گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
حافظ

همایِ اوجِ سعادت به دامِ ما افتد

اگر تو را گذری بر مُقام ما افتد

حباب وار براندازم از نشاط کلاه

اگر ز رویِ تو عکسی به جامِ ما افتد

شبی که ماهِ مراد از افق شود طالع

بُوَد که پرتوِ نوری به بامِ ما افتد

به بارگاهِ تو چون باد را نباشد بار

کی اتفاقِ مجالِ سلامِ ما افتد

چو جان فدای لبش شد خیال می‌بستم

که قطره‌ای ز زلالش به کامِ ما افتد

خیالِ زلفِ تو گفتا که جان وسیله مساز

کز این شکار، فراوان به دامِ ما افتد

به ناامیدی از این در مرو، بزن فالی

بُوَد که قرعهٔ دولت به نامِ ما افتد

ز خاکِ کوی تو هر گَه که دَم زند حافظ

نسیمِ گلشن جان در مشامِ ما افتد

 
 
 
غزل شمارهٔ ۱۱۴ به خوانش فریدون فرح‌اندوز
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
غزل شمارهٔ ۱۱۴ به خوانش فاطمه زندی
همهٔ خوانش‌هاautorenew
غزل شمارهٔ ۱۱۴ به خوانش سارنگ صیرفیان
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه

امیرعلیشیر نوایی

غزال زر ز فلک در مقام ما افتد

که چون تو آهوی وحشی به دام ما افتد

به روز وصل تو جمشید نوشد آب خضر

اگر به ساغرش از درد جام ما افتد

مراد چرخ شود فوت اگر پس عمری

[...]

صائب تبریزی

شبی ستاره دولت به بام ما افتد

که از لب تو شرابی به جام ما افتد

چنین که شرم گرفته است در میان او را

کجا رهش به غلط بر مقام ما افتد؟

سیاهرویی ما نیست قابل اصلاح

[...]

فیض کاشانی

همای اوج سعادت به دام ما افتد

امام را گذر ار بر مقام ما افتد

حباب‏وار براندازم از نشاط کلاه

میئی ز معرفتش گر به جام ما افتد

ز سلسبیل معارف که نوشد او یا رب

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از فیض کاشانی