لذت عشقم ز فیض بینوایی حاصلست
آنچنان تنگست دست من که پنداری دلست
هم به قدر جوشش دریا تنومندست موج
تیغ سیراب از روانی های خون بسملست
وای لب گر دل ز تاب تشنگی نگدازدم
میگساران مست و من مخمور و ساقی غافلست
در خم بند تغافل نالم از بیداد عمر
پرده ساز فغانم پشت چشم قاتلست
بس که ضبط مشق غم فرسود اعضای مرا
راز دل از همنشینانم نهفتن مشکلست
شهری دل نیست گر حسرت مر اینجا از چه رو
چشم اهل دل زبان دان نگاه سائلست
با همه نزدیکی از وی کام دل نتوان گرفت
تشنه ما بر کنار آب جو پا در گلست
در نورد گفتگو از آگهی وامانده ایم
پیچ و تاب ره نشان دوری سر منزلست
عقل در اثبات وحدت خیره می گردد چرا
هر چه جز هستی ست هیچ و هر چه جز حق باطلست؟
ما همان عین خودیم اما خود از وهم دویی
در میان و غالب ما و غالب حائلست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به بیان احساسات عمیق و دردهای ناشی از عشق و دلتنگی میپردازد. او از لذتی که از عشق بینوا و بیزبانی میبرد صحبت میکند و میگوید که دستش از آن عشق تنگ است. دریا و موج به عنوان نماد شدت عشق و احساساتش ارایه شدهاند. شاعر از عطش و تشنگی قلبش میگوید و به خمار بودن خود و غفلت ساقی اشاره میکند. در ادامه، از درد ناشی از عمر و بیداد مینالد و میگوید که راز دلش را نمیتواند به دیگران بگوید. با بیان حسرت و ناکامی در نزدیکی به معشوق، به پیچیدگی و دوری در روابط انسانی اشاره میکند. او به وحدت و چالشهای وجود خود در روند شناخت حقیقت میپردازد و در نهایت اشاره به درک نادرست از خود را دارد.
هوش مصنوعی: عشق من به خاطر رحمت و بینیازیام شکل گرفته است. به قدری دست من تنگ است که انگار دل خودم است.
هوش مصنوعی: موج تیغ به اندازهی قوت و انرژی دریا قوی و سرسخت است و این قدرت نتیجهی جریان خون قربانیان است.
هوش مصنوعی: آه، لبهایم از شدت تشنگی به دلی که آتش گرفته است، خشک شده است. در بین میگساران مست، من حالت ناهوشیاری دارم و ساقی بیخبر از حال ماست.
هوش مصنوعی: در دام نادانی و بیتوجهی به سر میبرم و از ظلم و ستم زمانه، نالهام بلند است. پشت چشمان کسی که به من آسیب میزند، دردهای عمیقی نهفته است.
هوش مصنوعی: به خاطر فراوانی غم و ناراحتی، جسم من دچار خستگی و فرسودگی شده است و در نتیجه، بیان درون و رازهای دلم به دیگران سخت و دشوار است.
هوش مصنوعی: اگر در این شهر دل، چیزی برای آرزو کردن وجود ندارد، پس چه دلیلی دارد که اهل دل چشم به راه باشند؟ نگاه سائل نشاندهندهی توجه و درک اوست.
هوش مصنوعی: با وجود اینکه به او نزدیک هستیم، نمیتوانیم از او چیزی که دلخواهمان است بگیریم. ما همچنان تشنهایم و در حالی که کنار آب هستیم، پا در گل داریم و نمیتوانیم به آب برسیم.
هوش مصنوعی: ما در مباحثه و گفت و گو از اطلاعات و دانش خود بازماندهایم و در هزارتوی مسیر زندگی، نشانههای دوری و عدم دسترسی به مقصد را مشاهده میکنیم.
هوش مصنوعی: عقل در تلاش است تا وحدت و یگانگی را اثبات کند، زیرا هر چیزی غیر از وجود واقعی، بیمعناست و هر چیزی جز حقیقت، دروغ و نادرست است.
هوش مصنوعی: ما همان حقیقت واقعی خودمان هستیم، اما بین ما یک تصور از دوگانگی وجود دارد که ما را از شناخت واقعیامان بازمیدارد و این تصور مانع ارتباط حقیقی ما با خود و یکدیگر شده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
راه عشق از روی عقل از بهر آن بس مشکلست
کان نه راه صورت و پایست کان راه دلست
بر بساط عاشقی از روی اخلاص و یقین
چون ببازی جان و تن مقصود آنگه حاصلست
زینهار از روی غفلت این سخن بازی مدان
[...]
نقش بند جان که جانها جانب او مایلست
عاقلان را بر زبان و عاشقان را در دلست
آنک باشد بر زبانها لا احب الافلین
باقیات الصالحات است آنک در دل حاصلست
دل مثال آسمان آمد زبان همچون زمین
[...]
دیده از دیدار خوبان برگرفتن مشکلست
هر که ما را این نصیحت میکند بیحاصلست
یار زیبا گر هزارت وحشت از وی در دلست
بامدادان روی او دیدن صباح مقبلست
آن که در چاه زنخدانش دل بیچارگان
[...]
صورت او را ز معنی آشنایی با دلست
ورنه صورتها بسی دانم که از آب و گلست
صورت بت کافری باشد پرستیدن ولی
بت پرست ار معنی بت بازیابد واصلست
هر که او را دیدهای باشد، شناسد صورتی
[...]
هر که مجنون نیست از احوال لیلی غافلست
وانک مجنون را بچشم عقل بیند عاقلست
قرب صوری در طریق عشق بعد معنویست
عاشق ار معشوق را بی وصل بیند واصلست
اهل معنی را از او صورت نمی بندد فراق
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.