گنجور

حاشیه‌گذاری‌های دکتر صحافیان

دکتر صحافیان 🌐


دکتر صحافیان در ‫۴ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۳۰ شهریور ۱۳۹۸، ساعت ۰۷:۴۴ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۱ - تمامت کتاب الموطد الکریم:

هدایت و راهیابی در دنیایی از راهنمایان متضاد چگونه میسر است؟
پیش ازین گفتیم که خداوند سیب های معرفت را در لابلای برگها می پوشاند پس چگونه باید آن را فراچنگ آورد؟
زین غمام بانگ و حرف و گفت و گوی
پرده یی،کز سیب نآید غیر بوی
بو نگه دار و بپرهیز از زکام
تن بپوش از باد و بود سرد عام
چون جمادند و فسرده و تن شگرف
می جهد انفاسشان از تل برف 6/89

در این چند بیت موضوع بسیار عمیقی اشاره می شود و آن هدایت هست.
هدایت چگونه میسر است در حالی که ما اطمینان نداریم مطالب ارایه شده از سوی خداوند صادر شده باشد همچنین اطمینان نداریم این تفسیر ارایه شده از قرآن مطابق با واقعیت باشد.
گذشت زمان طولانی و اختلاف نظرات و گاهی تضاد نظرات، تردید ها را بیشتر می کند.
مولانا یا روشنگری خود این مشکل بزرگ هدایت و راهیابی در طول زمانها را حل می کند.
میفرماید که سیب هدایت و آگاهی، بوی خوشی به سوی تو خواهد آورد،اما کلید هدایت آن است که مشام معنوی تو پاک باشد و مبتلا به زکام نباشی .
چه چیز باعث زکام است؟
انسانهای فسرده ومرده که چون برف هستند و پاکی مشام تو را نشانه رفته اند.
چون زمین زین برف در پوشد کفن
تیغ خورشید حسام الدین بزن 6/90
وقتی زمین روح پاک ازین برف مرده کفن پوشید ،معانی مثنوی را که چون خورشید این برفها را باز می کند و وجودت را زنده می کند برآن بزن.
این سخن همچون ستاره ست و قمر
لیک بی فرمان حق ندهد اثر 104
در این بیت توحید در هدایت مطرح می شود.تاثیر گفتارها و نوشتارها فقط از سوی خداوند می باشد.
آرامش و پرواز روح
arameshsahafian@

 

دکتر صحافیان در ‫۴ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۳۰ شهریور ۱۳۹۸، ساعت ۰۷:۱۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹:

حال خوش عشق و خیال یار حافظ را به وجد آورده است به گونه ای که اعتنایی به حال خوش شراب ندارد.و خمخانه را بی رونق می بیند.
بیت2: اگر شراب بهشتی هم باشد بر خاک بریزید که گواراترین شربت بدون دوست چشمه جوشان عذاب است.( همه چیز در عشق با حضور دوست معنا و محقق می شود( مثل بهشت و گوارا بودن شربت و ... ). با عشق خودخواهی ذهنی و فکری سوخته است و تعریفی از بهشت و ... نیست. عشق کیمیایی است که در امور محال را ممکن می کند.
بیت3: وقتی او نیست چشمانم از اشک پر آب است افسوس که نمی توان بر آب خیال او را نقاشی کرد.( تمام تمرکز بر حضور دوست یا خیال اوست)
بیت4:اشکهای تو سیل خواهد شد پس هوشیار باش که سیل غم تو را نبرد و به حضور برسی.
بیت5: معشوق آشکارا عبور می کند اما در اطراف جان و علایق تو نامحرمان هستند(خواسته های تاریکت) و به این جهت نقاب از چهره اش برنمی دارد ( مژده برای رهایی از اشک و رسیدن به یار)
بیت 6: وقتی گل، زیبایی عرق را روی صورتت دید از آتش شوق و غم غرق گلاب شده است.
بیت7:-برای رهایی از غم- بیا تا کنار چشمه روشنی برویم که همه جهان سراب ( غیر حقیقی - نسبی) است.
بیت8:خاطرم پر از نوای خوش موسیقی است و جایی برای نصیحت نمانده است.
بیت9:عشق، رندی و نظربازی( دیدن زیبایی خداوند در شاهد که بیشتر پسر بچه ای بوده است، بدون شهوت حیوانی شیوه صوفیانی چون احمد غزالی، شمس تبریزی و ...بوده است-داستانهایی از شاهد بازی احمد غزالی، نصراله پورجوادی) شیوه های شگفت جوانی است که حافظ دارد( عشق همیشه آدمی را جوان می دارد)
دکتر مهدی صحافیان
آرامش و پرواز روح
arameshsahafian@

 پیوند به وبگاه بیرونی

اینستاگرام:drsahafian

 

دکتر صحافیان در ‫۴ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۳۰ شهریور ۱۳۹۸، ساعت ۰۷:۰۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴:

مشتاق لحظه ناب حضور ( که از دست رفته و یا کمرنگ شده)از معشوق دردانه اش می خواهد دوباره قدم بر چشمش گذارد.
بیت2:با ظرافت های زیبایی ات دل عارفان را ربوده ای.چه بسیار لطیفه های خوش در این زیبایی است که چون دام و دانه صیدم می کند.
بیت3:ای بلبل مست شده از باد بهار، دیدار گل گوارایت که در این چمن(دنیا)تنها آواز خوش تو صفای حضور دارد( اکنون که به دیدار رسیده ام چنین حالی را می یابم)
بیت4:لبت چون یاقوت شراب مفرحی می سازد که درمان ناتوانی دلم می شود.
بیت5:توجه به جسم مرا از ملازم بودن تو و حال خوش انداخته است، اما بدان که جوهره جان پیوسته با شوق نظاره گر توست( خاک درگاه توست)
بیت6:به هر معشوق طنازی دلم را نخواهم سپرد.دل با این گنجینه حضور وقف توست و مهر و موم شده به نامت.
بیت7: زیبای افسونگر من تو چه سوارکار شیرین حرکاتی که کیهان را رام تازیانه خود کرده ای.
بیت8:وقتی زمانه پر فریب از توانمندی راهکارهای تو می لغزد دل من چگونه ویران نشود؟!
بیت9:اکنون که در کانون جاذبه توام سرود تو و ترانه حافظ کیهان را به رقص می آورد و هماهنگ با خود می کند( هماهنگی من و تو هماهنگی کل کیهان است).
دکتر مهدی صحافیان
آرامش و پرواز روح
arameshsahafian@

 پیوند به وبگاه بیرونی

اینستاگرام:drsahafian

 

دکتر صحافیان در ‫۴ سال و ۷ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۶ شهریور ۱۳۹۸، ساعت ۰۸:۲۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳:

در خلوت درونم شکوه حال خوش را یافته ام و خانه دوست همینجاست پس در پی گشت و گذار نیستم.
بیت2:سوگند به درخواست حقیقی جانت از خداوند، لحظه ای خواسته ما را هم جویا شو(مخاطب معشوق یا مرشد- ادامه در بیت 7-)
بیت3: ای زیبایی مطلق( حافظ زیبایی معشوق را جمال الهی می بیند و جز این شرک و دوبینی است) در شوقت سوختیم.خواسته ما را جویا شو.
بیت4: آگاهی باعث شده تا درخواست نکنیم.در حضور کریم نیاز به خواستن نیست.
بیت5:بی گفتگو آماده جان افشانی هستیم، نیازی به تاراج جان نیست همه از آن خودت هست.
بیت6:دل روشن یار آگاه کل است و بی نیاز از اظهار.
ییت7:در سلوکم دیگر منت مرشد( کشتیبان) نمیکشم.مروارید حقیقت را صید کرده ام.
بیت8:و با تو که ادعای حقیقت داری هیچ کاری ندارم.جان های آگاه حاضرند به دشمنان نیازی نیست.
بیت9:ای عاشق مشتاق، لب دوست( مظهر لطف بر عکس ابرو) سهم تو را در نظر دارد باز هم به درخواست نیاز نیست.
بیت10: هنر( فضیلت- دلاوری در فراچنگ آوردن حقیقت) آشکار می شود به بحث و جدال با مدعی پایان بده
دکتر مهدی صحافیان
وبلاگ آرامش و پرواز روح
کانال تلگرام
arameshsahafian@

 پیوند به وبگاه بیرونی

اینستاگرام:drsahafian

 

دکتر صحافیان در ‫۴ سال و ۸ ماه قبل، شنبه ۱۶ شهریور ۱۳۹۸، ساعت ۱۰:۰۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲:

خدا چو صورت ابروی دلگشای تو بست
گشاد کار من اندر کرشمه های تو بست
لحظه ازل( زمان صفر:در همه زمانها قابل دریافت است)که خداوند ابروهای تو را تصویرگری کرد،گشایش حال خوشم را در اشاره های آن قرار داد.
بیت2:و لحظه ای که لباس ابریشمین بر سرو اندامت پوشاند، آرامش دل من و مرغ چمن( نسخه خانلری) را برد(نسخه قزوینی: من و سرو چمن را به خاک نشاند)
بیت3:از زیبایی تو، نسیم گلزار به شوقت وزیدن گرفت و از حال درون ما مانند غنچه که باز میشود گره های فراوانی گشود.
بیت4: سرنوشت، مرا به اسارت عشقت خشنود ساخت(عشق و سلوک موهبت است)اما سر رشته این عشق در، خواست توست( تو کانون حال خوشم هستی ، هر چند سرنوشت هدیه داده باشد)
بیت5: وقتی مانند نافه آهو گره بر دلم افکنی، پیمانی که با زلف گره گشایت دارم را به یادت می آورم
بیت6:بوی دیدار، زندگی(نسخه قزوینی: وصال) دوباره است و اشتباه من این که پس از این نسیم جان بخش، به دنبال وصال بودم و امید به وفاداری تو داشتم.
بیت7: از شدت ستم های فراق گفتم راه بیابان در پیش می گیرم، به خنده گفت چه کسی پایت را بسته؟!( معشوق در مقام ناز و بی نیاز از شوق عاشق، اشاره به مقام استغنا)
دکتر مهدی صحافیان
یزای مشاهده همه قسمت ها به کانال و بلاگ
آرامش و پرواز روح مراجعه فرمایید
arameshsahafian@

 پیوند به وبگاه بیرونی

اینستاگرام:drsahafian

 

دکتر صحافیان در ‫۴ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۱۰ شهریور ۱۳۹۸، ساعت ۰۷:۴۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۳۷ - حکایت مارگیر کی اژدهای فسرده را مرده پنداشت در ریسمانهاش پیچید و آورد به بغداد:

مارگیری برای معرکه گیری و کسب روزی به کوهستان رفت.مار عظیم الجثه مرده ای در میان برف دید .
مار را با زنجیر و ریسمان محکم بست و برای نمایش و معرکه به بغداد آورد.
در کنار رود دجله بساط گسترده ای به پا کرد و مردم بسیار زیادی از هر سو برای تماشا آمدند.
آفتاب سوزان بغداد بر مار اژدهاوش افتاد و جان گرفت به جنبش آمد.
مردم از ترس پا به فرار گذاشتند.اژدها خشمگین زنجیرها و بندها را پاره کرد .
مارگیر را در دم هلاک کرد و خلق زیادی از حمله اژدها و فرار جمعیت روی هم افتادند و هلاک شدند..
نفس بسیار خواهنده به اژدهای بزرگ و آتشین تمثیل زده شده است.
خورشید تابان عراق به ابزارهای قدرت ، ثروت و علم تمثیل شده است.
برف کوهستان به نفس افسرده بسیار خواهنده تشبیه شده است که ابزاری نمی یابد یا به سبب قوانین اجتماعی و هنجارهای اجتماعی خود را محدود می کند.
یک حکایت بشنو از تاریخ گوی
تا بری زین راز سرپوشیده بوی976
این شروع مانند شاهنامه است که فردوسی حکایات را از زبان مرد دانش پژوه نقل می کند.
نکته در شیوه مولانا در حکایات مثنوی:
تنها دو بیت در موضوع حکایت آورده می شود و 17 بیت در موضوع طلب .
جستجوی مارگیر،روح چرخنده مولانا را متوجه اولین و مهمترین وادی سلوک یعنی طلب می کند.
گر گران و گر شتابنده بود
آنکه جوینده است یابنده بود
در طلب زن دایما تو هر دو دست
که طلب در راه نیکو رهبر است979

طلب،خواستن شدید یا همان شوق راهبر و پیر تو هست(اشاره به نظریه پیر درونی به جای مدعیان بیرونی)

ادامه دریافتهای دفتر سوم مثنوی9 حکایت مارگیر و آوردن مار بزرگ به بغداد2
مارگیر از بهر حیرانی خلق
مار گیرد،اینت* نادانی خلق
آدمی کوهی است چون مفتون شود؟
کوه اندر مار،حیران چون شود؟
صد هزاران مار و که،حیران اوست
او چرا حیران شدست و ماردوست
انسان از همه آفریده ها بالاتر است به گونه ای که همه خلقت در تحیر بزرگی آدمی هستند.
در تعجبم چطور مارگیر و مردمان شیفته مار شده اند.
او ز سرماها و برف افسرده بود
زنده بود و شکل مرده می نمود
عالم افسردست و نام او جماد
جامد،افسرده بود ای اوستاد
تمثیل دیگر برای مار در کوهستان و برف:
جهان ظاهری مرده و ساکن دارد ولی باطن آن زنده است و منتظر گرما و زندگی ای چون خورشید عراق.
باش تا خورشید حشر آید عیان
تا ببینی جنبش جسم جهان1009
خورشید عراق به گرما و چرخش زندگی بخش رستاخیز تشبیه شده است.
همان طور که مار یخ زده زنده شد و به جنبش آمد .باطن جهان نیز در اثر خورشید رستاخیز به حرکت در می آید.
(کسانی که قیامتشان همین الان برپا شده باطن جهان را در جنبش می بینند.)
*اینت:شگفتا

ادامه دریافتهای دفتر سوم مثنوی 10
حکایت مارگیر و آوردن مار بزرگ به بغداد 4

نفس اژدرهاست او کی مرده است؟
از غم و بی آلتی افسرده است1053

نفس انسان به مار بزرگی تمثیل شده است که نابود کننده است و همه چیز را می بلعد و خود را رشد می دهد و تنومند می کند.
چرا نفس چنین است در حالی که هیچ حیوان دیگری اینگونه نیست؟

نفس از طرف دیگر دمیده شده خداوند است و در پی بی نهایت.
اگر این آرمان رسیدن به همه چیز ؛یعنی نور خداوند تحقق پیدا نکند، به دنبال مسایل دیگر می باشد و بی نهایت را در گزینه هایی غیر از خداوند می جوید.
این بی نهایت خواستن از کودکی در آدمی وجود دارد.

کرمک ست آن اژدها از دست فقر
پشه یی گردد ز جاه و مال،صقر

نفس تو بر اثر نیافتن ابزار خواسته هایش،مانند کرم کوچکی است.
اگر ابزارش را پیدا کند پشه هم تبدیل به پرنده شکاری چون شاهین می شود.

اژدها را دار در برف فراق
هین مکش او را به خورشید عراق

توصیه مولانا :نفس تو که حقیقتا بزرگ هست نباید در گرمای خواسته هایت قرار گیرد و زنده شود .او را در برف جدایی از خواسته هایت نگه دار (زهد)

نکته:این اندیشه عرفانی با آنچه تکنولوژی امروز مطرح می کند برای فروش محصولات خود در تضاد است.
رفاه و آسایش(comfort ) افراطی همراه با فاصله گرفتن از آرامش جان فریب جهان تولید کننده برای کشورهای مصرف کننده است.

تو طمع داری که او را بی جفا
بسته داری در وقار و در وفا؟1064

بدون ریاضت و سختگیری به این دشمن یعنی نفس نمی توانی آن را وفادار کنی و به آرامش بی خواستگی برسی.

