گنجور

 
حافظ

به من سلام فرستاد دوستی امروز

که ای نتیجهٔ کلکت سواد بینایی

پس از دو سال که بختت به خانه باز آورد

چرا ز خانهٔ خواجه به در نمی‌آیی

جواب دادم و گفتم بدار معذورم

که این طریقه نه خودکامیست و خودرایی

وکیل قاضی‌ام اندر گذر کمین کرده‌ست

به کف قبالهٔ دعوی چو مار شیدایی

که گر برون نهم از آستان خواجه قدم

بگیردم سوی زندان برد به رسوایی

جناب خواجه حصار من است گر اینجا

کسی نفس زند از حجت تقاضایی

به عون قوت بازوی بندگان وزیر

به سیلی‌اش بشکافم دماغ سودایی

همیشه باد جهانش به کام وز سر صدق

کمر به بندگی‌اش بسته چرخ مینایی

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
قطعه شمارهٔ ۲۹ به خوانش محسن لیله‌کوهی
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
منوچهری

گرفتمت که رسیدی بدانچه می‌طلبی

گرفتمت که شدی آنچنان که می‌بایی

نه هر چه یافت کمال از پیش بود نقصان

نه هر چه داد، ستد باز چرخ مینایی؟!

وطواط

بزلف مشکی، جانا، بچهره دیبایی

چو تو نباشد، دانم، کسی بزیبایی

مرا تو گویی: در هجر من شکیبا شو

کرا بود ز چنین صورتی شکیبایی ؟

زبان ببندی و هر ساعت از حدیث مرا

[...]

سوزنی سمرقندی

بر من آمد دوش آن در چشم بینائی

ز بهر جستن تدبیر رای فردائی

هرآنچه داشت بدل راز پیش من بگشاد

بلی چنین سزد از یکدلی و یکتائی

چه گفت گفت بخواهم شدن ز تو یکچند

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از سوزنی سمرقندی
قوامی رازی

کریم بار خدایا به ما توبه شائی

غریب نیست اگر بر همه ببخشائی

اسیر و عاجز و بیچاره و گنهکاریم

نهاده گوش به امر تو تا چه فرمائی

به درگه تو چه خیزد ز ما و طاعت ما

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق

بزرگوارا در انتظار بخشش تو

نمانده است مرا طاقت شکیبائی

سه چیز رسم بود شاعران طامع را

نخست مدح و دوم قطعه تقاضائی

اگر بداد سوم شکرا اگر نداد هجا

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه