گنجور

حاشیه‌ها

روفیا در ‫۵ سال و ۱۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۰ فروردین ۱۳۹۷، ساعت ۲۱:۳۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۳:

سلام ویجی دوست قدیمی
چه خوب که باز نزد ما آمدی!
من ترک عشق شاهد و ساغر نمی کنم
شاهد یعنی زیبارو
من عشق بازی با زیبا رویان و جام شراب را ترک نخواهم کرد.

 

نریمان در ‫۵ سال و ۱۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۰ فروردین ۱۳۹۷، ساعت ۲۱:۰۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۳:

برای این دوستان که یکی از تصوف ایرانی و آن یکی بر قران خوانی حافظ اصرار دارند بنده عریضم که حافظ چنان رندیست از عالم رندان که یکی به میخ و یکی به نعل میکوبد.
ساکنان حرم ستر و عفاف ملکوت
با من راه نشین باده مستانه زدند
جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه
چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند
کس چو حافظ نگشاد از رخ اندیشه نقاب
تا سر زلف سخن را به قلم شانه زدند

 

ایرانی در ‫۵ سال و ۱۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۰ فروردین ۱۳۹۷، ساعت ۲۰:۵۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۵:

بدون شک یک کلمه از مصرع آخر جا افتاده است ، قبل از در افتاد

 

روفیا در ‫۵ سال و ۱۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۰ فروردین ۱۳۹۷، ساعت ۲۰:۵۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۹:

درود روزدار گرامی
دولت
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع . ] (اِ.) 1 - حکومت ، سلطنت ، هیئت وزیران . 2 - سعادت ، طالع . 3 - جاه ، مکنت . 4 - مدد، کمک .
دولت تنها به معنای امروزین آن به کار نمی رفته است تا منتسب به افراد باشد. اینجا آوردن ترکیب اضافی « دولتِ قرآن » مانند این است که بگوییم به برکت مصاحبت با قرآن...

 

برگ بی برگی در ‫۵ سال و ۱۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۰ فروردین ۱۳۹۷، ساعت ۲۰:۳۷ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۱۳۰ - باز آمدن زن جوحی به محکمهٔ قاضی سال دوم بر امید وظیفهٔ پارسال و شناختن قاضی او را الی اتمامه:

زین چه شش گوشه گر نبود برون
چون برآرد یوسفی را از درون ؟
مراد از شش گوشه به گمانم همان شش جهت معروف میباشد ( لامکان)که عارف بایستی ابتدا خود از آن چاه بیرون آمده و به زبان دیگر فارغ از دنیا باشد تا بتواند یوسف ها را از چاه تاریکی و جهل بیرون آورده و به سروری و مهتری مصر (هر دو جهان) برساند .

 

محمد در ‫۵ سال و ۱۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۰ فروردین ۱۳۹۷، ساعت ۱۹:۵۶ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۵۸ - منع کردن خرگوش از راز ایشان را:

احسنت بر شما انسان های وارسته.

 

برگ بی برگی در ‫۵ سال و ۱۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۰ فروردین ۱۳۹۷، ساعت ۱۸:۰۰ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۱۳۰ - باز آمدن زن جوحی به محکمهٔ قاضی سال دوم بر امید وظیفهٔ پارسال و شناختن قاضی او را الی اتمامه:

آفتابی در یکی ذره نهان
ناگهان آن ذره بگشاید دهان
ذره ذره گردد افلاک و زمین
پیش آن خورشید چون جست از کمین
تنها همین دو بیت که با نظریه های معاصر پیدایش جهان همخوانی دارند ، در باور به جاری شدن برخی از سروده های این عارف برگزیده ، از عالمی دیگر شکی باقی نمی گذارد بویژه که در یکی دو بیت مانده به آن ، حضرت مولانا در جستجوی مثالی مناسب برای تفهیم مفهوم مورد نظر بما بی تابی میکند .

 

برگ بی برگی در ‫۵ سال و ۱۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۰ فروردین ۱۳۹۷، ساعت ۱۷:۱۶ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۱۳۰ - باز آمدن زن جوحی به محکمهٔ قاضی سال دوم بر امید وظیفهٔ پارسال و شناختن قاضی او را الی اتمامه:

با تشکر از سایت منور گنجور در یک بیت به پایان مصرع دوم :
صورتی رانم لقب چون دین کنم ( رانم بصورت پیوسته )
و بیت آخر : نیست صورت ، چشم را نیکو بمال

 

لیلا همایون پور در ‫۵ سال و ۱۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۰ فروردین ۱۳۹۷، ساعت ۱۶:۱۱ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۳۰ - سبب هجرت ابراهیم ادهم قدس الله سره و ترک ملک خراسان:

نــالــه سرنـــا و تهدیـــد دهــــــل
چــیزکی مــاند بدان ناقـور کل
پــس حکیمــان گفته اند این لحنهــا
از دوار چــــرخ بگرفتیم مـــــا
بانگ گردشهای چرخ است این که خلق
می سرایندش به تنبور و به حلق
مــــا همه اجـــزای آدم بـــــوده ایم
در بهشت این لحنها بشنوده ایم
گــر چه بر مــا ریخت آب و گل شکی
یــــادمان آیـد از آنها انـــدکی
این پنج بیت در وب سایت آوای جاوید توسط حمیدرضا فرهنگ خوانده شده است،آدرس صفحه:http://avayejavid.com/SazoAvaz/AvayeJavid_23.html

 

لیلا همایون پور در ‫۵ سال و ۱۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۰ فروردین ۱۳۹۷، ساعت ۱۶:۰۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۸:

کس این کند که دل از یار خویش بردارد
مگر کسی که دل از سنگ سختتر دارد
که گفت من خبری دارم از حقیقت عشق
دروغ گفت گـــر از خویشتن خبر دارد
هــلاک ما به بیابــان عشق خـواهـد بود
کجـاست مـرد که بــا ما سـر سفر دارد
از آن متــــاع که در پـای دوستان ریزند
مرا ســریست ندانـم که او چه سـر دارد
دریـغ پای که بــر خـاک می‌نهد معشوق
چرا نـه بر ســر و بر چشـم ما گذر دارد
نظــر به روی تـو انداختن حــرامش بـاد
که جز تـو در همه عالم کسـی دگر دارد
عوام عیب کنندم که عاشقی همه عمر
کدام عیب که سعدی خود این هنر دارد
این هفت بیت در وبسایت آوای جاوید توسط حمیدرضا فرهنگ خوانده شده است،آدرس صفحه:
پیوند به وبگاه بیرونی

 

لیلا همایون پور در ‫۵ سال و ۱۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۰ فروردین ۱۳۹۷، ساعت ۱۵:۵۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۷:

دو یار زیرک و از باده کهن دو منی
فراغتـــی و کتابـــی و گوشه چمنی
من این مقام به دنیا و آخرت ندهم
اگر چه در پیـم افتنـد هر دم انجمنی
ز تنـد باد حوادث نمی تـوان دیدن
در این چمن که گلی بودست یا سمنی
این سه بیت در وبسایت آوای جاوید توسط حمیدرضا فرهنگ خوانده شده است،آدرس صفحه:
پیوند به وبگاه بیرونی

 

سمانه عزیزی در ‫۵ سال و ۱۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۰ فروردین ۱۳۹۷، ساعت ۱۵:۵۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۴:

حاصل کارگه کـــون و مکان این همه نیست
بــاده پیش آر که اسبــاب جهان این همه نیست
از دل و جان شرف صحبت جانان غرض است
غرض ایـن است وگرنه دل و جان این همه نیست
بر لــب بــــحر فنــا منتظریــم ای ســاقی
فرصتی دان که ز لـب تا به دهان این همه نیست
این سه بیت در وبسایت آوای جاوید توسط حمیدرضا فرهنگ خوانده شده است،آدرس صفحه:
پیوند به وبگاه بیرونی

 

سمانه عزیزی در ‫۵ سال و ۱۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۰ فروردین ۱۳۹۷، ساعت ۱۵:۰۳ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۹۰ - شنیدن آن طوطی حرکت آن طوطیان و مردن آن طوطی در قفص و نوحهٔ خواجه بر وی:

قافیه‌اندیشم و دلدار من
گویدم مندیش جز دیدار من
خوش نشین ای قافیه‌اندیش من
قافیهٔ دولت توی در پیش من
حرف چه بود تا تو اندیشی از آن
حرف چه بود خار دیوار رزان
حرف و صوت و گفت را بر هم زنم
تا که بی این هر سه با تو دم زنم
آن دمی کز آدمش کردم نهان
با تو گویم ای تو اسرار جهان
این 5بیت از این قسمت توسط آقای حمیدرضا فرهنگ خوانده شده است،آدرس صفحه:
پیوند به وبگاه بیرونی

 

م. طاهر در ‫۵ سال و ۱۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۰ فروردین ۱۳۹۷، ساعت ۱۴:۴۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۹:

روزدار عزیز
با پوزش دو غلط نگارشی در سطر دوم به شکل زیر درست است
...... تفسیر بفرمایید .......... سر و کاری نداشته باشد.

 

م. طاهر در ‫۵ سال و ۱۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۰ فروردین ۱۳۹۷، ساعت ۱۴:۴۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۹:

یا لطیف
روزدار گرامی
فرموده اید در ابیات پیشین نشانی از قرآن نیست و این را دلیلی دانسته‌اید بر اینکه دولت قرآن درست نیست.
محبت کنید و موارد زیر را در ابیات پیشین برای ما تفیر بفرمایید بگونه‌ای که با قرآن سر و کاریدنداشته باشد:
مرغ سلیمان
سلطان ازل
لطف ازل
جنت فردوس
صحبت یوسف
یک محبت دیگر از شما تمنا دارم که بفرمایید حرص به زندان کردن را چگونه می‌توان از رندانی که لاابالی و بی‌قید و بند هستند فراگرفت ویا صبح خیزی و سلامت طلبی را از رندانی که به می‌گساری و بی‌بند و باری های دیگر عادت دارند آموخت.
همواره شاد و سربلند باشید
م. طاهر

 

امیر عشق در ‫۵ سال و ۱۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۰ فروردین ۱۳۹۷، ساعت ۱۴:۱۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۰۱:

سلام.. راجب سه بیت انتهایی این غزل باید بگم که منو دیونه میکنه .. بسیار عجیبه و منو در لحظه بیدار میکنه... عشقی جلال الدین.. ای نی خوش صدا

 

مهدی کاظمی در ‫۵ سال و ۱۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۰ فروردین ۱۳۹۷، ساعت ۱۲:۰۶ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۱۰ - قصهٔ خلیفه کی در کرم در زمان خود از حاتم طائی گذشته بود و نظیر خود نداشت:

[In reply to مهدی ( ͡ʘ ͜ʖ ͡ʘ) کاظمی]
بخش 110 - قصهٔ خلیفه کی در کرم در زمان خود از حاتم طائی گذشته بود و نظیر خود نداشت

در روزگاران قدیم خلیفه ای بود که از بخشش و سخاوت حاتم طایی را غلام خودش کرده بود اون حاکم پرچم دار عدل و داد بود همیشه به فقرا رسیدگی میکرد چنانکه فقر را در جامعه خویش از بین برده بود ...دریا با آن همه گوهر ها و نعمات فراوان در پیش این خلیفه بخشنده صاف و تهی گشته بود و از دادگری و انصاف تمام جهان را پر کرده بود
یک خلیفه بود در ایام پیش
کرده حاتم را غلام جود خویش
رایت اکرام و داد افراشته
فقر و حاجت از جهان بر داشته
بحر و در از بخششش صاف آمده
داد او از قاف تا قاف آمده