هر خسی را این تمنا کی رسد؟
موسیی باید که اژدرها کشد1065

ادامه دریافتهای دفتر سوم مثنوی 10حکایت مارگیر و آوردن مار بزرگ به بغداد3


ادامه تمثیل جنبش باطن جهان به جنبش مار در آفتاب بغداد:
چون عصای موسی اینجا مار شد
عقل را از ساکنان، اخبار شد
اژدها شدن عصا در دست موسی نبی به ساکنان این دنیا خبر می دهد که جمادات نیز مرده نیستند و جان جهان در حال رستاخیز و جنبش است.
مرده زین سو اند و زان سو زنده اند
خامش اینجا و آن طرف گوینده اند
چون از آن سوشان فرستد سوی ما
آن عصا گردد سوی ما اژدها1013
جهان در این سوی ما مرده است اما باطنش که از جانب خداست زنده است.
وقتی خداوند از سوی خود با معجزه ای می فرستد عصا اژدها می شود.
کوه ها هم لحن داودی کند
جوهر آهن به کف مومی بود
اشاره به معجزات داود نبی که کوهها با او در موسیقی صدای زیبا و بیهوش کننده اش همراه می شدند.
ماه با احمد اشارت بین شود
نار ابراهیم را نسرین شود
معجزه شق القمر پیامبر هم همین است .ماه اشاره انگشت پیامبر را میفهمد و از وسط دو نیم می شود.
خاک قارون را چو ماری در کشد
استن حنانه آید در رشد
با نفرین موسی زمین قارون را با ثروتش چون مار می بلعد .
ستونی که پیامبر قبل از ساختن منبر بر آن تکیه می داد به ناله در می آید که چرا پیامبر دیگر بر من تکیه نمی دهد
سنگ بر احمد سلامی می کند
کوه یحیی را پیامی می کند
سنگریزه ها در دست پیامبر گواهی یه پیامبری او می دهند.
و یحیی نبی که از ترس یهودیان فرار کرده است در کوه پنهان می شود
ما سمیعیم و بصیریم و خوشیم
با شما نامحرمان ما خامشیم
باطن جهان می گوید ما هم می شنویم و هم می بینیم و هم دلشاد از هدیه های خداوند هستیم .اما با شما نامحرمان با باطن جهان سکوت کرده ایم.

 

دکتر صحافیان در ‫۴ سال و ۸ ماه قبل، شنبه ۹ شهریور ۱۳۹۸، ساعت ۰۸:۴۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱:

بیت دوم : تا به گیسوی تو دست ناسزایان کم رسد...
در شرح حافظ باید به محور تمرکز او دست یابیم
یک زاویه این مضراع محروم کردن نالایقان است و زاویه دیگر این که چه گنج بزرگی است گیسوی یار و نباید دست نا لایقان باشد

 

دکتر صحافیان در ‫۴ سال و ۸ ماه قبل، شنبه ۹ شهریور ۱۳۹۸، ساعت ۰۷:۱۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱:

امشب که ارزش خویشتن را دریافته ام همان شب قدری است که خلوت نشینان رازدان می گویند.این پادشاهی حال خوش اثر کدام ستاره است؟
بیت2:دلهای عاشق از هر حلقه مویت دعا می کنند تا ناشایستگان به زلفت نرسند( ارزش گیسوی تو را یافته اند)
بیت 3:جان دادنم در چاله چانه ات ارزشمند است زیرا که جان های فراوانی در طوق غبغب تو آماده فدا شدن هستند.
بیت4:ماه آیینه میگیرد تا معشوق من زیبایی خود را ببیند و تاج خورشید در زیر نعل اسب اوست.
بیت5:انعکاس زیبایی عرق چهره اش، خورشید در عشق وصول به آن هر روز تب دارد.
بیت6: حال که از لب یاقوتی یار و شراب ارغوانی به حال خوش رسیده ام آن را ترک نمی کنم. ای زاهدان، مذهب من این است نه ریا و سالوس.
بیت7:در لحظه ای که چون سلیمان سوار بر باد می شوند، من دور از لحظه حال خوش سوار بر مورچه هستم.( در نسخه خانلری نیست و با ادعاهای بزرگ حافظ در تضاد است)
بیت8: آنکه از زیر چشم جانم را با نیزه می کشد با خنده زیر لبش زنده ام می کند( مرگ و زندگی و دوا و دردم از اوست- پرستش عاشقانه- )
بیت9: ( پس از زنده شدن به او) از قلمم آب حیات می چکد و این قلم از آبشخور بلند مرتبه ای سیراب می شود.
دکتر مهدی صحافیان
آرامش و پرواز روح
arameshsahafian@

 

دکتر صحافیان در ‫۴ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۴ شهریور ۱۳۹۸، ساعت ۱۲:۴۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰:

زلفت هزار دل بیکی تاره مو ببست
راه هزار چاره گر از چارسو ببست
حافظ در ادامه حال خوش عشق، هزار دل را آونگ یک تار موی معشوق می بیند که هیچ راهی هم جز دل باختن ندارند.
بیت2: موهایش را باز کرد- ظاهرا دلهای بسته شده آزاد شدند اما- از بوی مشکین آن جان دادند و به آرزوی وصال نرسیدند(وصال با ذات خداوند ناممکن است و تنها می توان مشاهده تجلیات صفات کرد)
بیت3: به یک جلوه گری معشوق که مانند ماه نو ابرو نشان داد آشفته عشق شدم.پس از این جلوه گری پنهان شد( اشاره به قبض و بسط عارفانه)
بیت4:ساقی در پیاله چند شراب ریخت و بر روی ظرف شراب ( کدو) نقشهای گوناگون کشید.( نقشها ظاهر دنیا و شراب هدیه حال خوش است که از تجلیات گوناگون خدا می رسد)
بیت5:صراحی شراب چه راز پنهانی را آشکار کرد که خون خم شراب گلوگیرش شد- بر گردنش افتاد، خم جانش را در صراحی می ریزد و صراحی واسطه بین خم و پیاله است-
بیت6: مطرب - در این کشش معشوق و می- چه آهنگی نواخت که همگان در سماع محو او شدند- از ابراز وجد به مقام تحیر رسیدند
بیت 7:-با این اوصاف معشوق- هر که بدون عشق، دیدار ( حال خوش) بخواهد گویا به احرام کعبه بی وضو رفته است.
دکتر مهدی صحافیان
شرح کامل غزلیات و ظرح کامل 6 دفتر مثنوی در وبلاگ و کانال تلگرامی
آرامش و پرواز روح
arameshsahafian@

 

دکتر صحافیان در ‫۴ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۱۳ مرداد ۱۳۹۸، ساعت ۱۰:۴۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸:

کانال و وبلاگ آرامش و پرواز روح

 

دکتر صحافیان در ‫۴ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۱۳ مرداد ۱۳۹۸، ساعت ۱۰:۴۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸:

به جان خواجه و حق قدیم و عهد درست
که مونس دم صبحم دعای دولت توست
پس از بهره مند شدن از حال خوش، اکنون نوبت شکر گزاری برای دوام آن است. با سه قسم بزرگ بیان می کند که از نخستین لحظه بامداد، دوام چیرگی دوست را می خواهد بلکه این دعا مونس اوست.( قسم و انس با دعا جهت ادامه حال خوش است)
بیت2:اشک شوقم با وجود این که در قمار عشق بر طوفان نوح چیره شده است، نقش زیبای عشق تو را نمی تواند از دلم بشوید.
بیت3: اکنون درخواست می کند دوباره دلش را بخرد و او را وارد حال خوش کند.دل شکسته از شوق به صدهزار سکه می ارزد.
بیت4:(دلیل ارزش دل و این که هیچ گاه گم نمی شود- از حضور خارج نمی شود-): وقتی سلیمان انگشتری را گم کرد و نیافت، زبان مور به ناتوانی وزیرش دراز شد.
بیت5: امیدت به لطف بی نهایت دوست باشد، ادعای عشق باید با فنا و نیستی کامل شود.
بیت6: اگر در مقام صدق(زبانشان از دل و دلشان از سر و اسرارشان از حضرت حق خبر دهد. ابوسعید/ رسائل خواجه عبدالله)بکوشی از نفس قدسی تو خورشید متولد می شود.
بیت7: از عشق تو در کوه و دشت حیرانم و تو ورای همه چیز، توجهی نداری تا قفل زنجیر محبت را سست کنی.
بیت8: ( حال که دانستی زیبارویان ورای همه چیزند) از آنها دلگیر نشو آنها پناه تواند.اگر به سوی شوق رشد نکنی، گناه باغ نیست.

 پیوند به وبگاه بیرونی

اینستاگرام:drsahafian

 

دکتر صحافیان در ‫۴ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۵ مرداد ۱۳۹۸، ساعت ۰۸:۱۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷:

در دیر مغان آمد یارم قدحی در دست
مست از می و میخواران از نرگس مستش مست
قبض درون به بسط تبدیل شده، شور حال خوش فراهم شده یعنی معشوق با قدح شراب در حالی که خود مست آن شراب است وارد شده و مشتاقان از چشمان مستش به بالاترین حال خوش دست می یابند.( واج آرایی حروف "د، س، م و ی" غزلی موسیقیایی و شاد آفریده)
بیت2: نعل اسبش شبیه هلال ماه و در برابر قامتش صنوبر کوتاه قد است.
بیت3: اکنون که محو او شده ام ( فنا) چرا بگویم از خود خبر دارم؟و چرا شوق و نظربازی خود به او را پنهان کنم.
بیت4:شمع دلم با برخاستنش خاموش شد و چون نشست، مشتاقانش فریاد شوق برآوردند‌.
بیت5:غالیه( ترکیب چند خوشبو ) به خاطر عبور از موهای او خوشبو شده و سرمه به جهت پیوستن به ابروهای کمانی او، ابروی کمانی رسم می کند.( همه خوبی ها در کانون اوست)
بیت6: هر چند عمرم مانند تیر رها شده برنمی گردد، اما با برگشتن تو عمر گذشته به من برمی گردد( کیمیاگری عشق- درنوردیدن زمان- میسر شدن ناممکنها)
دکتر مهدی صحافیان
آرامش و پرواز روح

 پیوند به وبگاه بیرونی

اینستاگرام:drsahafian

 

دکتر صحافیان در ‫۴ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۳۰ تیر ۱۳۹۸، ساعت ۰۶:۴۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶:

