پیرو شریعت باش ای دل ار مسلمانی
وقت را غنیمت دان آن قدر که بتوانی
عمر رفته خود بگذشت نامده محقق نیست
حاصل از حیات ای دل یک دم است تا دانی
پیش سنی از قائم دم نزن که نتوان گفت
با رفیق نامحرم حرف راز پنهانی
گر لقای او خواهی با دعای او پرداز
در پناه یک اسم است خاتم سلیمانی
روز و شب دعا میکن تا لقای او یابی
جهد کن از وصلش کام خویش بستانی
در جهان مجو کامی غیر خدمتش ای فیض
کاین همه نمیارزد شغل عالم فانی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن دعوتی است به پیروی از شریعت و زندگی پرمعنا. شاعر به دل میگوید که زمان را غنیمت بدارد و به یاد داشته باشد که عمر گذراست و ارزش واقعی زندگی در لحظات معنوی و خدمت به خداوند است. همچنین، او هشدار میدهد که در صحبت با دیگران، به خصوص افراد نامحرم، احتیاط کند و برای رسیدن به خداوند، دعا کند و تلاش کند تا به وصال او نائل شود. در نهایت، شاعر تأکید میکند که هیچ موفقیتی در این دنیا نمیتواند به اندازه خدمت به خداوند ارزش داشته باشد.
هوش مصنوعی: ای دل، اگر مسلمان هستی، پیرو روش و قوانین دین باش و با آگاهی از زمان، آن را به بهترین نحو بهرهبرداری کن.
هوش مصنوعی: عمر گذشته ما به حقیقت سپری شده و چیزی از آن بر جای نمانده است. آنچه از زندگی باقی مانده، به اندازهی یک لحظه است، پس بهتر است این لحظه را درک کنی.
هوش مصنوعی: با شخصی که از نظر فکر و عقیده با تو تفاوت دارد، درباره مسائل خصوصی و محرمانه صحبت نکن، زیرا نمیتوان با کسی که به او اعتماد نداری، اسرار را در میان گذاشت.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی به دیدار او برسی، با دعا و نیایش خود این کار را انجام بده؛ زیرا در زیر سایهی یک اسم خاص، شبیه به نام سلیمان، به این هدف دست خواهی یافت.
هوش مصنوعی: روز و شب دعا کن تا بتوانی او را ملاقات کنی، تلاش کن تا از پیوند با او، بهرهمند شوی.
هوش مصنوعی: در دنیا به دنبال موفقیت و کامیابی جز خدمت به او نباش، ای فیض، زیرا تمام این زحمتها و کارها ارزش چندانی ندارد در برابر از دسترفتنی بودن دنیا.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
وقت را غنیمت دان آن قدَر که بتْوانی
حاصل از حیات ای جان این دم است تا دانی
کامبخشیِ گردون عمر در عوض دارد
جهد کن که از دولت دادِ عیش بستانی
باغبان چو من زین جا بگذرم حرامت باد
[...]
وقت را غنیمت دان آنقدر که بتوانی
حاصل از حیات جان ایندمست تا دانی
ای که ده جهت داری جامه زمستانی
بر تن خودت کن بار آنقدر که بتوانی
بر نهالی اطلس چون دهی شب آسایش
[...]
وقت گل می و مطرب دولتیست تا دانی
دولتی چنین دریاب ای به دولت ارزانی
کیش کافران دارد نرگس تو کز مژگان
کرده صد مسلمان را رخنه در مسلمانی
در جفا کمر بستی عهد مهر بشکستی
[...]
ساقیا! بده جامی، زان شراب روحانی
تا دمی برآسایم زین حجاب جسمانی
بهر امتحان ای دوست، گر طلب کنی جان را
آنچنان برافشانم، کز طلب خجل مانی
بیوفا نگار من، میکند به کار من
[...]
ای که در ره عرفان مستمند برهانی
ترسمت چو خر در گل عاقبت فرو مانی
سبحه زهد و سالوسی، خرقه زرق و شیادی
آه ازین خدا ترسی، داد از این مسلمانی
مشکل ار بکف آری، بعد از این بدشواری
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.