منم غریب دیار تو ای غریب نواز
دمی بحال غریب دیار خود پرداز
در جواب او
هولی بندقی مصریست در سرباز
خیال بندی من بین وفکر دورو دراز
بطرز ز جامه نوانکه پاکدامن بود
بدید شیوه والاوگشت شاهد باز
مرو بداغ اتو ای میان دو تو در تاب
دم از محبت اطلس زدی بسوز و بساز
مقام گشت بقاف قطیفه چرخیش
چو مرغ قبه زر جلوه کرد در پرواز
زجیب جبه نو دگمها چو بگشایم
دریچه زبهشتم بر وی گردد باز
مخور چو بیسر و پایان غم عمامه و کفش
که مرد راه نیندیشد از نشیب و فراز
بسی معانی رنگین بوصف جامه نمود
ندیده ایم چو قاری دگر سخنی پرداز
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعری در این غزل به غریبی و دوری از وطنش اشاره میکند و از معشوق میخواهد تا به حال غریبی او توجه کند. او به زیباییها و لطافتهای زندگی مینگرد و یادآور میشود که نباید به ظواهر بیاهمیت پرداخت. همچنین به اهمیت عشق و احساسات اشاره میکند و بر این نکته تأکید میکند که واقعیات زندگی فراتر از دنیای مادی و ظاهری هستند. شاعر به نوعی از فلسفه زندگی و توجه به معنای عمیق آن میپردازد و میگوید که نباید خود را در چنبره مشکلات زندگی محدود کرد.
هوش مصنوعی: من در دیار تو غریب هستم، ای نوازشگر غریبان. لحظهای به حال غریب خودم فکری کن.
هوش مصنوعی: یک نی کوچک مصری است که در ذهن من به عنوان یک سرباز قرار گرفته، باید تو را ببینم و افکار پیچیده و دور و دراز خود را نشان دهم.
هوش مصنوعی: با دیدن شیوه و رفتار معصومانه و پاکدامن آن فرد، او به شکلی زیبا و دلپسند تبدیل به یک الگو و شاهد جذاب شد.
هوش مصنوعی: برو نرو بر روی زخم من، ای کسی که درگیر دو عشق هستی. از محبت خود پرده برمیداری، پس بسوز و بساز.
هوش مصنوعی: مقام در قاف قطیفهای چرخانی است، مانند مرغی که در آسمان پرواز میکند و به طلا میدرخشد.
هوش مصنوعی: وقتی درب دلم را به روی عشق بگشایم، بهشت برای او دوباره باز خواهد شد.
هوش مصنوعی: غم و اندوه را مانند نشانهها و زینتها یعنی عمامه و کفش نپوش، زیرا مردان بزرگ و راهرو هرگز از فراز و نشیبهای زندگی نمیترسند و به اندیشهاش مشغول نمیشوند.
هوش مصنوعی: بسیاری از معانی زیبا و جذاب را دربارهی لباس مشاهده نکردهایم، همانطور که قاری دیگری سخنی تازه و شیوا را میخواند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
زمانه اسب و تو رایض، به رای خویشت تاز
زمانه گوی و تو چوگان به رای خویشت باز
اگرچه چنگ نوازان لطیف دست بوند
فدای دست قلم باد دست چنگ نواز
تویی، که جور و بخیلی به تو گرفت نشیب
[...]
اگر چه دیده افعی بخاصیت بجهد
بدانگهی که زمرد بدو بری بفراز
من این ندیدم، دیدم که خواجه دست بداشت
برابر دل من بترکید چشم نیاز
اگر دو دیده افعی بهخاصیت بکند
بدانگهی که زمرد بدو برند فراز،
من این ندیدم و دیدم که میر دست بداشت
برابر دل من بترکید چشم نیاز.
بهشت وار شد از نوبهار گیتی باز
در بهشت بر او کرد چرخ گوئی باز
درم درم شده روی زمین چو پشت پلنگ
شکن شکن شده آب شمر چو سینه باز
سرشگ ابر کند هر فراز را چو نشیب
[...]
چو عزم کاری کردم مرا که دارد باز
رسد به فرجام آن کار کش کنم آغاز
شبی که آز برآرد کنم به همت روز
دری که چرخ ببندد کنم به دانش باز
اگر ندارم گردون نگویدم که بدار
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.