زلف آشفته و خوی کرده و خندان لب و مست
پیرهن چاک و غزلخوان و صراحی در دست
با موهای پریشان و عرقی که صورتش را زیباتر می کرد می خندید و سرخوش، آواز خوان، ظرف شراب در دست( معشوق حافظ در حالت بسط کامل-زیبایی .بیخودی شراب و... به پیشش آمده است)
بیت2:چشمان زیبایش فریاد میزد و با لبانی که به سخره ام گرفته بود سحرگاهان دیشب( دوش: بی زمانی) پیشم نشست.
بیت3: با صدایی نرم در گوشم گفت ای عاشق من که دیرزمانی است مشتاقی آیا خوابت می برد؟!
( ورود حال خوش در بسط کامل در سه بیت بالا وصف شده : معشوق و شوق به او پایه های دریافت است)
بیت4: دیدارت شراب سحرگاهی بود پس از آن اگر تمام تمرکزم بر این باده نباشد(باده پرستی) در مذهب عشق کافرم.
بیت5:ای زاهد که وسعت درک این حال در تو نیست، بر آنان که جام دوستی را تا آخر سرمیکشند(سرخوش اویند) عیب نگیر.
بیت6: پس از این سرخوشی تسلیم اویم و آنچه او در جامم بریزد می نوشم چه شراب بهشتی و چه شراب بیخود کننده( باده مست) که فراتر از آن است‌.
بیت7:اکنون که حال خوش کامل است( نشاط شراب و موهای مجعد یار) مشتاقان بسیاری چون حافظ را به عبور از خویشتن وا می دارد( توبه شکنی)
دکتر مهدی صحافیان
آرامش و پرواز روح

 پیوند به وبگاه بیرونی

اینستاگرام:drsahafian

 

دکتر صحافیان در ‫۴ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۲۲ تیر ۱۳۹۸، ساعت ۰۹:۱۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳:

خیال روی تو در هر طریق همره ماست نسیم موی تو پیوند جان آگه ماست در هر حال و هر راهی صورت تو در پیش رویم هست( تو در عمق جان و سر وجودم پیوند خورده ای)نسیم مویت پیوستگی جان است (پس از آگاهی از حضورت) بیت2: روی زیبایت دلیل روشنی است( دنیای حقیقت استدلال های مادی را نیاز ندارد حضور و مشاهده کافی است) برای آنان که از عشق باز می دارند.(واج آرایی ج در حجت موجه) بیت 3:چاله چانه ات چنان گرفتار عشق می کند و از نهایت زیبایی بانگ بر میدارد که صد یوسف زیبا هم در این چاه افتاده اند. بیت4:زیبایی تو همیشگی و پابرجاست و عدم دریافت حضور از ناتوانی و سرنوشت آشفته ماست. بیت5و6و7:به پیام رسان مخصوص شاه بگو که من ملازم خاک درگاهش هستم.( برای رفع سرنوشت آشفته و جلب نظر چنین ابراز می کند و این واقعیت و فلسفه دعا برای جلب نظر و حضور یار هست) همچنین بگو در خاطر کاملا آسوده ما همیشه حضور دارد ( چون او مشتاق و ملازم خاک درگاه است- مراقبه دائمی-) همچنین بگو اگر حافظ پس از سالها شوق،یکبار اجازه حضور خواست، بر او در بگشای.
دکتر مهدی صحافیان آرامش و پرواز روح

 پیوند به وبگاه بیرونی

اینستاگرام:drsahafian

 

دکتر صحافیان در ‫۴ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۲۲ تیر ۱۳۹۸، ساعت ۰۹:۱۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴:

از آن پیمانی که با خداوند در عالم "ذر" بستم چنان مست شدم که خود از خدای نشناسم پس از من انتظار عبادت و نیکوکاری نداشته باش و نه این که پس از این پیمان بزرگ پیمان دیگری در نظرم بیاید.
بیت2:همان لحظه ای که از چشمه عشق( غلام چشمه عشقیم هر کجا بگشاد، مولانا/ غزل930) وضو می گرفتم( عشق مرا پاک و رها می کرد تا به دیدار دوست برسم)روی جان از تمامی هستی برگرداندم (چار تکبیر نماز میت در باور اهل سنت)
بیت3:شراب بده تا تو را از راز سر به مهر سرنوشت آگاه کنم،(این مستی و دوری از همه چیز سبب تمرکز در کانون هستی و آگاهی است یا بر اثر حال خوش مستی اسرار آن حال را فاش می کنم)تا کانون توجهم( روی و بوی معشوق) را بگویم.
بیت4: کمر کوه در برابر راز سرنوشت ،از کمر موری کمتر است( ایهام تناسب کمر با روز الست-گفتگو با ذرات در کمر آدم-)
اما تو که به پرستش( آگاهی از بزرگی فراگیر آن) این باده رازآلود روی آورده ای ناامید نباش.
بیت5:به جز چشم مست او- که نظر بد از آن دورباد- هیچ چیز به این زیبایی در زیر خم ابروی فیروزه ای ننشست.
ایهام: بدون این کانون توجه(چشم)کسی در زیر آسمان فیروزه ای به حال خوش نمی رسد.
بیت6:فدای دهانش(دهانت/خانلری)که در باغ نگاه،توجه و تمرکز خداوند بهتر ازین غنچه ای نیافرید.(دهان از جهت زیبایی، کام دهی و بیان اسرار مورد توجه است)
بیت7: این عشق(با بیان این رازها) پادشاهی بزرگی مثل سلیمان می دهد ولی با اتصال و دیدار تو گویا هیچ ندارد (مقام فقر یا باد در اختیار اوست)
دکتر مهدی صحافیان
آرامش و پرواز روح

