گنجور

 
فیض کاشانی

پیرو شریعت باش ای دل ار مسلمانی

وقت را غنیمت دان آن قدر که بتوانی

عمر رفته خود بگذشت نامده محقق نیست

حاصل از حیات ای دل یک دم است تا دانی

پیش سنی از قائم دم نزن که نتوان گفت

با رفیق نامحرم حرف راز پنهانی

گر لقای او خواهی با دعای او پرداز

در پناه یک اسم است خاتم سلیمانی‏

روز و شب دعا می‏کن تا لقای او یابی

جهد کن از وصلش کام خویش بستانی

در جهان مجو کامی غیر خدمتش ای فیض

کاین همه نمی‏ارزد شغل عالم فانی

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
حافظ

وقت را غنیمت دان آن قدَر که بتْوانی

حاصل از حیات ای جان این دم است تا دانی

کام‌بخشیِ گردون عمر در عوض دارد

جهد کن که از دولت دادِ عیش بستانی

باغبان چو من زین جا بگذرم حرامت باد

[...]

نظام قاری

وقت را غنیمت دان آنقدر که بتوانی

حاصل از حیات جان ایندمست تا دانی

ای که ده جهت داری جامه زمستانی

بر تن خودت کن بار آنقدر که بتوانی

بر نهالی اطلس چون دهی شب آسایش

[...]

جامی

وقت گل می و مطرب دولتیست تا دانی

دولتی چنین دریاب ای به دولت ارزانی

کیش کافران دارد نرگس تو کز مژگان

کرده صد مسلمان را رخنه در مسلمانی

در جفا کمر بستی عهد مهر بشکستی

[...]

شیخ بهایی

ساقیا! بده جامی، زان شراب روحانی

تا دمی برآسایم زین حجاب جسمانی

بهر امتحان ای دوست، گر طلب کنی جان را

آنچنان برافشانم، کز طلب خجل مانی

بی‌وفا نگار من، می‌کند به کار من

[...]

رضی‌الدین آرتیمانی

ای که در ره عرفان مستمند برهانی

ترسمت چو خر در گل عاقبت فرو مانی

سبحه زهد و سالوسی، خرقه زرق و شیادی

آه ازین خدا ترسی، داد از این مسلمانی

مشکل ار بکف آری، بعد از این بدشواری

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه