گنجور

حاشیه‌ها

خسروی در ‫۶ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۱ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۰۰:۵۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۱:

سلام خدمت بزرگواران.مشابه بیت سوم"به زیور ها بیارایند..." رو بنده تو ی کتاب بختیار نامه از محمد دقایقی مروزی( قرن6)خوندم با این ترتیب که *به زیور ها بیارایند خوبان خوب رویان را تو سیمین بر چنان خوبی که زیور ها بیارایی* به نظرم سعدی علیه الرحمه این بیت رو از جناب مروزی به وام گرفته

 

مجید در ‫۶ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۱ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۰۰:۵۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۲:

دربیت سعی چه کوشیم که از مروه صفا رفت غیر از اشاره به یکی از مناسک حج،مروه به معنی بسیار خوشبو و تمیز و صفا به معنی پاکیزگی و شادابی.

 

رضا در ‫۶ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۳۰ دی ۱۳۹۶، ساعت ۲۳:۵۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱:

صبا اگر گذری افتدت به کشور دوست
بیار نفحه‌ای از گیسوی مُعنبر دوست
صبا:بادبرین، بادی لطیف وروح افزا که گویند اززیرعرش وزیدن آغاز می کند وغنچه ها را می شکفد. درادبیّات عاشقانه رابط میان عاشق ومعشوق است. برمنزلگاه معشوق دسترسی دارد وپیام وعطر وبوی اورا برعاشقان می رساند.حافظ اغلب با این باد درد دل می کند.
نفخه: یکباروزیدن باد، بوی خوش، نَفَس
مُعنبر: عنبرین، مطلق خوش‌بو.عنبر ماده‌ای خوش‌بو و خاکستری‌رنگ که در معده یا رودی عنبرماهی تولید و روی آب دریا جمع می‌شود. گاهی خود ماهی را صید می‌کنند و آن ماده را از شکمش بیرون می‌آورند.
گرچه دراین غزل اسمی ازکسی به میان نیامده، لیکن چنانکه ازفَحوای کلام برمی آید بنظرچنین می رسد که مخاطبِ غزل شیخ ابواسحاق است که قبل ازشاه شجاع ،یارصمیمی وانیس ِ دل ومونس جان حافظ بوده وباهمدیگرچندین سال رابطه ی عاطفی- عاشقانه داشتند. به ظنّ قوی او درسفر بوده وحافظ این غزل را ازدلتنگی ودرفراق ِ اوسروده تا اندکی ازآتش اشتیاق درونی فرونشانده باشد.
معنی بیت: ای نسیم سحرگاهی اگرگذرت به سرزمین دوست(به احتمال زیادشیخ ابواسحاق) بیافتد ازعطر جانبخشِ گیسوانِ عنبرین بوی دوست بیاور.
آن را که بوی عنبر زلف توآرزوست
چون عود گوبرآتش سودا بسوز وساز
به جان او که به شکرانه جان برافشانم
اگر به سوی من آری پیامی از بر دوست
جان‌برافشانم: جان را نثار کنم.
درادامه ی بیت پیشین، ای پیک مشتاقان اگرنفحه ای ازعنبرین گیسوی دوست برای من بیاوری
معنی بیت: سوگند به جان دوست، که به شکرانه ی دریافت این عطر،جان خویش رابارغبت واشتیاق نثارمی کنم وجان به جان آفرین تسلیم می کنم.
مرحبا ای پیک مشتاقان بده پیغام دوست
تاکنم جان ازسر رغبت فدای نام دوست
و گر چنان که در آن حضرتت نباشد بار
برای دیده بیاور غباری از در دوست
درآن حضرتت : درآن بارگاه تورا
نباشد بار: راه نباشد،اجازه ی شرفیابی نداشته باشی
معنی بیت: درادامه ی سخن... ای صبا وچنانچه به تواجازه ی شرفیابی ندادند ونتوانستی به پیشگاهِ دوست مُشرّف گردی، دست خالی برنگردحداقل ازدر دوست مقداری گرد وغبار بیاور تاسُرمه چشمانم کنم.
گر دهد دستم کشم در دیده همچون توتیا
خاک راهی کان مُشرّف گرددازاقدام دوست
من گدا و تمنّایِ وصل ِ او هیهات
مگر به خواب ببینم خیال منظر دوست
هیهات: غیرممکن است، شدنی نیست.
منظر: چهره وسیما ،جایگاه نظر
معنی بیت: منِ تهیدست وفقیر ودرخواستِ وصلتِ او! هیهات ! (این دوهیچ سنخیّتی ندارند اطمینان دارم که غیرممکن است ومن به وصال او کامیاب نخواهم شد) اگرخیلی خوش اقبال وسعادتمند بوده باشم شاید بتوانم سیمای دلکش دوست را درخواب ببینم.
گفتم روم به خواب و ببینم جمال دوست
حافظ ز آه و ناله امانم نمی‌دهد
دل ِ صنوبری اَم همچو بید لرزان است
زحسرت قد وبالای چون صنوبر دوست
بسیاری ازشارحان، بدون توجّه به گستردگی معنای صنوبر،هردو صنوبر را درمصراع اوّل ودوّم به معنای معمول همان درخت گرفته ودرنتیجه معنای اصلی بیت ازنظرها پنهان مانده است.
"صنوبر" معانی زیادی دارد ازجمله: غم و اندوه , از غم و حسرت نحیف شدن، نگرانی , رنج و عذاب دادن , غصه خوردن , کاج , چوب کاج , درخت ِصنوبر،سپیدار، معشوق و.....
"صنوبر" درمصرع اوّل: از غم و حسرت نحیف شدن
"صنوبر" درمصرع دوّم : سرو وهمیشه سبز، درختی است از تیرة مخروطیان که همیشه سبز است و جزو درختان زینتی است . برگ های متناوب و سوزنی دارد و چوب آن در صنعت خاصه منبّت کاری به کار می رود.
معنی بیت: ازحسرتِ قدوبالای دلکش ِ دوست آنقدر غم وغصّه خورده ام که دلم ضعیف ونحیف شده ، وهمانندِ بید می لرزد.
چو شاهدان چمن زیردست حُسن تواَند
کرشمه بر سَمن و جلوه بر صنوبر کن
اگر چه دوست به چیزی نمی‌خرد ما را
به عالمی نفروشیم مویی از سر دوست
به چیزی نمی‌خرد ما را: برای ما ارزشی قایل نیست، وما اهمیّتی برای اونداریم،
معنی بیت: اگر دوست برای ما هیچ ارزشی قایل نیست وبه ماذرّه ای اهمیّت نمی دهد حاکم اوست واواختیارکامل دارد. لیکن اودرنظرگاهِ ما آنقدر اهمیّت وارزش دارد که یک تارموی اورا بایک جهان باهمه ی نعمتهایش معاوضه نمی کنیم.
اگربرجای من غیری گزیند دوست حاکم اوست
حرامم باد اگر من جان به جای دوست بگزینم
چه باشد اَر شود از بندِ غم دلش آزاد
چو هست حافظ مِسکین غلام و چاکر دوست
چه باشد: چه اتّفاقی می افتد
مسکین : تهیدست وبی نوا
معنی بیت: اگردل ِ حافظ بی نوا وفقیر،بابذل توجّه وعنایتِ دوست ازبندِ غم آزاد گردد چه اتّفاقی می افتد ؟ ضمن آنکه حافظ غلام و خدمتگزار صدیقِ دوست است، واستحقاق دارد که دلش به فیض ِ دیداراواز بند ِغم واندوه رهایی یابد.
چه بودی اَر دل آن ماه مهربان بودی
که حال ما نه چنین بودی اَرچنان بودی

 

همایون در ‫۶ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۳۰ دی ۱۳۹۶، ساعت ۲۳:۴۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳:

از غزل های آغازین پیش از ملاقات شمس و تحول بنیادین
نشانه تقلیدی از نهضت عرفانی بایزیدی و البته آلوده با باور های دینی که مبتنی بر خود نمایی و خود بزرگ بینی به همراه گناه کار و پست شمردن دیگران است و برتری خود
وقتی خود نمایی مهم می شود معنا در تاریکی قرار می گیرد
اگر نمی بود ملاقات او با شمس و پرواز و رهایی جلال دین٫ ما همچنان با این گونه عرفان در جا می زدیم
همان گونه که سر دمداران مذهپی ما پس از هزار سال هنوز به باور های دروغین و مردم فریب خود دل خوش اند و مردم ما به پابوسی اهل قبور