همچو ابر و باد صفت بخشندگی برای زمین داشت و در جود و کرم همانند خداوند وهاب(بسیار بخشنده) مظهر بخشایش بود از نوع عطا و بخشندگییش دریا و معادن زیر و رو میشدند و مردم دسته دسته بسوی او روانه بودند
در جهان خاک ابر و آب بود
مظهر بخشایش وهاب بود
از عطااش بحر و کان در زلزله
سوی جودش قافله بر قافله
قبله حاجت نیازمندان درگاه این شاه بود و آوازه اش در عالم پیچیده بود و تمام اقوام مانند عجم و رومی و ترک عرب از کرم و سخاوتمندی اش در شگفت بودند
قبلهٔ حاجت در و دروازه‌اش
رفته در عالم بجود آوازه‌اش
هم عجم هم روم هم ترک و عرب
مانده از جود و سخااش در عجب
دریایی از کرم بود و مانند آب حیوان (که نماد زندگی بخشیست ) آدم های مختلف ازو زنده میگشتند

آب حیوان بود و دریای کرم
زنده گشته هم عرب زو هم عجم

 

محمد حسین حسنی شلمانی در ‫۵ سال و ۱۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۰ فروردین ۱۳۹۷، ساعت ۰۹:۵۱ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۱۷۲:

در متنی این شعر به شاعری بنام پورفریدون منسوب شده است و اصل شعر را چنین گفته
بوره پورفریدونی بسازیم

 

سورنا در ‫۵ سال و ۱۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۰ فروردین ۱۳۹۷، ساعت ۰۸:۵۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۷:

در مصرع "خانه میبینی و من خانه خدا میبینم"
من تا حالا فکر میکردم کلمه "خانه" دوم در واقع "خان" خدا هست (خان=سفره، نعمت) و حالا اینجا که دیدم نوشته خانه، به نظرم میاد اگر بخوایم خانه بخونیمش، وزنش به هم نمیریزه؟(خانه ی خدا)

 

سورنا در ‫۵ سال و ۱۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۰ فروردین ۱۳۹۷، ساعت ۰۸:۳۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۱:

***
من وقتی این همه دعوا دیدم ترجیح دادم به جای اینکه نظرات خودم و برداشتی که از شعر دارم رو بنویسم، اول یه جستجو کنم و نظریات مطمئن تر رو بخونم که یکی رو به عنوان نمونه میفرستم، امیدوارم مقبول نظر افتد!
****************************
هَرکو نَکُنَدْ فَهْمیْ زینْ کُلْکِ خیالْ اَنگیزْ نَقْشَشْ بِه حَرامْ اَرْ خودْ صورَتگَرِ چینْ باشَدْ
سلسله غزلیات حافظ - عماد
1 کی شعر تر انگیزد خاطر که حزین باشد یک نکته از این معنی گفتیم و همین باشد
2 از لعل تو گر یابم انگشتری زنهار صد ملک سلیمانم درزیر نگین باشد
3 غمناک نباید بود ازطعن حسود ای دل شاید که چو وابینی خیر تو در این باشد
4 هرکو نکند فهمی زین کلک خیال انگیز نقشش به حرام ارخود صورتگر چین باشد
5 جام می وخون دل هریک به کسی دادند در دایره قسمت اوضاع چنین باشد
6 درکار گلاب و گل حکم ازلی این بود کاین شاهد بازاری وان پرده نشین باشد
7 آن نیست که حافظ را رندی بشد از خاطر کاین سابقه پیشین تا روز پسین باشد
بستر تاریخی
ستیزه حافظ است با کسی که ( نقشش به حرام باشد ار خود صورتگر چین باشد ) و این کس بی تردید عماد فقیه کرمانی پرچمدار دشمنان اوست.
در حضور خواجه، در حضور خواننده
بیت 1 : کی شعر تر انگیزد خاطر که حزین باشد یک نکته از این معنی گفتیم و همین باشد
کلمات: کی: مگر ممکن است- تر: تازه- انگیزد: بسراید- خاطر: روح- حزین: مکدر- نکته: گوشه- معنی: موضوع
برگردان: مگر ممکن است روح حافظ مُکدر باشد و شعر روح انگیز هم بسراید از کل مطلب اندکی گفتم و بیشتر نمی گویم

