
دست شد بالای دست این(بین )تا کجا
تا به یزدان که الیه المنتهی
کآن یکی دریاست بی غور و کران
جمله دریاها چو سیلی پیش آن
حیله‌ها و چاره‌ها گر اژدهاست
پیش الا الله آنها جمله لاست
چون رسید اینجا بیانم سر نهاد
محو شد والله اعلم بالرشاد
آنچه در فرعون بود اندر تو هست
لیک اژدرهات محبوس چهست
ای دریغ این جمله احوال توهست
تو بر آن فرعون بر خواهیش بست
آنچه گفتم جملگی احوال تست
خود نگفتم صدیکی زآنها درست
گر ز تو گویند وحشت زایدت
ور ز دیگر آن فسانه آیدت
چه خرابت می‌کند نفس لعین
دور می‌اندازدت سخت این قرین
این جراحتها همه از نفس تست
لیک مغلوبی زجهل ای سخت سست
آتشت را هیزم فرعون نیست
زآنکه چون فرعون او را عون نیست
گلخن نفس ترا خاشاک نیست
ورنه چون فرعون او شعله‌زنیست

 

کمال در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۲۶ دی ۱۳۹۴، ساعت ۱۸:۱۵ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۴۴:

جمع آن : 12892

 

افشین در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۲۶ دی ۱۳۹۴، ساعت ۱۷:۰۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۷۹:

به به عجب غزل نابی ، انگار که داری قران رو می خونی ، بحث درک تن واحده بودن همه کائنات و رسیدن به مقام وحدت .

 

سلام در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۲۶ دی ۱۳۹۴، ساعت ۱۶:۴۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹:

در بیت هشت مهنا صحیح است نه مهیا ! مهنا به معنای گوارا و دارای لذت و آرامش ....تصحیح بفرمایید
TELEGRAM.ME/IIHAM

 

آصف ثالث در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۲۶ دی ۱۳۹۴، ساعت ۱۵:۱۱ دربارهٔ سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۵:

به واقع سلمان ساوجی یک قرن پیش از حافظ میزیسته و این شباهت سبکی ناشی از الهام حافظ از سلمانه و نه برعکس!
در این باب مقاله ی "تاثیر و تاثر سلمان ساوجی و حافظ شیرازی" تالیف محمود رضا سبزواری توصیه میشه.

 

اتابک در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۲۶ دی ۱۳۹۴، ساعت ۱۴:۳۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۱:

درود،
در بیشتر نسخه‌های دیوان حافظ، مصرع دوم بیت نخست به صورت زیر است:
تا ببینیم سرانجام چه خواهد بودن

 

ایرج شمس در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۲۶ دی ۱۳۹۴، ساعت ۱۳:۲۸ دربارهٔ عطار » اسرارنامه » بخش نهم » بخش ۴ - الحکایه و التمثیل:

کسی کو داند و کارش نبندد. برو بگری که او بر خویش خندد
از نظر وزن درست میباشد

 

ناشناس در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۲۶ دی ۱۳۹۴، ساعت ۱۳:۲۸ دربارهٔ رهی معیری » غزلها - جلد چهارم » سیه مست:

مصرع آخر اینگونه نیست آیا؟:
گر نِه‌ای بی‌درد، اشک گرم و آه سرد کو؟

 

آرش در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۲۶ دی ۱۳۹۴، ساعت ۱۳:۱۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۲:

مصرع دوم بیت های چهارم و پنجم جابجاست

 

حمید در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۲۶ دی ۱۳۹۴، ساعت ۱۰:۵۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴:

در تیتراژ سریال جلالدین من شنیدم که خواننده گفت
ان پرده ها را صاف کن
اما چیزی که در اینجاست گفته
ان پرده هارا ساز کن
که منطق نداره به نظر من
موفق باشید

 

رحمان در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۲۶ دی ۱۳۹۴، ساعت ۰۹:۳۰ دربارهٔ فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹:

هر کسی دارد هوس چیزی نخواهم من جز آنکه
به نظر میاد «جز آنک» صحیح باشه.

 

ناشناس در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۲۶ دی ۱۳۹۴، ساعت ۰۸:۵۷ دربارهٔ عطار » منطق‌الطیر » عذر آوردن مرغان » عابدی که پس از سالها عبادت به نوای مرغی دل خوش کرده بود:

گلخنست این جمله دنیای دون
سهم تو چند است زین گلخن کنون

 

Anonymous در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۲۶ دی ۱۳۹۴، ساعت ۰۵:۱۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۴۷:

می‌کنید بهتر است "می کنید" شود.

