گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
حافظ

به کویِ میکده یا رب سحر چه مشغله بود؟

که جوشِ شاهد و ساقی و شمع و مشعله بود

حدیثِ عشق که از حرف و صوت مُستَغنیست

به نالهٔ دف و نی در خروش و ولوله بود

مباحثی که در آن مجلسِ جنون می‌رفت

وَرایِ مدرسه و قال و قیلِ مسأله بود

دل از کرشمهٔ ساقی به شُکر بود ولی

ز نامساعدیِ بختش اندکی گِلِه بود

قیاس کردم و آن چشمِ جادوانهٔ مست

هزار ساحر چون سامریش در گَله بود

بگفتمش به لبم بوسه‌ای حوالت کن

به خنده گفت کِی‌ات با من این معامله بود؟

ز اخترم نظری سعد در رَه است که دوش

میان ماه و رخِ یارِ من مُقابله بود

دهانِ یار که درمانِ دردِ حافظ داشت

فغان که وقتِ مُرُوَّت چه تنگ حوصله بود

 
 
 
غزل شمارهٔ ۲۱۵ به خوانش فریدون فرح‌اندوز
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
غزل شمارهٔ ۲۱۵ به خوانش فاطمه زندی
همهٔ خوانش‌هاautorenew
غزل شمارهٔ ۲۱۵ به خوانش افسر آریا
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه

نظیری نیشابوری

به غمزه روز الستم همین معامله بود

ابد رسید و نیاسودم این چه مشغله بود

نصیب من ز ازل درد بی دوا گردید

که بردباری هرکس به قدر حوصله بود

ببوی من سبب اجتماع دل ها گشت

[...]