خاموشی ما گشت بدآموز، بتان را
زین پیش وگر نه اثری بود، فغان را
منت کش تأثیر وفاییم، که آخر
این شیوه عیان ساخت، عیار دگران را
در طبع بهار این همه آشفتگی از چیست؟
گویی که دل از بیم تو خون گشته خزان را
مویی که برون نامده باشد چه نماید؟
بیهوده در اندام تو جستیم، میان را
طاقت نتوانست به هنگامه طرف شد
دادیم به دست غمت از ناله، عنان را
تا شاهد رازت به خموشی شده رسوا
چون پرده به رخسار فروهشت، بیان را
در مشرب بیداد تو خونم، می نابست
کز ذوق به خمیازه درافگنده کمان را
در طاعتیان فرخ و بر عشرتیان سهل
نازم شب آدینه ماه رمضان را
اینک زده ام بال تقاضا ز دو مصرع
تا مژده معراج دهم سعی بیان را
زینسان که فرو رفته به دل، پیر و جوان را
مژگان تو جوهر بود آیینه جان را
واداشت سگ کوی تو زین حد نشناسی
در پای تو می خواستم افشاند روان را
بر تربتم از نخل قدت جلوه فروبار
تا خاک کند نوبر از آن پای نشان را
جستیم سراغ چمن خلد به مستی
در گرد خرام تو ره افتاد گمان را
ای خاک درت قبله جان و دل غالب
کز فیض تو پیرایه هستی ست جهان را
تا نام تو شیرینی جان داده به گفتن
در خویش فرو برده دل از مهر زبان را
بر امت تو دوزخ جاوید حرامست
حاشا که شفاعت نکنی سوختگان را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بحث در مورد احساسات و حال و هوای عاشقانه میپردازد. شاعر از خاموشی و تاثیر آن بر معشوق سخن میگوید و این که چگونه این خاموشی میتواند حسرت و درد را در دل بیاورد. او به زیبایی طبیعت و جذابیت معشوق اشاره میکند و از نگرانیاش نسبت به او و آیندهاش مینویسد. این احساسات عاشقانه در کنار اندوه و اشتیاق برای وصال معشوق قرار میگیرد. شاعر در انتها به امید شفاعت معشوق برای رهایی از آتش عشق و عذاب میپردازد و بر اهمیت نام معشوق و عشق او در زندگیاش تأکید میکند.
هوش مصنوعی: خاموشی و سکوت ما باعث شد که بتها به ما بدآموزی کنند. اگر این سکوت نبود، فریادها و حرفهایمان تأثیری داشتند.
هوش مصنوعی: به خاطر وفای ما، از دیگران انتظار خوبی نداشته باشید، زیرا این وفا نشان داد که دیگران چگونهاند.
هوش مصنوعی: بهار به خاطر دلنگرانی و ترس از تو اینقدر پریشان است. انگار که دل به خاطر تو، در این فصل سرسبز، به درد آمده و حالت خزان پیدا کرده است.
هوش مصنوعی: موهایی که از سر بیرون نیامدهاند، چه حسی دارند؟ ما بیهدف در بدن تو گشتیم، اما به نتیجهای نرسیدیم.
هوش مصنوعی: در لحظهای که فشار و سختی به اوج خود رسید، نتوانستیم تحمل کنیم و از شدت ناراحتی و غم، کنترل خود را از دست دادیم.
هوش مصنوعی: تا وقتی که راز تو در سکوت برملا گردد، مانند پردهای که بر چهره افتاده، سخن را بیان کن.
هوش مصنوعی: در محل بیداد تو، خون من به مانند می ناب است که از سر شوق و لذت، کمان را به خمیازه ای پرتاب کرده است.
هوش مصنوعی: در میان کسانی که به عبادت مشغولند، من خوشحالم و در دل به راحتی و لذت شبهای جمعه در ماه رمضان مینازم.
هوش مصنوعی: اکنون از دو مصرع شعری که سرودهام، میخواهم با تلاش و بیان مناسب، خبر صعود و ارتقاءیی را اعلام کنم.
هوش مصنوعی: چشمهای تو، که در دلها نشستهاند، برای همه، چه پیر و چه جوان، مانند جواهری هستند که روح را میتاباند و روشن میکند.
هوش مصنوعی: سگ محل تو به من نشان میدهد که چقدر با تو آشنا هستم. من آرزو داشتم که جانم را در پای تو نثار کنم.
هوش مصنوعی: بر روی خاک من از زیبایی قدت، برگی بیفتد تا اینکه نشان پایت بر آن خاک باقی بماند.
هوش مصنوعی: در جستجوی چمن و بهشت به خاطر زیباییها و لطافتهایی که در وجود تو نهفته است، دل و ذهن ما به سمت تو رفته و از روی خیال و تصور، راهی را آغاز کردهایم.
هوش مصنوعی: ای خاک درگاه تو، مکان قبله جان و دل من است، زیرا به برکت وجود تو، دنیا زینت یافته است.
هوش مصنوعی: تا وقتی که نام تو، لذتی جانبخش به گفتارم میدهد، دل از عشق تو، زبان را در خود نگهداشتهام.
هوش مصنوعی: برای پیروان تو جهنم ابدی ممنوع است، چگونه ممکن است که برای سوزندگان شفاعت نکنی؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خواهی که نیاری به سوی خویش زیان را
از گفتن ناخوب نگهدار زبان را
گفتار زبان است ولیکن نه مرا نیز
تا سود به یک سو نهی از بهر زیان را
گفتار به عقل است، که را عقل ندادند؟
[...]
ای شاه! تویی شاه، جهان گذران را
ایزد به تو دادهست زمین را و زمان را
بردار تو از روی زمین قیصر و خان را
یک شاه بسنده بود این مایه جهان را
آسان گذران کار جهان گذران را
زیرا که جهان خواند خردمند جهان را
پیراسته می دار به هر نیکی تن را
آراسته می خواه به هر پاکی جان را
میدان طمع جمله فرازست و نشیب است
[...]
نوروز جوان کرد به دل پیر و جوان را
ایام جوانی است زمین را و زمان را
هر سال در این فصل برآرد فلک از خاک
چون طبع جوانان جهان دوست جهانرا
گر شاخ نوان بود ز بی برگی و بی برگ
[...]
آراست جهاندار دگرباره جهان را
چو خلد برین کرد، زمین را و زمان را
فرمود که تا چرخ یکی دور دگر کرد
خورشید بپیمود مسیر دوران را
ایدون که بیاراست مر این پیر خرف را
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.