گنجور

حاشیه‌ها

شمس الدین زارع در ‫۵ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۱ شهریور ۱۳۹۷، ساعت ۰۸:۰۰ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳:

چیزی که عیان و واضح است نوع کلام و لطافت گفتار در مقابل معشوق هست و چنان زیبا با معشوق سخن میگه که برای شما بستری فراهم میکنه که عاشقی کنید ....
نکته سنجی ها و ذکاوت و هوش بالایی که داشتن در پرداخت اتفاقات روز مره چون آیینه و تصویرش و تبدیل آن به مطلع ادبی چنین بی نظیر ...من فقط میتونم بگم بخوانید لذت ببرید

 

راد در ‫۵ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۱ شهریور ۱۳۹۷، ساعت ۰۶:۵۸ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی بهرام گور » بخش ۱۵:

در پاسخ به جنابِ شهراز:
از ماستِ چکیده و قره‌قروت به اندازه‌ی سیصد شتروار (واحدِ وزن است) فراهم بود

 

نادر.. در ‫۵ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۱ شهریور ۱۳۹۷، ساعت ۰۴:۰۱ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۴:

سود ما سودایی عشقت بس است

 

نورالله در ‫۵ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۱ شهریور ۱۳۹۷، ساعت ۰۰:۱۵ دربارهٔ عطار » منطق‌الطیر » عذر آوردن مرغان » گفتار عباسه دربارهٔ نفس:

اصلاح میکنم
پس همه از ترکمانی پر فضول
اشتباه تایپی در متن بالا داشتم

 

نورالله در ‫۵ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۱ شهریور ۱۳۹۷، ساعت ۰۰:۱۴ دربارهٔ عطار » منطق‌الطیر » عذر آوردن مرغان » گفتار عباسه دربارهٔ نفس:

پس همه ترکمانی از فضول
از سر صدق کنند ایمان قبول
اشاره دارد به اینکه تنها قومی از ترکان که بدون جنگ و جدال و بحثی از روی صدق و راستی ایمان آوردند و ترک ایمان نام گرفتند که بعدا ترکمان تلفظ می شد .
اشاره دارد اگر خداوند میخواست چنان فضیلتی که به تورکمان ها داد به تمام کافران می داد تا همه از روی صدق اسلام می آوردند ولی از آنجاییکه خواست خدا چیز دیگری بود انبیا از برای آن آمدند .

 

۸ در ‫۵ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۳۱ مرداد ۱۳۹۷، ساعت ۲۳:۴۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۴:

امیر رضا،
درست می فرمایید، شاعر بااو و از او سخن می گوید
در بیت دوم شاعر ازاوست که شکوه دارد، ازیرا ثبت درست با توجه به مصراع دوم همان است که شما می گویید:
از سر کشته خود میگذرد همچون باد
چه توان کرد که عمر است و شتابی دارد.

 

بابک چندم در ‫۵ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۳۱ مرداد ۱۳۹۷، ساعت ۲۱:۲۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱۱:

@ یاسر
آن کش -> آن که اش = آنکس که، آن شخص که

 

رضا ساقی در ‫۵ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۳۱ مرداد ۱۳۹۷، ساعت ۲۱:۲۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۳:

سحر ز هاتفِ غیـبـم رسید مژده به گوش
که دور شاه شجاع‌ست ، مـیِ دلـیر بنوش
هاتف :سروش ِ غیبی ، فرشته‌ای که از عالم غیب ندا می‌دهد،ندای درونی.
دور:ایهام دارد 1- زمانه ،دوره،عصر 2- مجلس و حلقه‌ی می خواران.
پیشترگفته شد که بینِ "شاه شجاع" وحافظ روابط صمیمانه ،دوستانه وعاطفی حاکم بود. به قدرت رسیدنِ او،باعث شد حافظ دوباره شان ومنزلتِ اجتماعی خودراهرچند موّقت به دست آورد. چرا که قبل از "شاه شجاع" پدرش امیرمبارزالدین ِ ظالم ومتعصّب برمسند قدرت تکیه زده بود وشاعران وآزاده مردان وآزاداندیشان راسخت درفشار ومضیقه قرارداده بود. باسرنگونی ِاو شادی مضاعفی نصیبِ شاعرشده بود. ازیکطرف جوان ِخوش سیمای خوش حرکات،مردمی وادب پرور باطبعی شاعرانه برتختِ سلطنت نشسته وازطرفِ دیگر بساط ِ دیکتاتوری،زهد فروشی وریاکاری برچیده شده است.
حافظ که درزمان حکومت ِ امیر مبارز، زحمت و رنج فراوان دیده بود ازاوبسیاربیزاربود و برخلافِ شاعرانِ هم عصر خود، همانندِخواجوی کرمانی، هرگز این ستمگر رامدح نکرد وهمواره با اشعار نیش دار خود باطعن وطنز، اورا مورد نکوهش نیزقرارداد.
امیرمبارزالدین پادشاهی خودبین، متعصّب و مردم آزاربود.او در کارنامه ی سیاهِ خود، قتلِ شاه شیخ ابواسحاق اینجو رانیز دارد. شاه شیخ ابواسحاق نیزازدوستان نزدیک حافظ بود وشاعران وادب دوستان در بارگاهِ اوجایگاهی ویژه داشتند.
مصرع دوّم دو خوانش دارد.هم می‌توان : "....می ، دلیر بنوش" خواند(می،بی پروابنوش). هم می‌توان "می ِدلیر، بنوش" به معنی می ِ قوی ومردافکن بنوش خواند.
معنی بیت : هنگام سحر از سروش عالم غیب،یاندایی ازدرون، خبر مسرّت بخشی به گوشم رسید .پیام این بودکه دوران ِ حاکمیّتِ "شاه شجاع" است.(ظلم وستم به پایان رسید)بی پروا وآزادانه، شرابِ مردافکن بنوش وبه شرابخواری بپرداز.
من نگویم که کنون با که نشین وچه بنوش
که توخود دانی اگرزیرک وعاقل باشی
شد آنـکه اهل نـظر بر کناره می‌رفـتـنـد
هزارگونه سخن در دهـان ولب خاموش
شدآنکه : سپری گشت آن زمان، گذشت، آن دوره تمام شد، رفت
اهل نظر: زیباپرستان(نظربازان) رندان، عاشقان ، فرزانگان
برکناره می دفتند :به حاشیه رانده شده بودند، گوشه نشین شده بودند
معنی بیت : آن زمانی که عاشقان وعارفان و صاحبنظران، منزوی شده بودند(دوره ی امیرمبارز که ریاکاران همه جا رااشغال کرده بودند) سپری شد. آن دوره ای که عاشقان وادب دوستان وشاعران و.... که سخن ها در دل داشتند امّا حق بیان نداشتند ناگزیربه سکوت وتحمّل بودندبسر رسید.
ازمن اکنون طمع صبرودل وهوش مدار
کان تحمّل که تودیدی همه برباد آمد
به صوت چنگ بـگویـیـم آن حکایت ها
که از نُهُفتن آن دیگ سینه می‌زد جوش
چنگ: آلت موسیقی
دیگ سینه : سینه به دیگ تشبیه شده است.
معنی بیت : اکنون باساز وموسیقی، با آواز وهمراه با صدای چنگ، آن نکته ها وحکایتهایی را که دردل نهفته مانده بود وما اجازه ی بیان نداشتیم ،بازگو می کنیم.
حال که روزوصال فرارسیده، بساطِ عیش وعشرت برپا می سازیم وباساز وآواز،به پایکوبی می پردازیم تا سختی‌ها و رنجهایی را که دردوره ی سیاهِ دیکتاتوری متحمّل شدیم به فراموشی بسپاریم وسخنانِ نهفته را که از پنهان کردنش در دل ، دلمان سوخته و آتش گرفته بود،باشادمانی بیان می کنیم.
حکایت شبِ هجران فروگذاشته بِه
به شُکرآنکه پرده برافکندروزوصال
شـرابِ خانگیِ تـرسِ مـُحتسب خـورده
به روی یار بنوشیم وبانگ نوشانوش
مُتحسب: لقب امیر مبارز الدین است.هم اوکه در 40 سالگی از شرابخواری و عیّاشی توبه کرد با نقاب زهد وپرهیزگاری دستور داد در میخانه‌ها را بستند و با شرابخواران به تندی وسختی برخورد کردند.
"شرابِ خانگیِ ترس ِ مُحتسب خورده: کنایه ازکیفیّت و گیراییِ شرابیست که ازترس ماموران حکومتی، درپستوی خانه مانده وکاملاً رسیده است.
"نوشانوش" در مجلس شرابخواری معمولاً به یاد محبوب و دوست غایب و یا به سلامتی یارانِ حاضر جامها را به هم زده و می‌نوشند وقتی جام را به هم می‌زنند می‌گویند : "به سلامتی فلانی" یا "به یاد فلانی" وآن یکی در پاسخ می‌گوید : "نـوش جان،گوارای وجود" .
معنی بیت : اکنون شرابهای خانگی را که از ترس امیر مبارز در خانه مانده و کهنه ورسیده و صاف شده‌اند را به سلامتیِ معشوق می‌نوشیم و با صدای بلند و بدون واهمه ای به همدیگر"گوارای وجود" می‌گوییم.
مُغنّی کجایی به گلبانگ رود
به یاد آورآن خسروانی سرود
که تا وجد را کارسازی کنم
به رقص آیم وخرقه‌بازی کنم
زکوی میـکده دوشش به دوش می‌بردند
امام شهر که سـجـّاده می‌کـشید به دوش
امام‌شهر : پیشوای مذهبی مردم،امام جماعت
دوشش : دیشب اَش، دیشب اورا
به دوش می بردند: بسیار مست بوده ونمی توانسته راه برود مردم اورا دردوش گذاشته ومی بردند.
سجّاده می کشیدبردوش: دردینداری خودنمایی می کرد.هرجا می رفت سجّاده اش همیشه ازروی ریا و تظاهربردوشش بود.
معنی بیت : دردوره یِ حاکمیّت ِ امیرمبارزالدین، همه ی اطرافیان وکارگزاران حکومتی ریاکارانه خود را زاهد وعابد نشان می دادند.حال که شاه شجاع به تخت نشسته آنها نیز دیگرمجبورنیستندریاکاری کنند.همه آزاد ورهاشده اند. هرکس باطن وظاهرش یکسان شده ونیازی به دروغ وتظاهر ندارند.تاآنجا که امام شهرنیز،فرصت راغنیمت شمرده و ریاکاری رابه کنارگذاشته وشروع به شرابخواری کرده است! اوآنقدرمست شده بوده که تلوتلومی خورده است. مردم دلشان سوخته واورا بردوش گرفته وبه منزلش رسانده اند!
ببین که رقص کنان می‌رود به ناله ی چنگ
کسی که رُخصه نفرمودی استماع ِ سماع !
دلا دلالتِ خیرت کنم به راهِ نـجـــات
مکن به فِسق مباهات وزهدهم مفروش
دلالت :راهنمایی
فسق : آلودگی، تبهکاری، زنا، زناکاری، فجور، فساد، لواط، ناپاکی
مباهات : افتخار کردن
زُهد فروشی : ریاکاری و تظاهر به دینداری، "همان کاری که امام شهر می کرد!"
معنی بیت :
ای دل تو را از روی خیرخواهی به راه سعادت ورستگاری راهنمایی می‌کنم. اینکه :اوّل سعی کن از کارهای غیراخلاقی،پلیدی وناپاکی پرهیزکنی وچنانچه درشرایطی قرارگرفتی واز روی خطا مرتکبِ گناه شدی بدان افتخار نکنی ودوّم تظاهر به دینداری وزهد هم نکن هرآنچه که می نمایی همان باش،ظاهر وباطنت رایکی باشد.
درنظرگاهِ حافظ،سنجش ِ میزان ِگناه وثواب،متفاوت ترازشریعت است. اوزُهد فروشی را باافتخار کردن به لواط وزنا و...دریک طبقه قرارمی دهد وپرهیز از زهدفروشی را شرط ِ سعادت ومباهات نکردن به فسق را"پیش شرط" رستگاری می داند.
مبوس جزلبِ ساقیّ وجام مِی حافظ
که دست زهدفروشان خطاست بوسیدن
مـحـلِّ نـور تـجلّی‌ست رای انـور شـاه
چو قـُرب او طلبی درصفای نیّت کوش
تجلّی : نمایان شدن ، جلوه گرشدن
رای : اندیشه ، فکر
قُرب : نزدیکی
معنی بیت : افکارشاه شجاع ِ روشن فکر،کانون انعکاس ِ فروغ ِ نورحق است ، پس اگر می‌خواهی به او نزدیک شوی باطنت را ازآلودگی ها وریاکاریها پاکیزه کن.
حافظ رندانه به شاه شجاع تلقین می کند که او باطن پاکی دارد ودوست دارد اطرافیانش نیزروح وروان ِ خویش راازآلودگیها پاک کنند. حافظ می داند که پادشاهان نازک طبع و زودرنج هستند ، باید مثل کودکان موردتشویق وترغیب قرارگیرندتااندک اندک جهتِ افکارشان به سمتِ توسعه ی عدالت وحق وداد گستری تغییرکند وگرنه درتربیت ِ آنهاتوفیقی حاصل نخواهدشد.
دیدیم شعر دلکش حافظ به مدح شاه
یک بیت ازاین قصیده به ازصد رساله بود.!
بـجز ثَـنـای جلالـش مَساز وردِ ضمیر
که هست گوش دلش مَحرم پیام سـروش
ثنا: حمد و ستایش ، تحسین و آفرین جلال :فَّر وشکوه، بزرگواری و عظمت
ورد : ذکر ، دعای زیر لب
ضمیر: باطن ، درون
سروش : فرشته‌ی غیب،ندای الهام بخش
که: به معنی زیرا که
معنی بیت : شاه شجاع به سببِ پاکی ِ درون، به حدّی رسیده که ندای الهام بخش فرشته ی غیب رامی شنود وازنیّاتِ اطرافیانش آگاه است. پس متوجّه باش که ذکر باطنیِ توازروی صداقت جز تحسین و تمجیدِ عظمتِ شاه شجاع نباشد. اگرغیرازاین باشد و ریاکاری وتظاهردرکار تو باشد او باخبر خواهد شد.بنابراین ظاهر وباطن ِ خودرایکی کن ومُخلصانه کمرخدمت وهمّت ببند.
می بینیم که حافظ چگونه همانندِ یک روانکاوِ ماهر،شاه واطرافیانش رابه نیک پنداری ونیک کرداری دعوت کرده وفضا را برای توسعه ی عدالت ودادگستری آماده می کند.
ای در رخ تو پیدا انوار پادشاهی
در فکرت تو پنهان صد حکمت الهی
کِلکِ توبارک الله برملک ودین گشاده
صد چشمه آب حیوان از قطره سیاهی
رمـوز مصلحتِ مُلـک خسـروان دانـنـد
گدای گوشه‌نشینی تو حـافـظـا مخروش
رموز: جمع رَمز ، رازها ، اسرار مصلحت : نیکخواهی ، خیراندیشی مُلک : هرآنچه در تصرّف کسی باشد و مالک آن بو. دارائی . هستی . آنچه در تصرف کسی باشد چون خانه و باغ و مزرعه و امثال اینها. دراینجا کشوریا ولایتی که تحتِ اختیار پادشاه است.
خسروان : پادشاهان
خروش : بانگ و فریاد کردن
معنی بیت : ای حافظ توبیشترازیک درویش فقیر وبی چیزنیستی، درکار پادشاهان دخالت مکن.آنها صلاح ومصلحتِ مملکت خودرا(سود وزیان کشوررا) بهترازهرکسی می دانندودرکارشان مهارت تمام دارند. توپایت را به اندازه ی گلیم خود دراز کن ودرکاری که به تومربوط نیست دخالت نکن.
حافظ بروکه بندگیِ پادشاه وقت
گرجمله می کنند توباری نمی کنی

 

سالار در ‫۵ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۳۱ مرداد ۱۳۹۷، ساعت ۲۱:۲۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۳۴:

استاد شهرام ناظری این شعر را در آلبومی بی نظیر به نام یادگار دوست در دستگاه ماهور اجرا نموده است
این اثر را بیشتر از هر اثر دیگر در تاریخ موسیقی دوست میدارم
درود بر ایشان

 

ابراهیم ازبک در ‫۵ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۳۱ مرداد ۱۳۹۷، ساعت ۱۹:۱۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۶:

سبحان الله

 

شاعری خسته در ‫۵ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۳۱ مرداد ۱۳۹۷، ساعت ۱۵:۳۴ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۹ - حراج عشق:

فروغ فرخزاد، شعر قهر:
به چشم خویش دیدم آن شب ای خدا
که جام خود به جام دیگری زدی

 

سمیرا در ‫۵ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۳۱ مرداد ۱۳۹۷، ساعت ۱۴:۴۶ دربارهٔ ملک‌الشعرا بهار » تصنیفها » غزل ضربی (در ماهور):

خانم مرضیه هم خونده این آهنگو

 

احمد در ‫۵ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۳۱ مرداد ۱۳۹۷، ساعت ۱۴:۴۱ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۱:

سلام به همه ی دوستان هنر نمیدونم چرا هر وقت غزلی از سعدی بزرگوار میخونم آرامش پیدا میکنم واقعا که سعدی برای من نمونه یک انسان کامل هست جناب سعدی شعر فارسی رو به کمال رسونده

 

آرمان سلیمی در ‫۵ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۳۱ مرداد ۱۳۹۷، ساعت ۱۳:۴۷ دربارهٔ صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۳۴۷:

سلام.
در مصرع اول، فریاد رس درست است نه فریادرسی.
با تشکر

 

سپیده در ‫۵ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۳۱ مرداد ۱۳۹۷، ساعت ۱۳:۴۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۱:

برای پیدا کردن مفاهیم ابیات باید چه کار کرد؟ ممنون میشم راهنمایی کنید

 

mohi در ‫۵ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۳۱ مرداد ۱۳۹۷، ساعت ۱۳:۱۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۱۷:

به نظر می رسد که در بیت هشتم مصرع دوم اشکالی وجود دارد. به جای"ار" باید"از" گذاشته شود. این نکته هم در دیوان شمس فروزانفر دیده می شود هم معنای بهتری می دهد.

 

برگ بی برگی در ‫۵ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۳۱ مرداد ۱۳۹۷، ساعت ۱۱:۴۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷۸:

استاد پرویز شهبازی در برنامه گنج حضور شماره 341 به زیبایی به شرح این غزل زیبا پرداخته اند .در پناه حق باشید

 

پ زوم در ‫۵ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۳۱ مرداد ۱۳۹۷، ساعت ۱۱:۰۴ دربارهٔ هاتف اصفهانی » دیوان اشعار » ترجیع بند - که یکی هست و هیچ نیست جز او:

مصرع دوم بیت شش بند دوم از نظر وزنی اشتباه است به نظر
و مصرع دوم بیت هشت بند دوم هم تثلیث درست است که به اشتباه تثلیت نوشته شده

 

رضا ساقی در ‫۵ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۳۱ مرداد ۱۳۹۷، ساعت ۰۴:۳۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۷:

فکر بلبل همه آن است که گل شُد یارش
گل دراندیشه که چون عشوه کنددرکارش
احتمالاً حافظ این غزل را باهدف کنایه زدن به شاه شجاع،همان محبوب خوش قدوبالا وهم پیاله ی قدیمی خویش سروده است. شاه شجاع که روزی انیس ومونس صمیمی حافظ بوده با فشارهای متشرّعین متعصّب ودلواپسانِ آن روزگار، مدّتی ازحافظ فاصله گرفت تامبادا شریکِ جرم بی پروایی های او شده ودرمظان اتهام حمایت ازوی قرارگیرد. امّاحافظ به رغم اینکه متّهم به انواع تهمت ها ازجمله کفرورزی نیزشده بودهرگزپاپس نکشید وتاپایان عمربا ریاکاران وافراطیون سرسختانه مبارزه کرد.
دراین غزل زیبا حافظ خودرا بسان بلبلی غزلخوان تصوّرکرده که تمام دغدغه اش عشق به گل است لیکن معشوقِ نامهربان (شاه شجاع)عشوه می کند ونازواِفاده می فروشد.
فکربلبل: دَغدغه ومشغولیت فکری بلبل
گل شُدیارش: گل یارش شده است بلبل به وصال گل رسیده است.
عشوه: حرکات دلسِتانانه ی چشم وابرو، رفتارهای دلبرانه،نازواِفاده
بعضی "گل شَد" به معنای (گل یارش بشَوَد) می خوانند که بنظرحافظانه نیست وبااین خوانش درحقیقت هنوزبلبل به گل نرسیده ودراین فکر ودراین سوداهست که اگربخت یاری کند درآینده "گل یارش بشَوَد".
امّانازوعشوه ازطرف معشوق، معمولاً بعداز وصال است که روی می دهد‌ یعنی فاصله ی عاشق ومعشوق ازبین رفته واین دوبه یکدیگر دسترسی دارند که معشوق می تواندعشوه گری می کند.
بنابراین بنظرمی رسد "گل شُد یارش" مد نظرشاعربوده تااین معنا حاصل شود که: (بلبل به نمایندگی ازعاشقان) بااینکه گل یاراوشده است همچنان درعین وصل نیزبه چیزی جزعشق گل وحفظ ونگهداری آن نمی اندیشد وعاشقی راگرم وزنده نگاه می دارد. امّا "گل" فارغ ازاحوالات بلبل و بدون توجّه به دغدغه وسوزوگدازناتمام او، مغرورانه دایم دراندیشه ی فاصله گرفتن، نازکردن وجلوه گریست.
ضمن آنکه باید توجّه داشت که "شَد" به عنوان (مخفّف شود) دردیوان حافظ هیچ سابقه ای ندارد وزیبایی وآهنگ کلام رانیزازبین می برد.
معنی بیت: تمام دلمشغولی بلبل این هست که سرانجام به گل دسترسی پیداکرده وگل به عنوان یاردرکناراوقرارگرفته است دریغ که گل بدون توجّه به احساسات وعواطفِ بلبل، فقط دراین اندیشه بسرمی برد که چگونه وچقدرعشوه کند چگونه ناز وافاده راچاشنی رفتارهای خودکند وچطور به جلوه گری بپردازد وبلبل راشیداترومشتاق تر سازد.
گفتمش درعین وصل این ناله وفریادچیست
گفت ماراجلوه ی معشوق دراینکارداشت
دلرُبایی همه آن نیست که عاشق بکُشند
خواجه آن است که باشد غم خدمتگارش
خواجه : ارباب، بزرگ، سرور
معنی بیت : معنای دلبری ودلسِتانی فقط این نیست که باخودپسندی،سنگدلی ونامهربانی،نفس ِعاشق خودراگرفته واورادق مرگ کنی. یکی ازنشانه های بارزبزرگی وسروری این است که خواجه بایدبه فکرغلام وخدمتکارخویش باشد.
مارابرآستان توبس حق خدمت است
ای خواجه بازبین به ترحّم غلام را
جای آنست که خون موج زنددردل لعل
زین تغابن که خزف می‌شکند بازارش
لَعل: سنگ سرخ رنگ قیمتی وباارزش، شاعربانازک خیالی ،سرخی درون سنگ رابه موج خون تشبیه کرده است. موجی که ازغم آشفتگیِ بازارپدیدآمده است.دراثر همین آشفتگی بازار، حافظ (لعل) دلش خونین است وکینه توزان(خزف) جای اورااشغال کرده ومشغول تخریب شخصیت اوهستند.
تَغابُن : زیانمندی، زیان، ضرر، تزویر، حیله، فریب، مکر، نیرنگ، افسوس، تاسف،زیانمند شدن ،غفلت ورزیدن
خَزَف:سفال،ظرف گلی کوزه ، خرمُهره( مهره ی درشت وبی ارزش که به گردن چارپایان می بستند) دراینجاکنایه ازحسودانیست که باخُدعه ونیرنگ ،جای خالیِ حافظ (لعل) رادرمحفل معشوق(شاه شجاع) پُرکرده وبابدگویی وسخن چینی سعی می کنند شخصیت حافظ(لعل)را تخریب وازرونق واعتبار بیاندازند.
می شکند بازارش : از رونق می اندازد
معنی بیت: جامعه ی ما آشفته بازاریست که درآن خرمُهره وسفال، به ناحق ارزش کاذب پیدا کرده ولعل باارزش راازرونق می اندازد اگر ازاین زیانمندی،دردل لَعل ازغصّه واندوه خون موج بزند رواست.
اگرغیری به جای من گزینددوست حاکم اوست
حرامم باد اگرمن جان به جای دوست بگزینم
بلبل ازفیض گل آموخت سخن ورنه نبود
این همه قول و غزل تَعبیه در منقارش
فیض : لطف وعطا و بخشش
قول : کلمات وعباراتی که باریتم و آهنگ خوانده شود. به شعر و ترانه که به زبان عربی سروده شده باشد گویند .
غزل : نوعی تصنیف، به شعر و ترانه که به زبان فارسی سروده شده باشد گویند .
تعبیه : آراستن وآماده کردن
معنی بیت: بلبل که به این خوبی آوازمی خواندازسرلطف وعنایت گل هست اگرگل نبود بلبل نمی توانست این چنین هنرمندانه غزلخوانی کند هنربلبل ازفیض عشق به گل به بالندگی رسیده است.
بلبل کنایه ازخودشاعراست که بسیاری ازغزلهایش درسایه ی نامهربانی ها وبی وفاییهای (شاه شجاع) و تحت تاثیرعشق به او سروده شده واگر شاه شجاع نبود این غزلهای عاشقانه ای که می خوانیم وبرحافظ تحسین می گوئیم نیزخَلق نشده بودند یاهرکدام داستان دیگری داشتند.
تامراعشق توتعلیم سخن گفتن کرد
خلق راوردِ زبان مدحت وتحسین من است
ای که درکوچه ی معشوقه ی ما می‌گذری
بر حذر باش که سر می‌شکند دیوارش
برحذرباش: مراقب باش، احتیاط کن
اغلب مردم این بیت را "ای که ازکوچه ی ما " می خوانند وبیاد دارند لیکن درنسخه های معتبر "ای که درکوچه ی ما" ثبت شده و وبنظرمی رسد حافظ به عمد " درکوچه " را انتخاب کرده است بدان دلیل که مخاطبِ این بیت، خاص ویااشخاص بخصوصی هستند اشخاصی که درغیاب حافظ، پی درپی به بارگاه دوست رفت وآمدمی کنند و بابدگویی وسخن چینی سعی می کنند حافظ راکاملاً ازنظرشاه براندازند. بنابراین مخاطب حافظ همان هایی هستند که به این قصد دراین کوچه رفت وآمد می کنند نه همه ی کسانی که ناچارند ازاین کوچه بگذرند. اگر"ازاین کوچه" بخوانیم همگان راشامل می شود حتّاکسانی راکه یکبارمی خواهند ازاین کوچه بگذرند ومعشوق رانیزنمی شناسند شامل خواهد شد درصورتی که منظورحافظ تعدادی خاص هستند.
سرمی شکند دیوارش: یعنی بلاخیزاست، هرکه دراین کوچه به قصد نفوذ دردل معشوق رفت وآمد کند دچارمصیبت وسرشکستگی خواهدشد خیرنخواهددید چرا؟ چون این معشوق متعلّق به حافظ است وآنها به ناحق وباخُدعه ونیرنگ به اونزدیک شده اند.
معنی بیت: ای کسی که درکوچه وکوی محبوب من رفت وآمد می کنی آگاه باش که ازاین کوچه خیری نخواهی دید وسرانجام باسرشکستگی برخواهی گشت.
باتوجّه براینکه خودحافظ نیزازمصاحبت بامحبوب(شاه شجاع) خیری ندیده وازاوبی وفایی ونامهربانی فراوان دیده است ازاین زاویه نیز، حافظ ازروی تجربه ی تلخی که ازاین رابطه داشته درحال هشداردادن به کس یاکسانیست که عاقبت خودرا نمی دانند وطمع کرده اندتابابه دست آوردن دل شاه به اونزدیک شوند. می فرماید احتیاط کنید این کوچه خطرناک است حتّا دیوارهای این کوچه سرتان راخواهدشکست.
محروم اگرشدم زسرکوی اوچه شد؟
ازگلشن زمانه که بوی وفا شنید؟
آن سفرکرده که صدقافله دل همره اوست
هر کجا هست خدایا به سلامت دارش
بااینکه محبوب فرسنگها راه ازشاعردوراست وبی وفایی ها ونامهربانی های زیادی درحقّش رواداشته، لیکن حافظ همچنان شیفته وشیدای اوست و هرگزبه خوش اجازه نمی دهدتادرغیاب او ازجوروجفای اوشکوه وگلایه کندبلکه همواره برای سلامتی اودست به دعاست.
معنی بیت: خدایا آن محبوب سفرکرده که صدها کاروان دلِ شیدا وعاشق به همراه اوست هرکجاکه هست درپناه خودمحفوظ دار
یادبادآنکه زماوقت سفریادنکرد
به وداعی دل غمدیده ی ماشادنکرد
صحبت عافیتت گرچه خوش افتادای دل
جانب عشق عزیز است فرومگذارش
عافیت : صحّت و سلامت،آرامش
جانب عشق فرومگذار: تحت هرشرایطی ازعشق رویگردان مشو
معنی بیت: (خطاب به دل خویش) ای دل اگرچه مدّتیست که دورازحاشیه های عاشقی، درکمال صحّت وآرامش بسرمی بری وبه ظاهراوضاع وفق مراداست لیکن فراموش نکن که عشق حرمت والایی دارد مباداتحت تاثیرنامهربانی های یار، دل آزرده شده وازعشق رویگردان شوی هرگزجانب عشق رافرومگذار.
نقطه ی عشق نمودم به توهان سهو مکن
ورنه چون بنگری ازدایره بیرون باشی
صوفی سرخوش ازاین دست که کج کردکلاه
به دو جام دگر آشفته شود دستارش
"صوفی" دراینجا کنایه ازهمان متشرّعین ِ متعصّب وفرصت طلبانیست که فتنه ازفاصله میان حافظ وشاه شجاع خرسند وسرمست هستند آنها که بابدگویی های مداوم شرایطی رارقم زدند که رابطه ی عاطفی این دوتیره وسردشد. امّاازآنجاکه آنها به ناحق وباحیله گری واردکوچه ی معشوق حافظ شده اند بزودی دیوارکوچه ی معشوق سرآنها راخواهدشکست. آنهافعلاً ازتوفیقی که بدست آورده اندسرخوش وسرمست هستند ولی بزودی باسرکشیدن یک دوجام دیگر ازهمین شرابِ توهّم ِ خودبرتربینی، افسارگسیخته خواهندشد ودستارازسرشان خواهدافتاد.
"کلاه کج کردن" کنایه از تفاخر وبه خودبالیدن وتوهّم سروری داشتن. منظورازکلاه دراینجا همان دستاراست.
دستار: عمامه، شال یادستمالی که برسربندند.
"آشفته شدن دستار" کنایه ازبدمستی کردن وازدست دادن کنترل خود.
معنی بیت: صوفی که ازشراب تفاخرسرمست وشادمان شده وعمامه اش راازروی توهّم خودبزرگ بینی کج گذاشته، دیری نخواهدکشید که با سرکشیدن یک دوجام دیگر،همانند کسی که ظرفیّت شرابخواری ندارد حالش دگرگون خواهدشد،عمامه اش ازسرش خواهدافتاد وبدمستی خواهدکرد تاکاملاً ضایع وبی آبروگردد.
صوفی شهربین که چون لقمه ی شبهه می خورد
پاردُمش درازباد این حَیَوان خوش علف
دل حافظ که به دیدارتوخوگرشده بود
نازپرورد وصال است مجو آزارش
خوگر : عادت کرده، اُنس گرفته
نازپرورد : در ناز و نعمت پرورده شده
نازپرورد وصال : برخورداری ازنعمت وصال وعادت کردن به آن.
خطاب به معشوق است.
معنی بیت: ای محبوب، تونیک می دانی که دل عاشق حافظ، سالهادرحریم وصال تو ازنعمتِ بودن باتوبرخورداربوده ودرسایه ی لطف ومرحمت توکامرانی می کرد حالاکه دل حافظ به محفل تواُنس پیداکرده ووابسته شده است اورابیش ازاین آزارمده، هم او که دست پروردِ وصال شماست.
حافظ نه غلامیست که ازخواجه گریزد
صلحی کن وبازآ که خرابم زعتابت

 

بهرام حسینی در ‫۵ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۳۱ مرداد ۱۳۹۷، ساعت ۰۴:۲۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۸:

معنی بیت اول را از یک بعد می توان چنین گفت : نشئه و یا نشانه ای از جلال و عظمتت می خواهم که آنقدر واضح و به تعبیری پررنگ و غلیظ باشد که بتواند خیال یک انسان شریف را آسوده کند تا دمی در برابر اشرار و ظلم هایی که ستم پیشه گان روا می دارند آسایش داشته و آسوده خاطر باشم
وقتی شراب به تجلیات جلال و عظمت خداوندی تفسیر میشود عده ای این نقد را دارند که اگر اینگونه باشد تجلیات جلال و عظمت خداوندی تلخ خواهد بود غافل از این که این صفت برای شراب آمده نه برای تجلیات جلال و عظمت خداوندی و تلخی شراب نشان دهنده غلظت و اثر گذاری آن است و رقیق بودن آن سبب کم اثر بودن آن، حافظ از خداوند نشانه ای اثرگذار وسرخوش کننده و در مقابل ستم پیشه گان و اشرار کوردل، ضرب شستی جانانه می خواهد

 

۱
۲۲۵۸
۲۲۵۹
۲۲۶۰
۲۲۶۱
۲۲۶۲
۵۰۲۶
sunny dark_mode