گنجور

 
فیض کاشانی

طفیل نور امامند آدمی و پری

ارادتی بنما تا سعادتی ببری

چو مستعد نظر نیستی وصال مجوی

که جام جم نکند سود وقت بی‏بصری

بکوش خواجه و خالی مباش از غم او

که بنده را نخرد کس به عیب پرهنری

بیا و جنت طوبی بخر به مهر امام

در این معامله غافل مشو که حیف خوری

مرا در این ظلمات آنچه رهنمائی کرد

نیاز نیم‏ شبی بود و گریه سحری

ز هجر وصل تو در حیرتم چه کار کنم

نه در برابر چشمی که غائب از نظری

ز من به حضرت مهدی که می‏برد پیغام

که در فراق تو آموخت فیض نوحه‏گری

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
عنصری

ایا شکسته سر زلف ترک کاشغری

شکنج تو علم پرنیان شوشتری

بزیر دامنت اندر بنفشه بینم و تو

بنفشه را سپری یا بنفشه را سپری

چنان مسیر اگر پیش او سپر شده ای

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از عنصری
ناصرخسرو

ایا همیشه به نوروز سوی هر شجری

تو ناپدید و پدید از تو بر شجر اثری

توی که جز تو نپنداشت با بصارت خویش

عفیفه مریم مر پور خویش را پدری

به تو نداد کسی مال و متهم تو بوی

[...]

ازرقی هروی

پریرخی که ز شرمش نهان شدست پری

پری مثال نهان گشت و شد ز مهر بری

عیان بدیده گر او را نبینی آن نه عجب

که گر پریست چنین آمدست رسم پری

گر آبگینه پری را ببیندی بدرست

[...]

قطران تبریزی

بخد و قد تو ای شهره ترک کاشغری

خجل شدند گل سرخ سرو غاتفری

ستاره بارم هر شب ز دیده تا بسحر

چو یادم آید از آن سی ستاره سحری

بدخل شوشتر ارزد سه بوسه از لب تو

[...]

امیر معزی

اگر به داد بود نام شاه دادگری

وگر به تاج بود فخر شاه تاجوری

چو روز بزم بود آفتابِ با قدحی

چو روز رزم شود آسمان با کمری

فلک نیی و به قدر بلند چون فلکی

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه