هرکه را دلبند باشد مهرجوی و مهربان
روز او دائم بود نورزو و عید مهرگان
مهربان دلبر بود خوش گر نباشد ماهروی
چون بود دلبر که باشد ماهروی و مهربان
دل بدلبر دادم و دلبر بسی بهتر ز دل
جان بجانان دادم و جانان بسی خوشتر ز جان
بی نشان آمد دهان و بی گمان آمد میان
آن ز تنگی بی نشان وین از نزاری بی گمان
آن دهان بی نشان را نام دائم در دهن
آن میان بی گمان را نام دائم در میان
عارضش چون پرنیان هفت رنگ آید همی
هفت باشد چون میانش از نیمتار پرنیان
مشتری چهری که جان و دل مر او را مشتری
ارغوان رنگی که گردد جان خلق از وی جوان
دو لبش دو نار و بسته اندر او درهای پاک
هیچکس دیده است در هرگز میان ناردان
تا بدیدم رویش اندر آبدان از عشق او
دیده کردم ناردان و طبع کردم آبدان
گر نه عاشق شد دو زلفش بر دو رخسارش چرا
چون دل عاشق نمی گیرد مکان در یک مکان
گه بود گر درخش گردان چو گرد ماه میغ
گاه تازان از بناگوشش چو از آتش دخان
گاه گردد همچو چوگان گاه گردد همچو گوی
گاه گردد همچو تیر و گاه گردد چون کمان
گاه سنبل گستر است و گاه سوسن پرور است
گاه مه را معجر است و گاه گل را سایبان
درع پوشان بر حریر و مشک پوشان بر قمر
خفتنش بر لاله برگ و رفتنش بر ارغوان
پیش قد او بود چون خار سرو جویبار
پیش روی او بود چون میغ ماه آسمان
مردمان باستان اندر حدیث حسن و عدل
هر یکی از یوسف و نوشیروان زد داستان
تا پدیدار آمد آن بت نام یوسف گشت گم
تا پدید آمد ملک بی نام شد نوشیروان
شاه ابومنصور مملان آنکه داد و عدل او
از جهان بفکند نام خسروان باستان
او برادی بی عدیل است و بمردی بی قرین
ناورد پیدا قرینش چرخ در سیصد قران
گرچه شعرم در بود چون در مدیح او بود
مردم دانا قرین دانند او را با قران
هر که را باشد روان و هر که را باشد خرد
هر که را باشد زبان و هر که را باشد دهان
رای او جوید بدان و مهر او ورزد بدین
مدح او گوید بدین و خاک او بوسد بدان
ای فنای گوهر و دیبا بقای جود و علم
وی نشاط سائل و زائر دمار گنج و کان
فضل تو بیش از شمار و مدح تو بیش از عدد
جود تو بیش از قیاس و گنج تو بیش از گمان
تا تو باشی بر زمین همچون فلک باشد زمین
تا تو باشی در جهان همچون جنان باشد جهان
گاه بزم آرای تو برتر فراوان از فلک
بزم جان افروز تو خوشتر فراوان از جنان
تیغ تو کشور ستان و دست تو دینار بخش
نیزه تو آتش انگیز و قلم آتش نشان
مردم بسیار دیدم شاه کرده نام خویش
لیکن از شاهی ندیدم جز تو در ایشان نشان
خسروان باشند پیشت چون گمان پیش یقین
سرکشان باشند پیشت چون خبر پیش عیان
تا عیان باشد نبیند کس دگر اندر خبر
تا یقین باشد نبیند کس دگر اندر گمان
هیچ بادی را نشاید خواند با طبعت سبک
هیچ کوهی را نشاید خواند با حلمت گران
با حدیث تو حدیث هرکسی باطل شود
همچو پیش آیت فرقان فسون جاودان
کس نماند جاودان اندر جهان بادا تو را
ملک افزون از جهان و عمر بیش از جاودان
نیکخواهان را کند گردون ز بهر مهر تو
خاک زیر پای مشگ و سنگ در کف بهرمان
بدسگالان را کند گیتی برای کین تو
زعفران چون خاک بر او هر دو رخ چون زعفران
تا بود وقت بهاران رنگ گل یاقوت فام
تا بود دینار گون برگ رزان وقت خزان
باد روی تو چو هنگام بهاران رنگ گل
روی خصمانت چو هنگام خزان برگ رزان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن درباره عشق و محبت و زیبایی است. شاعر به توصیف محبوبی میپردازد که باعث شادی و روشنی روزهای عاشقانهاش میشود. او با ذکر صفات دلربای محبوبش، از قبیل خوشرویی و مهربانی، عشق عمیق خود را به تصویر میکشد. در این میان، شاعر به مقایسه محبوبش با اشیا و عناصر طبیعی میپردازد و زیباییاش را به زیبایی گلها، ماه و آسمان تشبیه میکند. همچنین، شور و شوقی که در دل عاشق بهوجود آمده را بیان میکند و برتری او را بر دیگران یادآور میشود، بهنحویکه هیچکس نتوانسته است بهاندازه محبوبش دیدهوری و جود داشته باشد. شاعر در ادامه، از پادشاهی با نام ابومنصور یاد میکند که به خاطر عدل و بخششهایش برجسته است و تأثیرش بر دنیا را ستایش میکند. در نهایت، او به فضل، جود و عظمت ابومنصور اشاره کرده و بر پیوند عشق و زیبایی تأکید میکند.
هوش مصنوعی: هر کس که به عشق و مهربانی علاقهمند است، روزهای او همیشه مانند نوروز و عید مهرگان پر از تابش و شادی خواهد بود.
هوش مصنوعی: اگر دلبر مهربان باشد، خوش است؛ اما اگر معشوقه زیبا نباشد، دلبر زیبایی چه فایدهای دارد؟
هوش مصنوعی: من قلب خود را به معشوق دادم، و معشوقی که در اختیار داشتم، بسی بهتر از دل من است. همچنین، جانم را به جانان سپردم و جانانی که دارم، بسیار خوش شکلتر از جان من است.
هوش مصنوعی: دهنی بینشانه و بیهیچ شکی در میان آمد، به خاطر تنگی و گنگی این نشانهای واضح و بیتردید است.
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف کسی میپردازد که بدون علامت و نشانی در دنیا وجود دارد، اما نام او همیشه در ذهن افراد زنده است. این شخص بهگونهای است که حتی در غیابش، یاد و نامش در میان مردم همواره پررنگ و پابرجا است.
هوش مصنوعی: ظاهری که دارد، مانند پارچهای از پرنیان هفت رنگ به نظر میرسد و این زیبایی به همین خاطر است که نیمی از آن از پارچهای بافته شده که به آن پرنیان میگویند.
هوش مصنوعی: مشتری، چهرهای دارد که روح و دل به آن وابسته است، مانند رنگ ارغوان که جوانی و زندگی را به مردم میبخشد.
هوش مصنوعی: دو لب او مانند دو میوه نارنگی است و در درونش درهای پاک و خالص قرار دارد، که هیچ کس تا به حال در میان عشق و محبت او آن را ندیده است.
هوش مصنوعی: وقتی که چهرهاش را در آب دیدم، از عشق او چشمانم پر از اشک شد و احساساتم نیز مانند آب در بدنم جاری گشت.
هوش مصنوعی: اگر کسی به زیبایی و دو زلف یار عشق نورزد، پس چرا دل عاشق نتواند در یک جا آرام بگیرد؟
هوش مصنوعی: گاه ممکن است که درخششی مانند گرد ماه در آسمان پیدا شود و گاه، به سرعت از دو گوش او دودی پریشان شود که شبیه به دودی است که از آتش بلند میشود.
هوش مصنوعی: گاه انسان در زندگیاش مانند یک توپ نواخته میشود، گاه مثل تیر پرتاب میشود و گاه شبیه به کمان، تنش را میکشد و فشار میآورد. در واقع، انسانها در برخی مواقع تحت تأثیر شرایط مختلف قرار میگیرند و راههای متفاوتی را تجربه میکنند.
هوش مصنوعی: زمانی گاهی سنبل وجود دارد و گاهی سوسن شکوفا میشود. در بعضی مواقع، ماه در زیر چادر خاصی پنهان میشود و در مواقع دیگر، گل به عنوان سایهبان عمل میکند.
هوش مصنوعی: در لباسهای گرانبها و زیبا، مانند حریر و مشک، خوابیده است و هنگام حرکتش، به مانند گلهای لاله و ارغوان، زیبایی خاصی را به نمایش میگذارد.
هوش مصنوعی: قد او مثل سرو بلند و زیباست و در مقابل او، جویبار مانند مهی در آسمان مینماند.
هوش مصنوعی: مردم قدیم در داستانهای خود از زیبایی و عدالت حرف میزدند و هر کدام داستانهایی از یوسف و نوشیروان را روایت میکردند.
هوش مصنوعی: زمانی که آن زیبای محبوب، یعنی یوسف، نمایان شد، نام او گم شد. همچنین وقتی سلطانی چون نوشیروان ظاهر شد، دیگر نام و نشانی از او نماند.
هوش مصنوعی: شاه ابومنصور مملان آن کسی است که با عدالت و انصاف خود در دنیا شناخته شده است و نامش در کنار نام پادشاهان قدیمی قرار دارد.
هوش مصنوعی: او برادر بیهمتا و رفیقی بدون شبیه است، و در برابر او که در دنیا تنهاست، تنها چرخ زمان در سیصد سال همتایش نمیتواند باشد.
هوش مصنوعی: اگرچه شعر من از نظر محتوا شبیه به وصف او است، اما افراد با فهم و دانش او را همردیف قرآن میدانند.
هوش مصنوعی: هر کسی که روح و خرد دارد، و قادر به صحبت کردن است، و دهان دارد، میتواند از دانش و اندیشه خود بهرهمند شود.
هوش مصنوعی: او به دنبال عقل و خرد است و محبتش را با نیکی کردن نشان میدهد. به خاطر او ستایش میکند و در نهایت به خاکش احترام میگذارد و آن را میبوید.
هوش مصنوعی: ای زیور و زیبایی که از بین میروید، اما بخشندگی و علم او همواره باقی است. شادی سائلان و زائران از اوست و خزانههای گنج و کانی از وجود او رونق میگیرند.
هوش مصنوعی: خيرات و لطف تو فراتر از آن است که بشود شمرد، ستايش تو از آنچه که بتوان عددش را ذکر کرد بيشتر است، generosity و بخشش تو از آنچه که بتوان اندازهگيري کرد فرا تر است و ثروت و گنجينه تو بيش از آن است که بتوان به آن فکر کرد.
هوش مصنوعی: تا زمانی که تو در دنیا هستی، زمین مانند آسمان زیبا و با شکوه است و تا زمانی که تو در جهان حضور داری، این جهان بهشت گونه میشود.
هوش مصنوعی: گاهی مجلس زیبایی که تو برپا میکنی، از آسمان بالاتر و با شکوهتر است و لذتبخشتر از بهشت است.
هوش مصنوعی: تیغ تو نشانی از اقتدار و قدرت کشور است و دست تو در واقع ثروت و دارایی را توزیع میکند. نیزه تو آتشافروز است و قلمت به گونهای عمل میکند که آتش را مهار میسازد.
هوش مصنوعی: بسیاری از مردم را دیدم که خود را شاه معرفی کردهاند، اما در هیچ یک از آنها نشانهای از مقام شاهی ندیدم، جز در تو.
هوش مصنوعی: پادشاهان و بزرگان در نزد تو مانند گمان هستند که در مقابل یقین قرار میگیرد، و سرکشان و بیمروتها هم در برابر تو مانند خبری هستند که به وضوح و عیان مشاهده میشود.
هوش مصنوعی: نگران نباشید، زمانی که چیزی به وضوح آشکار شود، دیگر کسی به آن توجه نمیکند و وقتی که مطلبی مسلم و یقین باشد، انسانها دیگر در حالت تردید و گمان قرار نمیگیرند.
هوش مصنوعی: هیچ بادی را نمیتوان با طبع آرام و سبکبال خواند و هیچ کوهی را نمیتوان با حوصلهای سنگین و محکم در نظر گرفت.
هوش مصنوعی: با گفتن تو، هر صحبت و داستان دیگری بیاعتبار میشود، مانند آیتهای قرآنی که همیشه و ابدی هستند.
هوش مصنوعی: هیچ کس در این دنیا به طور ابدی باقی نمیماند، اما برای تو آرزو میکنم که سرزمینت بیشتر از این دنیا و عمرت طولانیتر از ابد باشد.
هوش مصنوعی: آسمان برای نیکوکاران به خاطر محبت تو، خاک زیر پا را به مشکی و سنگی زیبا بدل میکند.
هوش مصنوعی: در این دنیا، بدخواهان برای تو مانند علفهای هرز میمانند که بر روی گلهای زعفران میرویند و زیباییات را تحتالشعاع قرار میدهند. در واقع، بدسگالیها و کینهورزیها شرایطی را ایجاد میکنند که زیبایی و حقایق ارزشمند، تحت تاثیر قرار میگیرند و همچون زعفران در خاک پنهان میشوند.
هوش مصنوعی: تا زمانی که بهار هست، گلها به رنگ یاقوت درخشان هستند و برگها هم مثل دینار طلایی میدرخشند. اما با آمدن پاییز، این زیباییها میزوالند.
هوش مصنوعی: بادی که بر روی تو میوزد شبیه به نسیم بهار است و رنگ رخسار تو مانند رنگ گلهای بهاری است. در مقابل، چهرهی خصمانت تو در فصل خزان همچون برگهای زرد و خشکیدهی پاییز است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خواسته تاراج گشته، سر نهاده بر زیان
لشکرت همواره یافه، چون رمهٔ رفته شبان
چیست آن آبی چو آتش و آهنی چون پرنیان
بیروان تن پیکری پاکیزه چون بیتنْ روان
گر بجنبانیش آب است، ار بلرزانی درخش
ور بیندازیش تیر است، ار بدو یازی کمان
از خرد آگاه نه در مغز باشد چون خرد
[...]
بس که جستم تا بیابم من از آن دلبر نشان
تا گمان اندر یقین گم شد یقین اندر گمان
تا که میجستم ندیدم تا بدیدم گم شدم
گم شده گم کرده را هرگز کجا یابد نشان
در خیال من نیامد در یقینم هم نبود
[...]
سرو دیدستم که باشد رسته اندر بوستان
بوستان هرگز ندیدیم رسته بر سرو روان
بوستانی ساختی تو برسر سرو سهی
پر گل و پر لاله و پر نرگس و پر ارغوان
ای بهار خوبرویان چند حیلت کرده ای
[...]
خسروا جائی بهمت ساختی، جائی بلند
پر ز خوان خواهی کنونش کرد و خواهی پر سخوان
تیر تو مفتاح شد در کار فتح قلعه ها
تیر تو مومول شد در دیده های دیده بان
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.