گنجور

حاشیه‌ها

مهناز ، س در ‫۷ سال قبل، جمعه ۴ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۰۹:۱۸ دربارهٔ وحشی بافقی » فرهاد و شیرین » بخش ۲۱ - گفتار اندر گفت و شنید غلامان شیرین با فرهاد و بردن او را به نزد شیرین مه جبین:

گرامی h
کسی کش عزم را بی‌حزم شد پیش :
هر که بدون احتیاط و اندیشه تصمیم به انجام کاری گرفت.
مانا باشی .

 

حلاج در ‫۷ سال قبل، جمعه ۴ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۰۵:۴۴ دربارهٔ شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۱۱:

درود برشما
اگر هر دو بزرگوار الان حضور داشتن،ریشخند تلخی به ما میزدند که...دنبال چه هستیم،من ک خجالت کشیدم از خواندن این تفاسیر دوستان
کاش گوشه چشمی هم بما کنند

 

رادین رادین در ‫۷ سال قبل، جمعه ۴ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۰۴:۱۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۴:

درود،این شعر توسط زنده یاد محمودی خوانساری در شور در برنامه گلهای رنگارنگ همراه با تصنیفی زیبا از رویا خوانده شده است.

 

h در ‫۷ سال قبل، جمعه ۴ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۰۳:۲۸ دربارهٔ وحشی بافقی » فرهاد و شیرین » بخش ۲۱ - گفتار اندر گفت و شنید غلامان شیرین با فرهاد و بردن او را به نزد شیرین مه جبین:

دوستان لطفا این بیت رو برای من معنی میکنید "کسی کش عزم را بی‌حزم شد پیش"

 

لیلا در ‫۷ سال قبل، جمعه ۴ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۰۲:۲۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۳:

سلام. سپاس از سایت بینظیرتون.
در پاسخ به آقای ناصر برداشت شخصی خودمو از مصرع (طالب بی قرار شو تا که قرار آیدت) رو میخواستم بگم و اون اینه که جستجوگری همیشگی باش در طلب یار جستجوگری که هر لحظه در طلبه.. و از اونجایی که همواره انسان می یابد آنچه به دنبال آن است ؛می یابی قرار و یار را.

 

سیاوش مرتضوی در ‫۷ سال قبل، جمعه ۴ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۰۱:۵۸ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۰۱ - در معنی این حدیث کی اغتنموا برد الربیع الی آخره:

با درود، لطفا به حاشیه های پیشین توجه فرمایید.

 

khayatikamal@ در ‫۷ سال قبل، جمعه ۴ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۰۰:۴۶ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۴۷۷:

بنده این رباعی را با دوستان به اشتراک گذاشتم وجمع این رباعی از 8194

 

منصور خضری در ‫۷ سال قبل، جمعه ۴ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۰۰:۰۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۳:

به نظر میرسه حافظ این غزل رو در اواخر عمرشون سرودن و حزن و اندوه زیادی در عمق ابیات مشاهده میشه . و در همه وصف در این غزل اشاره به سرنوشت میکنه .

 

منصور خضری در ‫۷ سال قبل، پنجشنبه ۳ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۲۳:۵۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۷:

در بیا آخر حافظ دوباره با ناامیدی از راه میخانه برمیگرده شاید اون میخانه ای که ایشان رفته اند یا راهش ندادند یا کسی انجا بوده که نخواسته او را ببیند چنانچه در جایی دیگر میگوید به کوی میکده گریان و سر فکنده روم البته اینجا دوباره شکایت از جایی دیگر دارد و در کل حافظ سری ناسازگار با دنیای دوروبرش داشته.

 

منصور در ‫۷ سال قبل، پنجشنبه ۳ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۲۳:۴۱ دربارهٔ مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۴:

سلام . واقعا جناب عسگری درست و شیوا توضیح دادند . البته ایشان کاملا درست شرح دادند

 

مهدی سام در ‫۷ سال قبل، پنجشنبه ۳ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۲۳:۱۹ دربارهٔ فرخی سیستانی » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۱ - در مدح امیر ابویعقوب یوسف بن ناصرالدین:

بیت چهار..چنان دانی که هر کس را همی زو بوی یار آید
این از نظر معنایی برایم بهتر جلوه می دهد تا:
چنان دانی که هرکس را همی رو بوی بار آید

 

ناشناس در ‫۷ سال قبل، پنجشنبه ۳ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۲۳:۱۴ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب دوم در احسان » بخش ۱۴ - حکایت:

ک فقط کاف تصغیر نیست
کاف تحبیب هم داریم.

 

یونس در ‫۷ سال قبل، پنجشنبه ۳ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۲۰:۵۷ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۵ - ارباب زمستان:

سلام
معنای مصرع "به دوش از برف بالاپوش خز ارباب می آید" رو لطفا کمک کنید بهتر درک کنم.

 

Omar Sherdil در ‫۷ سال قبل، پنجشنبه ۳ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۲۰:۴۷ دربارهٔ خلیل‌الله خلیلی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۲:

این شعر رباعی می باشد و در مصرع چهارم " اندوه " کاملاً درست است.

 

حمید رضا ۴ در ‫۷ سال قبل، پنجشنبه ۳ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۱۹:۳۱ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۱:

… عزیز،
ممنون که برایم نوشتید و تشابه اسمی را متذکر شدید. از اینکه شما را به اشتباه وارد گفتگو کردم ببخشیدم، اما نیک بختیی بود تا باز از شما بشنوم.
مولوی و خیام و حافظ متعلق به همه جهانیان هستند. پیام من در آن شوخی و تقسیم بندی فقط این بود که ما طرفداران این بزرگان، در رابطه با منظورشان از می و مستی، راهی بیابیم و با یکدیگر کنار آییم.
من نیز برای شما و عزیزانتان سالی پر از شادی و سلامتی آرزو می کنم.
پیروز باشید

 

منصور در ‫۷ سال قبل، پنجشنبه ۳ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۱۸:۵۶ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۴۹ - درآمدن سلیمان علیه‌السلام هر روز در مسجد اقصی بعد از تمام شدن جهت عبادت و ارشاد عابدان و معتکفان و رستن عقاقیر در مسجد:

کاشف خواص گیاهان دارویی، نجوم و طب
در ابیات 1287 تا 1300 از دفتر چهارم به طور خلاصه حضرت مولانا می فرماید که آدمی از انبیاء نه تنها دین، بلکه علوم و فنون و صنعت ها را آموخت. به عبارت دیگر شعور ورای فکر، نه تنها موجب اتصال انسان با معنویت اصیل می شود بلکه قوه خلاقیت انسان را شکوفا نموده و موجب کاربرد درست فکر منطقی می شود. در واقع ریشهء کشفیات و اختراعات بشر حتی در زمینه امور مادی هم شعور ورای فکر است که در حالت تمرکز همه جانبه بر روی یک موضوع و حضور قلب کامل در زمان حال، حاصل می گردد.
پرسشی همواره برای بسیاری مطرح بوده است که؛ برخی دانشها و حکمتهای دقیق قدیمی نظیر طب سوزنی، پی بردن به خواص گیاهان دارویی و.. با توجه به محدودیت علوم تجربی در اعصار گذشته، چگونه حاصل شده اند؟
در همین لحظه که این مطالب را می خوانید، در سلولهای بسیار پیچیدهء چشم، کبد و مغز من و شما، شعوری ورای این فکر محدود ما در حال فعالیت است. فعالیتی بسیار عظیم و حیرت انگیز.
میلیونها واکنش شیمیایی در هر ثانیه در بدن ما اتفاق می افتد که ذهن بشر از درک همه آنها عاجز است! چه رسد به اینکه بخواهد آنها را با فکر محدودش مدیریت کند!!
اتصال با این شعور عظیم ورای فکر، از طریق نوابغ و دانشمندان و انبیاء و..و در حالت خلسهء سکوت ذهن، دریچه ای از علوم و فنون را بر روی انسان گشوده است.
حضرت مولانا کاشف اصلی خواص گیاهان دارویی را حضرت سلیمان(ع) معرفی می فرماید:
هر صباحی چون سلیمان آمدی
خاضع اندر مسجد اقصی شدی
نوگیاهی رسته دیدی اندرو
پس بگفتی نام و نفع خود بگو
تو چه دارویی؟ چیی؟ نامت چی است؟
تو زیان کی و نفعت بر کیست؟
پس بگفتی هر گیاهی فعل و نام
که من آن را جانم و این را حمام
حمام= با کسره ح به معنای مرگ
گیاه در جواب نام و خاصیت خود را می گفت و توضیح می داد که من برای فلان شخص مایهء زندگی و برای برای دیگری مایهء مرگ هستم.
من مرین را زهرم و او را شکر
نام من اینست بر لوح، از قدر
پس طبیبان از سلیمان، زان گیا
عالم و دانا شدندی مقتدی
مقتدی= سرمشق و راهبر
پزشکها از طریق حضرت سلیمان(ع) به خواص گیاهان پی بردند و دانا شدند و از این طریق خودشان سرمشق و معلم دیگران می شدند.
تا کتب های طبیبی ساختند
جسم را از رنج می‌پرداختند
می‌پرداختند= رفع می کردند
جضرت مولانا این وضعیت را به سایر علوم و فنون تعمیم می دهد:
این نجوم و طب، وحی انبیاست
عقل و حس را سوی بی‌سو، ره کجاست؟
عقل جزوی یا فکر به تنهایی قدرت خلاقیت و استخراج را ندارد و برای این کار بایستی در کنار عقل کلی و شعور ورای فکر ( که غیر شخصی و بی نهایت است ) قرار گیرد:
عقل جزوی، عقل استخراج نیست
جز پذیرای فن و محتاج نیست
عقل جزوی فقط می تواند از طریق تقلید و یادگیری، علوم و فنون را فرا گیرد ولی خودش قدرت خلاقیت و کشف و شهود را ندارد:
قابل تعلیم و فهمست این خرد
لیک صاحب وحی تعلیمش دهد
جمله حرفتها یقین از وحی بود
اول او، لیک عقل آن را فزود
سرچشمهء همهء فنون وحی است و البته عقل هم چیزهایی بر آن افزوده است.
چون عقل جزوی قدرت خلاقیت ندارد، در نتیجه هیچ فن و حرفه ای بدون واسطهء استاد قابل انتقال نیست:
هیچ حرفت را ببین کین عقل ما
تاند او آموختن بی‌اوستا
اگر چه عقل جزوی در افکار منفی و حیله و نیرنگ و رفتار و گفتار زشت، استاد است؛ اما در قسمت افکار مثبت و منطقی و علوم و فنون مادی مفید، بدون یاری استاد و بدون تقلید، توانایی مسلط شدن به هیچ فن و حرفه ای را ندارد:
گرچه اندر مکر موی‌اشکاف بد
هیچ پیشه رام، بی‌استا نشد
دانش پیشه ازین عقل ار بدی
پیشهٔ بی‌اوستا حاصل شدی
منبع:
پیوند به وبگاه بیرونی

 

امین احمدی در ‫۷ سال قبل، پنجشنبه ۳ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۱۷:۳۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۹۲:

عجبا ازین بی التفاتی

 

مهدی در ‫۷ سال قبل، پنجشنبه ۳ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۱۶:۴۰ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۱۱ - حکم کردن داود بر صاحب گاو کی جمله مال خود را به وی ده:

سلام، در بیت زیر:
عامهٔ مظلوم‌کش ظالم‌پرست
از کمین سگشان سوی داود جست
سگ‌سان درست می‌باشد.

 

۷ در ‫۷ سال قبل، پنجشنبه ۳ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۱۶:۰۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۵:

درود
من رمیده دل آن به که در سماع نیایم
که گر به پای درآیم به دربرند به دوشم
برای دریافت درست این بیت و اینکه "به پای درآیم درست است و نه ز پای درآیم" به ابیات زیر از غزل 374 توجه کنید:
گفتم ببینمش مگرم درد اشتیاق
ساکن شود بدیدم و مشتاقتر شدم
دستم نداد قوت رفتن به پیش یار
چندی به پای رفتم و چندی به سر شدم
جناب حسین 1 به نظر میرسد نسخه ای که در دست دارید کار فروغی است که پر از اشتباه است.
نه اینچین نیست و شجریان گوش ندهم نمیگذرد ولی برخی وقتها میشود واژه یا واژگانی را تغییر داد و معنی کله پا نشود ولی از سر اتفاق هم که شده هر جا که شجریان واژه ای را به دلخواه تغییر داده معنی زیر و رو شده است مانند همین بیت.

 

علی در ‫۷ سال قبل، پنجشنبه ۳ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۱۵:۱۸ دربارهٔ فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۶:

بر خلاف دوستمون من اعتقاد دارم که مردان خدا همون شاه منصور حلاج و حضرت سلطان العاشقین جناب بایزید بسطانی هستند که فقط خدا بودند ، خدا دیدند، و خدا شنیدند و تماما" خدا بودند و هستند.

 

۱
۲۹۲۶
۲۹۲۷
۲۹۲۸
۲۹۲۹
۲۹۳۰
۵۰۲۶
sunny dark_mode