بیت 2 : از لعل تو گر یابم انگشتری زنهار صد ملک سلیمانم درزیر نگین باشد
کلمات: لعل: لب سرخ- تو: شجاع- گر: اگر- یابم: بدست آورم- انگشتری زنهار: امان نامه- ملک سلیمان: شیراز- نگین: قلم
برگردان: شجاع اگر لب تر کنی و به من امان نامه بدهی نه تنها برای ملک سلیمان شعر روح انگیز خواهم سرود بلکه به وسعت صد برابر شیراز هم شعر تر خواهم سرود

بیت 3 : غمناک نباید بود ازطعن حسود ای دل شاید که چو وابینی خیر تو در این باشد
کلمات: غمناک:حزین- طعن: سرزنش- حسود: کسی که ازدانائی وتوانائی دیکران رنج میبرد- شاید: اگر- چو: خوب- وابینی: بنگری- خیر: صلاح- تو: حافظ
برگردان: حافظ از سرزنش عماد نباید ناراحت باشی بلکه اگر خوب فکر کنی شاید صلاح تو در اینست

بیت 4 : هرکو نکند فهمی زین کلک خیال انگیز نقشش به حرام ارخود صورتگر چین باشد
کلمات: کو: که او- زین: از این- کلک: قلم- خیال انگیز: رویائی- نقشش: زندکیش- حرام: کثیف- صورتگر چین: نقاش بسیار هنرمند
برگردان: حافظ هرچند تو غمگینی و عماد به تو طعنه می زند اما چنان اشعار زیبائی به روی کاغذ ترسیم می کنی هر که به تو ایراد بگیرد باید به زیر خاک برود حتی اگر بزرگترین نقاش چین باشد

بیت 5 : جام می وخون دل هریک به کسی دادند در دایره قسمت اوضاع چنین باشد
کلمات: جام مِی: لذایذ زندگی- خون دل: غم های روزگار- هریک: هرکدام- دایره قسمت: سهمیه بندی- اوضاع: برنامه
برگردان: حافظ هرچند تورا که شعر بی نظیر می سرائی تحقیر و طرد کرده اند اما کسی مقصر نیست روزگار چنین است:باباطاهر: یکی را می دهی صد ناز و نعمت یکی را قرص جو آغشته در خون

بیت 6 : درکار گلاب و گل حکم ازلی این بود کاین شاهد بازاری وان پرده نشین باشد
کلمات: درکار: پیرامون- گلاب: عرق گل گلاب- گل: گل گلاب- حکم ازلی: دستور خداوند- کاین: که این= گل سرخ- وان: و آن= گلاب- پرده نشین: درون بطری
برگردان: حافظ بدان در ازل و در دایره قسمت برای هرچیز و هرکس سهمیه ای مقدر شده مثلاً گل سرخ را همه نگاه می کنند روی میز در گلدان می گذارند و لذت می برند اما عرق همان گل سرخ را داخل بطری می ریزند و در درون قفسه می گزارند پس تو هم ناراحت نشو که تو را طرد می کنند و عماد در کاخ شجاع می نشیند و اعلی حضرت در برابرش به سجود می رود

بیت 7 : آن نیست که حافظ را رندی بشد از خاطر کاین سابقه پیشین تا روز پسین باشد
کلمات: آن نیست: آنطور نیست- رندی: یکرنگی- بشد: برفت- خاطر: یاد- کاین: که این- سابقه: گذشته- پیشین: بسیار دور- روز پسین: آخر عمر
برگردان: شجاع و شیاطین اطرافت بدانند که من همان رند سابقم و رندی را فراموش نکرده ام زیرا رند به دنیا آمده ام و رند هم خواهم مرد

