بهشت وار شد از نوبهار گیتی باز
در بهشت بر او کرد چرخ گوئی باز
درم درم شده روی زمین چو پشت پلنگ
شکن شکن شده آب شمر چو سینه باز
سرشگ ابر کند هر فراز را چو نشیب
نسیم باد کند هر نشیب را چو فراز
اگر نگشت هوا جای آهوان ختن
وگر نگشت زمین جای بتگران طراز
چو آهوان ختن آن چراست مشگ فشان
چو بتگران طراز این چراست نقش طراز
ز نافه باد تهی کرد طبله عطار
ز حله ابر تهی کرد کلبه بزاز
سحاب گرد که اندر همی کشد پرده
شمال گرد گل اندر همی کند پرواز
کنون که سرخ گل از روی پرده باز گرفت
بتا گل رخت از من چرا گرفتی باز
همی ببندی خوابم بزلف عاشق بند
همی بتازی صبرم بچشم جا دو تاز
نژند کردی جانم بدان دو چشم نژند
دراز کردی عشقم بدان دو زلف دراز
تو خند خند همه سال و من گری گری
تو ناز ناز همه روز و من گداز گداز
مرا همی ننوازی مگر ندانی تو
که هست مهتر من اوستاد بنده نواز
سپهر دانش و دریای جود ابوالیسر آن
که جود و دانش یابند باز از او تک و تاز
بخشم جان آشوب و بمهر جان آرام
بتیغ جنگ انجام و بتیر جنگ آغاز
بطمع سود بداندیش او اسیر زیان
به طمع ناز بداندیش او اسیر نیاز
بساط او ز لب مهتران گرفته نگار
رکاب او ز رخ سرکشان گرفته طراز
ز عدل او بجهان اندرون نماند جور
ز جود او بجهان اندرون نماند آز
ایا همیشه ولی را بکف جان پرور
ایا همیشه عدو را بتیغ جان پرداز
روان شود بهوای تو با خرد همراه
خرد شود بمدح تو با هنر انباز
سپهر هست سرای تو و زمینش بساط
زمانه هست عروس تو و جهانش جهاز
ندیده هیچ حصاری چو تو حصار گشای
ندیده هیچ سپاهی چو تو سپاه طراز
برزم رزم گشائی ببزم بزم آرای
بتیغ تیغ گذاری به تیر تیرانداز
ستاره پیش تو اندر برد بطوع سجود
سپهر پیش تو اندر برد بطبع نماز
موالیان تو همواره با نشاط و سرور
معادیان تو همواره با گزند و گداز
تو ایدری و نهیب تو هست در بلغار
تو ایدری ونهیب تو هست در ابخاز
اگر نبوده بدانی شگفت نیست بدانک
زمانه از دل و از رأی تو نپوشد راز
همیشه تا ز پی هر گزند باشد سود
همیشه تا ز پی هر نیاز باشد ناز
تو جفت سود و بداندیش تو عدیل گزند
تو جفت ناز و بداندیش تو عدیل نیاز
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر از شاعر بزرگ ایرانی، نظامی گنجوی، به توصیف زیباییهای طبیعی و عشق میپردازد. شاعر به بهشت و نعمتهای آن اشاره میکند و از جاذبههای زمین و آسمان میگوید. او تصویرهایی از گلها، ابرها، و عواطف عاشقانه را به تصویر میکشد، بهطوریکه عشق و زیبایی در هم تنیده شدهاند. از طرفی، شاعر دلبستگی و غم عشق را به تصویر میکشد و به تضاد میان عشق و اشتیاق میپردازد. در انتها، او به حکمت و قدرت شخصیتی اشاره میکند که با خرد و جودش دنیا را در دست دارد و بر همگان تأثیرگذار است. این شعر با ترکیبی از تمهای عاشقانه و تمهای عرفانی و فلسفی، عمق احساسات انسانی را به نمایش میگذارد.
هوش مصنوعی: با آمدن بهار، زیبایی و نشاط زمین مانند بهشت میشود و چرخ زمان دوباره به او بازمیگردد.
هوش مصنوعی: زمین به شکل پشتی پلنگی خرد و شکستخورده شده و آب، مانند سینهای که باز شده باشد، ریزش میکند.
هوش مصنوعی: هر ارتفاعی را باران مانند اشک میسازد و هر سقوطی را نسیم باد همچون اوج میسازد.
هوش مصنوعی: اگر آسمان به زیبایی و لطافت آهوهای ختن نرسد و اگر زمین همگون با محل پرستش سنگها و مجسمههای زیبا نشود، پس چه باید کرد؟
هوش مصنوعی: این بیت به وصف زیبایی و جاذبهای میپردازد که همچون آهوهای خوشچهره و معطر در سرزمین ختن است. اشاره به عطری دارد که مانند عطر مشکی که از پیراهن زیبای معشوقهها برمیخیزد، به همگان احساس شگفتی و فریبندگی میدهد. همچنین به هنرمندی و زیبایی که در طراحی و شکلگیری این جذابیت وجود دارد، تأکید میکند.
هوش مصنوعی: باد به اندازهای قوی بود که بوی عطر را از دکان عطار برد و باران هم به حدی میبارید که فروشنده پارچه را از کلبهاش بیرون کرد.
هوش مصنوعی: ابرهایی که به هم میپیوندند، پردهای از سوی شمال میکشند و گلی که در میان آنهاست، در حال پرواز است.