 

همایون در ‫۶ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۳۰ دی ۱۳۹۶، ساعت ۲۲:۰۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲:

این غزل به خوبی عرفان و شناخت جلال دین پیش از دوستی با شمس را نشان می دهد و سند خوبی برای ارزیابی دستاورد عظیم این دوستی است
آلودگی باور ها و ادبیات دینی سامی که در غزل های آینده زدوده می شود یکی از این نشانه هاست
و اینکه جلال دین از ابتدا به شعر اهمیت می داده و ذوق آن را داشته و آیین درویشی و عشق را نیز از پدر عارف مسلک خود آموخته است
سستی مضامین این غزل چنانچه در برابر تک تک موارد مشابه در غزل های آینده جلال دین قرار بگیرد توانایی او را در اوج گیری پرواز معنوی نشان می دهد

 

تراژدی در ‫۶ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۳۰ دی ۱۳۹۶، ساعت ۲۲:۰۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۴:

«جنگ هفتاد و دو ملت "همه" را عذر بنه... چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند...» «"همه" را٬ "همه" را٬ "همه"...»

 

مشاهری در ‫۶ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۳۰ دی ۱۳۹۶، ساعت ۲۱:۰۵ دربارهٔ سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۱۴:

در تصحیح محمد بقایی مصرع اول به این شکل است:
در ره روی عشق، چه میری، چه اسیری

 

علی رجبی در ‫۶ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۳۰ دی ۱۳۹۶، ساعت ۲۰:۰۹ دربارهٔ اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۲۹ - جنگ اول گرشاسب با لشکر بهو:

البته بیت 99 اگر "تیو" اسم پهلوان باشه که اشاره شد
مصرع دوم بیت 99 صحیح این است
به سالار "تیو" سپه کش سپرد

 

ندا در ‫۶ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۳۰ دی ۱۳۹۶، ساعت ۱۹:۵۸ دربارهٔ شهریار » منظومهٔ حیدر بابا:

دوستان عزیز من بارها کوه حیدر بابا رو از نزدیک دیدم و بارها از چشمه معروف داشلی بلاغ آب خوردم . به عنوان یک تورک باید بگم که این شعر به هیچ زبانی اینقدر زیبا نیست و اعتراض دوستای آذری هم از این جهته که زیبایی واقعی این شعرو درک میکنن ولی خب حتی بهترین ترجمه ها هم مثل اصل نمیشن ولی در کل میخام بگم که همه اون منظره هایی که شهریار توصیفشون کرده شاید از نزدیک زیبا ولی عادی باشه و قضیه هم همینه حیدر بابا فقط یه کوه کوچیک در یک روستای کوچیک نیست اون نشونی از کل ایرانه توصیف فرهنگو قدمت ایرانه اون داستان زندگی تکتک مردمی هست که در روستاها ویا شهر ها زندگی کردند سنت های خیلی زیبا .این شعر یه نقاشیه یه عکس از حقیقت نه چندان دور حتی مردم کشور آذربایجان هم که از ما بیشتر بااین شعر آشنان با شنیدنش گریه میکنن چون این شعر نشونی از فرهنگ مشترکه شاید بعضی رسومات در مناطق مختلف متفاوت باشه ولی درکل این ایران و تاریخ ماست .پس فکر نمیکنین که با تعصب ها و دعواهای کورکورانه فقط تن همه اونایی رو که برای این کشور خون دل خوردنو تو قبر میلرزونیم؟درضمن یادمون باشه نه شاعرا نه نویسنده ها ونه اظهار نظر کننده ها پیامبر نبودن که کامل باشن پس راحت تر از ضعف ها چشم پوشونی کنیم اینو به خودم هم که گاهی اشتباه یک فرد کل وجودشو به سوال میبرم هم میگم

 

علیرضا فرزانه در ‫۶ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۳۰ دی ۱۳۹۶، ساعت ۱۹:۲۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۳:

با سلام. هنگام درج اینکه کدام خواننده این شعر را خوانده، پس از انتخاب نام استاد سید نورالدین رضوی سروستانی، قبل از آنکه بتوانم لیست آلبوم های ایشان را ببینم، به اشتباه دکمه پیشنهاد قطعه را زدم و آلبوم رنگ فرح ایشان ارسال شد در حالی که مدنظر بنده نبود و مرحوم استاد، این اشعار را در آلبوم آموزش ردیف آوازی در گوشه ی بزرگ دستگاه شور و گوشه نیشابورک دستگاه ماهور و گوشه نیریز دستگاه راست پنجگاه، ابیاتی از این شعر را خوانده اند.

 

علی رجبی در ‫۶ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۳۰ دی ۱۳۹۶، ساعت ۱۸:۳۴ دربارهٔ اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۲۹ - جنگ اول گرشاسب با لشکر بهو:

بیت 18 مصرع دوم
ز بس‌ خشت‌ و خنجر چو رخشان‌ چراغ
بیت 51 مصرع دوم
همی کوفت "گرز و همی" کافت ترگ
بیت 59 مصرع اول
یکی کودت نو رسیدست "روش"
بیت 78 مصرع دوم
"ابا" زنده پیلان همی شش هزار
بیت 83 مصرع دوم
"چه" باید سپاس سپه ساختن
بیت 99
بهو "چل" هزار از دلیران گرد
به سالار "نیو" سپه کش سپرد
بیت 102
به "توپال" بسپرد گرد سترگ
بیت 103
چپ و راست "لشکر" بیاراستند
بیت 104
خروش یلان و دم "کرّه" نای

 

همایون در ‫۶ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۳۰ دی ۱۳۹۶، ساعت ۱۷:۵۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۸۶:

دوره صلاح دین در زندگی جلال دین دوره بسیار مهمی است
شمس که دنیای او را دگرگون کرده و وظیفه ای سنگین همراه با شور و فراق و مبارزه بر دوش او گذاشته اکنون په راه پر خون رفته است و تا آمدن حسام دین مدتی باید سر شود
چه چیزی و چه کسی بهتر از آرامش صلاح دین یار دیگر شمس دین و او
دوره ای که به او فرصت می دهد تا شمس را دوره کند و خود را آماده و شور خود را مهار و فراق را پذیرفتنی سازد
روی سخن با شمس است که دیگر رفته است ولی به تمامی حضور دارد و حس می شود
در کنار صلاح دین است که دوری جسمانی شمس نیز برای او امکان پذیر می گردد
غزلی سرشار از احساس و صداقت و عشق و بزرگی انسان

 

سینا در ‫۶ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۳۰ دی ۱۳۹۶، ساعت ۱۷:۲۹ دربارهٔ رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۶:

مصرع دوم بیت اول رو چطور باید خوند ، من هر طور میخونم با مشکل وزنی مواجه میشه

 

اکبر گمگین در ‫۶ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۳۰ دی ۱۳۹۶، ساعت ۱۶:۴۹ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۲:

شعر خیلی زیبا و صدای عالی و کمانچه ی بی نظیر آهنگ رو تبدیل به یک معجزه کرده

 

نیکومنش در ‫۶ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۳۰ دی ۱۳۹۶، ساعت ۱۵:۱۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۱:

درود بیکران بر دوستان جان
-آن کیست کز روی کرم با ما وفاداری کند
بر جای بدکاری چو من یک دم نکوکاری کند
معنی و مفهوم ابیات:آن عاشق صاحب نظر به وصال رسیده کیست و کجاست که از روی کرم به وفا داری هم کیشی با من ، منی که الوده به گناه منیت هستم را به سوی دوست رهنمون کرده و در حق من نکو کاری کرده باشد
2-اول به بانگ نای و نی آرد به دل پیغام وی
وان گه به یک پیمانه می با من وفاداری کند
بدین گونه که به دلیل کامیابی از دوست وجود او چون نی و هرچه از دهان او بیرون می اید آوای دوست است باعث آسوده خاطری روح و روانم گشته وبه یاد وصال با دوست با من هم پیمانه شده وجام وجودم را از می معشوق لبریز کند.
3-دلبر که جان فرسود از او کام دلم نگشود از او
نومید نتوان بود از او باشد که دلداری کند
وبا اینکار از انجا که چشم دلم هنوز به رخ زیبای دوست منور نگشته و جانم در این راه فرسوده گشته است و هنوز امید به وصالش در وجودم برق می زند موجب ارام دل و خاطر من گردد.
4-گفتم گره نگشوده‌ام زان طره تا من بوده‌ام
گفتا منش فرموده‌ام تا با تو طراری کند
به او گفتم که با این همه تلاش از زمانی که هست شده ام هنوز نتوانسته ام حتی یک گره از زلف یارم را باز کنم و دایما اسیر زنجیر زلف یار هستم او به من گفت من چنین خواسته ام که با تو چنین دلبری و افسونگری کند
5-پشمینه پوش تندخو از عشق نشنیده‌است بو
از مستیش رمزی بگو تا ترک هشیاری کند
به او گفتم که این پشمینه پوستان قیافه حق به جانب گرفته تند خو از عشق هیچ بویی نبرده اند لطف کن و رمزی از حقایق عشق برایشان باز گو کن که دست از این خود باهوشی برداشته و به عشق برسند
6_چون من گدای بی‌نشان مشکل بود یاری چنان
سلطان کجا عیش نهان با رند بازاری کند
به او گفتم گدای بینام و نشانی چومن چگونه می تواند آن پادشاه عالم را به یاری برگزیند و چگونه ممکن است سلطان نظر و علاقه پنهانی و درونی با من رند مقیم کوچه بازار داشته باشد
7-زان طره پرپیچ و خم سهل است اگر بینم ستم
از بند و زنجیرش چه غم هر کس که عیاری کند
من در راه عشق محبوب همچو آن عیار و جوانمرد جان باخته ای هستم که هیچ ترسی از بند و زنجیر گیسوان یار ندارم و محال هست که از ستم ‌و جفا های زلف یار رنجشی به دل بگیرم
8- شد لشکر غم بی عدد از بخت می‌خواهم مدد
تا فخر دین عبدالصمد باشد که غمخواری کند
در راه عشق او از هر جهت غم های فراوان به سوی من روانه می شوند دستم به دامن اقبال دراز گردیده که مرد یگانه و بی همتای خدایی که باعث مباهات دین می باشد (مجازا وزیر...)پیدا شده و غمخواری مرا بکند
-با چشم پرنیرنگ او حافظ مکن آهنگ او
کان طره شبرنگ او بسیار طراری کند
او به من گفت:حافظ با چشمان پر از حیله و فریبی که من از نگار ازلی سراغ دارم قصدو نیت او را نداشته باش چرا که زلف مجعد به هم پیچیده او بسیار بی رحم و جان کش و یغماگر می باشد.
سربه زیرو کامیاب

 

امیر محمد در ‫۶ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۳۰ دی ۱۳۹۶، ساعت ۱۴:۳۷ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۵:

درود و وقت بخیر خدمات بزرگان و بزرگواران.
نخست این که، هرکسی از ظن خود شد یار من ...
مطالبی که دوستان می فرمایند تا حد زیادی بنظرم بافته ذهنی است یا یافته عینی و فکر می کنم پر کردن جای خالی با حدسیات، بیشتر گرایشات خود ما رو معین می کنه تا واقعیت ذهن گوینده رو...
دوم اینکه، من خیام شناس و متخصص خوزه ادب و شعر نیستم، در حد بضاعت عقلیم میدونم که خیام نیشابوری به دنبال تصوف و سلوک نبوده و اون عطار نیشابوری بوده!
سوم، در مورد کلمات و اشارات، هم موافقم و هم بی نظر؛ موافق از اون جهت که معاصران، متقدمان و متاخران خیام از اشارات و معانی دوری نسبت به خود واژه استفاده می کردن که بسیاری کنایه هایی از کیش مهر ایران باستان بوده...
اما بی نظرم، ازین حیث که مشخص نیست خیام هم همین روال رو داشته یا واژگان انحصاری خودش رو داشته و یا حتی به معنای عینی مستفاد شدن کلمات
چهارم اینکه، با توجه به دانش ریاضی خیام، احتمالی هم میدم مبنی بر اینکه کاربرد کلمات و واژگان حسب یه سری الگوریتمهایی بوده باشه که شاید بد نباشه دوستانی در حوزه هوش مصنوعی تلاشی و بررسی ای بنمایند.
پنجم، اگر درست خاطرم باشه، پورسینای بزرگ در کتاب «القانون فی طب» در بخشی تاکیداتی دارند بر مصرف شراب سرخ برای میانسالان و سالمندان (در برگردان انگلیسی و متن عربی که بود)؛ با توجه به نزدیکی زمانی با خیام، احتمالش هست که این ماجرا عملیاتی بوده باشه
ششم، دوستی در مورد حضرت لسان الغیب خواجه شمس الدین محمد بزرگ، فرمودن و ...؛ این شاعر گرانقدر بشکل کاملاً عملی و دقیق تمام مراحل تولید، فرآوری، و مصرف شراب سنتی شیراز رو بیان فرمودن. هرکس دوست داره میتونه با همون واژگان جستجو کنه در متون تخصصی شراب سازی و یا از شراب سازان بپرسه تا بهش توضیح بدن... حالا باقی ماجرا رو من تفسیری ندارم.
هفتم، و مخلص کلام، اینکه بسیاری از واژگان معانی و حتی تلفظشون رو مدیون زمانن و در دوره های مختلف زمانی واژه ها تولید میشن، تلفظن میشن و حتی منقرض! اینکه بخوایم یه واژه ای رو بدون زمان بررسی کنیم، خطرناکه
نمونه ساده، زمان جنگ تحمیلی اصطلاح «راهکار زدن» باب شد که امروزه میگیم «راهکار (ارائه) دادن»؛ فاصله زمانی حدود 30 سال هست اما معنای کاملاً فرق دارن.
در زمان جنگ راهکار زدن به معنای گشودن معبر (مسیر) در میدان مین بوده؛ اما الان به معنای راه حل عملی...
ایامتون به کام و زیبایی کلام خیام گوارای جانهای شیفته و بینظیرتان

 

حمید در ‫۶ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۳۰ دی ۱۳۹۶، ساعت ۱۴:۲۹ دربارهٔ عطار » منطق‌الطیر » بیان وادی توحید » بیان وادی توحید:

واقعا که خیلی خیلی خیلی سخته فهمش

 

رسول در ‫۶ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۳۰ دی ۱۳۹۶، ساعت ۱۳:۵۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸:

آنک عسل اندوخته دارد مگس نحل
شهد لب شیرین تو زنبورمیان را
با تشکر از تعابیر زیبای دوستان، ظاهرا سبک و سیاق بیت ، شیرینی لب یار به عسل تشبیه شده ، و میان دو لب یار.زبان یار به زنبور تشبیه شده که هر کس طالب نوشیدن شهد عسل لبهای یار است باید درد و تلخیه نیش زبان را تحمل یارد

 

۷ در ‫۶ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۳۰ دی ۱۳۹۶، ساعت ۱۳:۳۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۲:

ناهید دایی‌جواد، معروف به «ناهید اصفهانی» در بیست و هشتم اردیبهشت سال 1321 در محله «احمدآباد» اصفهان به دنیا آمد.فعالیت هنری او به‌ صورت حرفه‌ای، زمانی آغاز شد که در دانشکده با سیروس ساغری و جهانبخش پازوکی آشنا شد. ناهید از محضر اساتیدی چون تاج اصفهانی، حسن کسایی، حبیب‌الله بدیعی بهره برد و در کنار اساتیدی چون حسین قوامی فعالیت هنری داشت.
اوایل دهه چهل ترانه‌ «غروب کوهستون» را اجرا کرد و با اجرای اولین ترانه، نام او بر سر زبان‌ها افتاد. برخی از ترانه‌هایی که با صدای زنده‌یاد پوران ماندگار شد، پیش‌تر توسط ناهید دایی جواد در اصفهان اجرا و ضبط شده بود.گویا غلامرضا تختی با آهنگ غروب کوهستون به خواب میرفت.علی زند وکیلی این ترانه را بازخوانی کرده است.
پیوند به وبگاه بیرونی

 

پویا عباسیان در ‫۶ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۳۰ دی ۱۳۹۶، ساعت ۱۳:۲۰ دربارهٔ ملک‌الشعرا بهار » رباعیات » شمارهٔ ۳۳:

"پرسان پرسان روبم تا خیمهٔ یار"
"رویم" صحیحه.

 

۱
۲۵۳۰
۲۵۳۱
۲۵۳۲
۲۵۳۳
۲۵۳۴
۵۰۴۴
sunny dark_mode