در حضور اندیشه
سلطان محمود 14/12/765 ق 29/6/743 ش 19/9/1364 م شیراز را تسخیر تا 24/12/767 ق 7/6/745 ش 29/8/1366 م به مدت دوسال به کمک نیروهای جلایری ستمگرانه بر شیراز حکومت نمود. شجاع به کرمان رفت طبعاً برخی از یاران هم به او ملحق شدند. حافظ در شیراز ماند او از محمود دل خوش نبود به سوی او نرفت و مدحی برای او نگفت ، برعکس با رابطی مطمئن برای شجاع غزل می سرود و می فرستاد. دورا دور محبت شجاع را به خود جلب نمود که این امر موجب رشک و حسد شعرای درباری به ویژه عماد فقیه کرمانی مداح شجاع و پدر او شد. سرانجام 24/12/767 ق 7/6/745 ش 29/8/1366 م شجاع به شیراز آمدومستقر شد بدین مناسبت هم غزلیاتی سرود وطبق غزل 145 شجاع با حافظ دیدار نمود.
حافظ می گوید حجله بیارای که داماد آمد در واقع 6 ماه اول سال 768 ق 745ش 1366 م ماه های عسل حافظ و شجاع بود. این شیرین کامی برای عماد کرمانی و یارانش حکم مرگ و رانده شدن به پستوی عالم هنر و غزل می شد و برای آنها که صندوقچه گوهر داشتند قابل تحمل نبود.
غزل447سودی نصیحت گوش کن کاین دُر بسی به از آن گوهر که در گنجینه داری عماد بیش از 20 سال با دودمان مبارز حشر و نشر داشت در وجود شجاع و اطرافیان او ریشه کرده بود عنان شجاع را در دست داشت جزئیات امور را آنطور که می خواست هدایت می کرد.
برگردان روان
یک کلام می گویم و بیشتر هم نمی گویم : مگر ممکن است انسان غمگین باشد و شعر روح انگیز بسراید ؟ شجاع من چنان شاعری هستم که اگر تو مرا پشتیبانی کنی آنقدر غزل می سرایم که صد برابر ملک شیراز و فارس از آن بهرمند گردند هر چند عماد و دیگران حسادت می کنند و طعنه می زنند اما همان حسادتها و طعنه ها برایم خیر و باعث می شود غزل بهتری بسرایم . اگر کسی معنی غزلیات مرا نداند و به ارزش آن پی نبرد مرگ بر او واجب است حتی اگر بهترین نقاش چین باشد . ولی افسوس که آزار می دهند و تو هم مرا پشتیبانی نمی کنی و خون دل می خورم و عماد و دیگران به عیش و عشرت می پردازند . کاری هم نمی شود کرد زیرا از عهد ازل سهمیه ما تعین شده و کسی نمی تواند آنرا تغییر دهد من باید خون دل بخورم و عماد شراب ارغوانی یا گل گلاب را همه تماشا و تحسین می کنند اما عطر آن گل را شیشه می کنند و در گوشه ای می گذارند ولی با تمام سرزنشها و بی اعتنائیها من از یکرنگی و صراحت دست بردار نیستم زیرا یکرنگ به دنیا آمده ام و یک رنگ هم از دنیا خواهم رفت - حافظ-
تعمق
لحن غزل مقتدرانه ، قاطع با اندکی دقت مخاطب مشخص است وبا بی پروائی کاملاً قدرتمندانه سروده شده و خواندن آن به انسان نیرو و جسارت می دهد وقتی به اهمیت غزل پی می بریم که بدانیم مخاطب آن شجاع جوان 35 ساله تیز حمله ، بی رحم و سنگدل است
شناسه غزل
غزل به احتمال قوی اواخر سال 768 ق 745ش 1366م زمانیکه حافظ به اوج غزلسرائی رسیده و ملک الشعرا عماد و یارانش چشم دیدن او را در دربار شجاع ندارند و از او نزد شجاع بدگوئی می کنند تا میدان صدارت خود را نگاه دارند سروده در تاریخ 11/10/1391 موشکافی گردیده است .
طبقه‌بندی غزل
حمله حافظ به عماد و درخواست پشتیبانی از شجاع 768 هجری قمری - مقدمات ترک درویش و بردن او به لب بحر فنا- اواخر 768 هجری قمری
1/07/1394 ش / 9/12/1436 ق / 23/09/2015 م سه چهارم
سیاوش ایزدیفاطمه سهرابی
www.DarHozooreKhajeHafez.com

 

۱
۲۴۱۲
۲۴۱۳
۲۴۱۴
۲۴۱۵
۲۴۱۶
۵۰۲۶
sunny dark_mode