هوش مصنوعی: حالا که گلی سرخ از پس پرده نمایان شده است، ای معشوق، چرا گل صورتت را از من پنهان کردهای؟
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که خواب من را با موهای خودت میبندی و به خاطر زیبایی چشمانت، تحملم را به طرز شدیدی میکاهی.
هوش مصنوعی: دل من را با چشمان حزین و گریان خود غمگین کردی و عشقم را با زلفهای بلند و دلربایت به دام انداختی.
هوش مصنوعی: تو همیشه در حال خندیدن هستی و من در حال گریه. تو با ناز و عشوهای و من در حال سوز و گداز.
هوش مصنوعی: تو چطور میتوانی با من نرم و ملایم رفتار کنی در حالی که نمیدانی برتر من و کسی که به من رسیدگی میکند، استاد من است؟
هوش مصنوعی: آسمان علم و دریاى بخشش، ابوالیسری است که هر کس به دانش و بزرگی دست یابد، باید از او الهام بگیرد و پیروی کند.
هوش مصنوعی: من جانم را در آشفتگی میبخشم و با عشق، آرامش را تقدیم میکنم؛ به وسیله شمشیر جنگ، پایان میدهم و با تیر جنگ، آغاز میکنم.
هوش مصنوعی: به خاطر طمع سودی که او دارد، در واقع خود را در دام زیان انداخته است و به خاطر ناز و لوس بودنش، او به نیاز و وابستگی دچار شده است.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف زیبایی و جذبهای میپردازد که از چهرهی معشوق و حرکت او میتراود. شاعر میگوید که زیبایی او مانند فرشی پهن شده در نزد مهتران است و جلوهی او نیز از چهرهی سرکشان و برجستهها متاثر است. این بیان نشاندهندهی تأثیر و تسلط زیبایی معشوق بر محیط و اطرافیانش است.
هوش مصنوعی: به خاطر عدالت خداوند، در این جهان دیگر ستمی باقی نمانده و به برکت بخشش او، در این جهان هیچ نیازی احساس نمیشود.
هوش مصنوعی: آیا همواره ولی (رهبر عادل و نیکو) را با جان و دل پرورش میدهند؟ آیا همیشه دشمن را با جان و سلاح میزنند؟
هوش مصنوعی: با یاد تو، جان خود را میسپارم و با خرد، همسفر میشوم. با هنر خود، به ستایش تو میپردازم و با دیگران همصدا میشوم.
هوش مصنوعی: آسمان محل زندگانی توست و زمین، بستر زمان این دنیا است که به مثابه عروسی برای تو در آمده و جهان، مایحتاج و زینتهای آن عروسی را فراهم کرده است.
هوش مصنوعی: هیچ دیواری به استحکام دیوار تو نیست و هیچ نیروی نظامی به قدرت سپاه تو نمیرسد.
هوش مصنوعی: در میدان جنگ، مبارزهای را آغاز میکنم، و در جشن و سرور نیز، با شادی و هیجان به استقبال میروم. با شمشیری در دست و تیرهایی که آماده پرتاب هستند، به سوی هدف میزنم.
هوش مصنوعی: ستاره به خاطر تو در آسمان با نرمی سجده میکند و سپهر نیز به خاطر تو به راحتی برای یاری تو به نماز میایستد.
هوش مصنوعی: یاران تو همیشه شاد و پرانرژی هستند، اما دشمنان تو همواره در غم و رنج به سر میبرند.
هوش مصنوعی: تو در بلغارستان شناخته شدهای و نامت در ابخاز هم بر سر زبانهاست.
هوش مصنوعی: اگر نمیدانی، تعجب نکن؛ زیرا زمانه هیچ رازی را از دل و فکر تو پوشیده نگه نمیدارد.
هوش مصنوعی: برای هر آسیب و زخم، باید از همواره سودی حاصل شود و برای هر نیازی نیز باید به همراه آن ناز و زیبایی وجود داشته باشد.
هوش مصنوعی: تو همزمان با خوبیها و بدیها همراهی. تو همپایهٔ آسیبها هستی و همپایهٔ خواستهها.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
زمانه اسب و تو رایض، به رای خویشت تاز
زمانه گوی و تو چوگان به رای خویشت باز
اگرچه چنگ نوازان لطیف دست بوند
فدای دست قلم باد دست چنگ نواز
تویی، که جور و بخیلی به تو گرفت نشیب
[...]
اگر چه دیده افعی بخاصیت بجهد
بدانگهی که زمرد بدو بری بفراز
من این ندیدم، دیدم که خواجه دست بداشت
برابر دل من بترکید چشم نیاز
اگر دو دیده افعی بهخاصیت بکند
بدانگهی که زمرد بدو برند فراز،
من این ندیدم و دیدم که میر دست بداشت
برابر دل من بترکید چشم نیاز.
ز چین زلف مه نیکوان چین و طراز
همیشه سلسله ساز است با دو درع طراز
گهی ز میغ زند بر مه دو هفته رقم
گهی ز مشگ کند بر گل شکفته طراز
ز زخم او همه را بیم و دست اوست سلیم
[...]
چو عزم کاری کردم مرا که دارد باز
رسد به فرجام آن کار کش کنم آغاز
شبی که آز برآرد کنم به همت روز
دری که چرخ ببندد کنم به دانش باز
اگر ندارم گردون نگویدم که بدار
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.