 پیوند به وبگاه بیرونی

اینستاگرام:drsahafian

 

دکتر صحافیان در ‫۴ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۲۲ تیر ۱۳۹۸، ساعت ۰۹:۱۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵:

شکفته شد گل حمرا و گشت بلبل مست
صلای سرخوشی ای صوفیان باده پرست
بلبل عاشق از شکوفایی گل سرخ مست شده.به شادابی لحظه دعوت هستید ای صوفیان باده پرست( وقت پرست/ نسخه خانلری. پرستش وقت یا باده؛ تمرکز جان بر لحظه حال است و شکوفایی گل سرخ آماده شدن برای استفاده از حال خوش)
بیت2:گرچه توبه زاهدانه مانند سنگ محکم است اما عجیب این است که جام شیشه ای آن را می شکند(جام شروع دریافت حال لحظه)
بیت3: شراب حال خوش بیاور که صاحب لحظه بی نیاز مطلق است و در برابرش همگان یکسان.
بیت4: ازین کاروانسرای دو در(تولد و مرگ) سرانجام باید رفت پس تفاوتی نمی کند بهره مندی جسمت عالی باشد یا نه.
بیت5: سرخوشی " وقت" بدون تلاش و تمرکز به دست نمی آید‌.پیمان با خداوند با سختی به دست می آید( یا به فرموده حلاج خداوند خود بلاست که معشوق کل است و بلاهای دنیا برای رسیدن به عشق کل)
بیت6:با این فکر زیبا نگران هست و نیست نباش و به سرخوشی"وقت" ادامه بده که به هر کمالی برسی سرانجامش نیستی است( جز کمال حال خوش که بهشت جاودان است)
بیت7: حتی چیرگی سلیمان بر باد و سخن گفتن با پرندگان و شکوه وزیرش، آصف برخیا از بین رفت و از آن بهره ای نبرد.
بیت 8: با توانایی خود به دنبال درک سرخوشی "وقت" مباش که تیر گرچه اوج می گیرد اما سرانجام به خاک پستی می نشیند.
بیت9: زبان قلمت ای حافظ چگونه سپاسگزار آن( سرخوشی وقت) باشد؟که گفتارهای برآمده از درونت(سخن:دریافت خردآمیز)را روی دست می برند.
دکتر مهدی صحافیان
آرامش و پرواز روح

 پیوند به وبگاه بیرونی

اینستاگرام:drsahafian

 

دکتر صحافیان در ‫۴ سال و ۱۰ ماه قبل، یکشنبه ۲ تیر ۱۳۹۸، ساعت ۰۹:۱۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰:

روزه یک سو شد و عید آمد و دلها برخواست
می ز خمخانه یه جوش آمد و می باید خواست

عید فطر رسیده و دلها به شوق باده ناب برخاسته.خمخانه پس از یک ماه انتظار به جوش آمده (نقاشی حال خوش: برخاستن دل و جوشش خم که مرتبط و یا هر دو یکی هستند برخاستن دل همان جوشش خم وحدت است که در طول یک ماه روزه داری به جوش آمده است)
بیت2:فرصت زاهدانی که سبک جان نیستند گذشت نوبت شادی( سبک جانی) رندان است.
ییت3: چنین باده سبک کننده روح چه سرزنشی دارد.این بی خردی آگاهانه( ناشی از شراب حال خوش)کجا اشتباه است؟
بیت4و5: زهد و عبادت با آلودگی دورویی و ظاهر سازی همراه است، اما حال خوش باده زلال است و خداوند شاهد( حاضر اصلی این حضور) است.
بیت6: ما رندان ظاهر شریعت را انجام می دهیم و ناروا را روا نمی دانیم اما به کسی هم بدی نمی کنیم.
بیت7: اگر با هم ( شوق و عشق)چند قدح باده (شدت شوق شاید پس از دوری یک ماهه و یا لایق شدن برای این شراب پس از روزه) بخوریم چه می شود؟
بیت8: این شراب زلال عیب و نقص ندارد.اگر هم باشد ما در جواب آنکه ذوق حال خوش را ندارد می گوییم همه مردم دارای عیب هستند.
دکتر مهدی صحافیان
آرامش و پرواز روح

 پیوند به وبگاه بیرونی

اینستاگرام:drsahafian

 

دکتر صحافیان در ‫۴ سال و ۱۰ ماه قبل، یکشنبه ۲ تیر ۱۳۹۸، ساعت ۰۹:۱۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱:

دل و دینم شد و دلبر به ملامت برخاست
گفت با ما منشین کز تو سلامت برخاست
در کانون توجه دلبر دل و دین( همه وابستگی ها) از بین رفته و خراب دوست شده است و دلبر به طنز( بر اساس ذهنیت اهل زهد) و شوق رها شدن عاشق از بندها می گوید تو خراب عشقی دیگر پیش ما نیا.
بیت2:آیا شنیده ای کسی در برابرت خوشدل و فارغ بنشیند و سرانجام جاذبه جادویی تو او را پشیمان نکند؟
بیت3: شمع نیز اگر در وصفت زبان بر آورد.شبها مجبور است در برابر عاشقان تو بسوزد.
بیت4:باد بهار نیز نه براب گل و سرو بلکه به شوق و عشق تو میوزد.
بیت5: تو مست و مدهوش زیبایی خود عبور می کردی اما ملکوتیان که در خلوت و آرامش حریم بی تضاد( فارغ از تزاحم های دنیایی) خویش هستند برای تماشای تو آشوب قیامت بپا کردند.
بیت6:چرا سرو خوش قامت که با ناز قد کشیده، راه نمی رود؟از زیبایی حرکات تو خجالت می کشد( حسن تعلیل برای پای در گل بودن سرو)
بیت 7: حافظ اکنون که خراب اویی و در نزدیکترین لحظه رسیدن به حال خوش، خرقه ریایی کرامت(کرامات عارفانه) را بینداز تا جان حقیقی ات به سلامت عبور کند که ازین خرقه ریایی آتش خودخواهی بر میخیزد
دکتر مهدی صحافیان
آرامش و پرواز روح

 پیوند به وبگاه بیرونی

اینستاگرام:drsahafian

 

دکتر صحافیان در ‫۴ سال و ۱۰ ماه قبل، یکشنبه ۲ تیر ۱۳۹۸، ساعت ۰۹:۱۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲:

چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست
سخن شناس نه ای جان من خطا اینجاست
در اعتراض به آنان که ظاهر دین برایشان جلوه گر شده، می فرماید آگاهی از رتبه و درجه سخن ها ندارند.
بیت 2: اعتراض در بیت اول تمام می شود و حافظ به درون خویش که سراسر حال خوش است برمیگردد:چه مبارک و زاینده است شور و شوقی که قصد آن را کرده ایم.( فراتر از دو جهان)
بیت3: حال خوش درونی و غوغای او را حس می کنم اما نمی دانم از کجا در دل زخم خورده ام آمده است.
بیت4:موسیقی ای برایم بنواز که دلم را دوباره موزون کند و یا دوباره به درون پرده برگرداند و محرم اسرار کند.
بیت 5:این جهان هیچ جاذبه ای برایم ندارد جز آنکه آیینه چهره زیبای توست.
بیت6: درون مشتاقم هیچ گاه از خیال رویت( که جوشش آن از دل متصل به خداوند است)منصرف نمی شود.زمان درازی است که در خماری ام شرابخانه را نشانم دهید
بیت 7: از ریا و اندیشه ظاهر بینان صومعه چنان خون دلم آنجا ریخته است ( یا خون دل هایی که در شوق یار ریخته ام)اگر مرا با شراب بشویید حق با شما و در دستان شماست.
بیت 8: آتش شوق که هرگز کشته( خاموش) نمی شود در دل ما هست و این راز ارزش ماست.
بیت 9:نوازنده در چه دستگاهی می نواخت که پس از پایان عمر نیز جانم پر از اشتیاق است.
بیت10:ندای درونی عشق تو در درونم پیچید دیشب( مثل " دوش" اشاره به آغاز آفرینش است) و پژواک آن هنوز در سینه من می پیچد.
نداها و نواهای فرازمانی همیشه در جان آدمی هستند.
دکتر مهدی صحافیان
آرامش و پرواز روح

 پیوند به وبگاه بیرونی

اینستاگرام:drsahafian

 

دکتر صحافیان در ‫۵ سال قبل، دوشنبه ۹ اردیبهشت ۱۳۹۸، ساعت ۱۰:۳۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹:

دریافتهایی از خواجه شمس الدین حافظ شیرازی(لسان الغیب )19
ای نسیم سحر آرامگه یار کجاست
منزل آن مه عاشق کش عیار کجاست

حافظ در اشتیاق حال خوشی که تجربه کرده است، به نسیم سحر متوسل می شود، تا مایه آرامش این یار همیشگی اش( حال خوش)یا نشانی آن را بازگو کند.
بیت2:دوری از او شب تاریک است اما اشتیاق وادی ایمن(محل سخن گفتن خداوند و موسی) مرا به نور خداوند و دیدار می رساند.
بیت 3: هر آفریده ای خراب عشق است (به سبب عشق آفریده شده)
بیت4:کسی اهل این خبر خوش است که نکته های ظریف را دریابد.برای وصول به حال خوش رازهای بسیاری است...
بیت5:هر موی من با تو هزاران دل مشغولی دارد.ما در چه اوج سرخوشی هستیم و سرزنش کننده ما کجاست؟ ملامتگری که به جهت دوری ار حال خوش،گویا بیکار است(کارهایش مجاز یا بیهوده است)
بیت6:دل غمزده ام از چه پیچ و خم های دقیقی باید عبور کند تا سرخوش شود.
بیت7:این شوق عقل را هم دیوانه کرده.زلف خوشبویش کجاست و بالاتر از این دل هم از ما دوری کرده ابرویش کجاست،ببینم دلم آنجاست. (یا اشارت های راهگشا)
ییت8: همه اسباب سرخوشی( ساقی و شراب و موسیقی) آماده است، اما حضورش از همه بالاتر است.
بیت 9: از باد پاییز( دوری از حال خوش یا قبض و ....) آزرده مشو.جهانی که در آن هستی مطلق نیست خوبی و بدی آمیخته و نسبی است.
دکتر مهدی صحافیان
آرامش و پرواز روح

 پیوند به وبگاه بیرونی

اینستاگرام:drsahafian

 

۱
۱۶
۱۷
۱۸
۱۹
sunny dark_mode