 

مهدی کاظمی در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۲۶ دی ۱۳۹۴، ساعت ۰۰:۴۱ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۸۳ - در معنی آنک من اراد ان یجلس مع الله فلیجلس مع اهل التصوف:

ور بخوانی و نه‌ای قرآن‌پذیر
انبیا و اولیا را دیده گیر
اگر قرآن را بخوانی و حقایق انرا نپذیری مثل اینه که انبیا و برگزیدگان خدا را دیدی ولی حرف انها را گوش نکردی
ور پذیرایی چو بر خوانی قصص
مرغ جانت تنگ آید در قفس
و اگر بپذیری و قصه های انرا بخوانی مرغ جانت هوای انگونه بودن میکنه و میخواد از قفس تنگش بدر بیاد و پرواز کنه مانند ان انبیای الهی ...
مرغ کو اندر قفس زندانیست
می‌نجوید رستن از نادانیست
مرغی که در قفس زندانیست اگر دنبال ازادی نباشد از نا اگاهیه و از غفلت و بیخبری از لذت ازادی هست
روحهایی کز قفسها رسته‌اند
انبیاء رهبر شایسته‌اند
وآن روح هاییکه از قفس ازاد شدن همان برگزیدگان و رهبران الهی هستند و پیروان انان ....
از برون آوازشان آید ز دین
که ره رستن ترا اینست این
انها از ورای این قفس و این زندان مارا به این رهایی میخوانند که راه رستن همین است همین روش انان (دین)
ما بدین رستیم زین تنگین قفس
جز که این ره نیست چارهٔ این قفس
ما با این روش(بدین) و آئین رستیم و نجات یافتیم ازین زندان تنگ و قفس و جزاین راه هدایت و پرهیزکاری نیست دمان این هجران و این گمراهی و این درد بی عشقی ....
خویش را رنجور سازی زار زار
تا ترا بیرون کنند از اشتهار
تورا رو با کناره گیری کردن و رنجیده بودن از بازی نفس و شهرت(اشتهار) و کارهای عادی و مرسوم این دنیا و بیزار بودن از هواها بیرون میکنند از دام شهرت و شهوت و قدرت .....
که اشتهار خلق بند محکمست
در ره این از بند آهن کی کمست
که شهرت یافتن و گمنام نبودن در میان مردم بندی محکم بر تو و ازادی توست و در مقایسه از زنجیر اهنین برای جسم تو نیز محکمتر است.....

 

مهدی کاظمی در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۲۶ دی ۱۳۹۴، ساعت ۰۰:۰۸ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۸۳ - در معنی آنک من اراد ان یجلس مع الله فلیجلس مع اهل التصوف:

آن رسول از خود بشد زین یک دو جام
نی رسالت یاد ماندش نی پیام
ان فرستاده قیصر روم ازین باده ناب معرفت یکی دو جامی نوشید و مست شد و دیگه نه ماموریتش یادش موند و نه پیامی که باید انرا میرسوند
واله اندر قدرت الله شد
آن رسول اینجا رسید و شاه شد
سرگشته و حیران از قدرت افرینش و اسرار هستی شد و وقتی به این درجه از مستی و اگاهی رسید شاه شد و مقام انسان را درک کرد
سیل چون آمد به دریا بحر گشت
دانه چون آمد به مزرع گشت کشت
سیل وقتی بدریا رسید خود دریا شد جز به کل تبدیل شد و وقتی دانه ای به مزرعه رسید در فرایند کشت قرار گرفت
چون تعلق یافت نان با بوالبشر
نان مرده زنده گشت و با خبر
وقتی نانی خورده شد و جزیی از وجود او شد قسمتی از ادمی شد و دارای ادراک و هوشیاری ....
موم و هیزم چون فدای نار شد
ذات ظلمانی او انوار شد
برای مثال وقتی هیزم در اتش میسوزد و فدای اتش میشود فانی میشود تماما تبدیل به اتش و نور میشود و ماهیت خود را از دست میدهد
سنگ سرمه چونک شد در دیدگان
گشت بینایی شد آنجا دیدبان
برای مثال وقتی سرمه به چشم کشیده میشود جزئی از چشم میشود و دیگر جدا ازو نیست
ای خنک آن مرد کز خود رسته شد
در وجود زنده‌ای پیوسته شد
خوش بحال مردی که از خودش رست و از منیت ها رهایی یافت و در وجود شخص دیگر تجلی یافت و پیوسته و همیشگی شد
وای آن زنده که با مرده نشست
مرده گشت و زندگی از وی بجست
ولی بدا بحال اونیکه از ارزشهای انسانی دور شد و به دنیا و لذاتش چسبید و با هویت مردگان هم هویت شد و خوی همنشین مرده دل را بخود گرفت .... با هدر دادن فرصتها مرگ را در عین زنده بودن بر خود ارزانی داشته و زندگی واقعی از وی گم میشود
چون تو در قرآن حق بگریختی
با روان انبیا آمیختی
وقتی بسوی راه هدایت و در پناه نیکان و برگزیدگان قرار بگیری به روش انان درمیایی
هست قرآن حالهای انبیا
ماهیان بحر پاک کبریا
چونکه در قران وصف حال مردان حق و برگزیدگان الهی بازگو شده است ان کسانیکه در این دریای پاک اسمانی و معرفت همچون ماهی غوطه ورند و غرقه در ذات پاک خویش و مست خداوندند....

 

کمال در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۲۵ دی ۱۳۹۴، ساعت ۲۳:۵۷ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۴۳:

خسته ازبرگزاری مراسم هفته عمویم (روحش شاد)
جمع این رباعی: 9782

 

ناشناس در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۲۵ دی ۱۳۹۴، ساعت ۲۳:۴۶ دربارهٔ امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۳:

ای به تو روشن دوچشمم

 

فاضل در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۲۵ دی ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۰۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲۷:

حتما آواز این شعر را با صدای سالار عقیلی گوش دهید.
آلبوم یاد باد، قطعه 6

 

۱
۳۵۱۰
۳۵۱۱
۳۵۱۲
۳۵۱۳
۳۵۱۴
۵۰۵۰
sunny dark_mode