بیا بیمار خود را ده شفائی
که جز تو نیست دردم را دوائی
بیا تا جان برافشانم ز شادی
که جان دادن بغم باشد بلائی
نگیرد بر تو کس زیرا که نبود
جنایتهای خوبان را جزائی
مبند ای دل طمع در ماهرویان
که خوبانرا نمیباشد وفائی
بود این عاشقیهای مجازی
مرید راه حق را رهنمائی
چو ره را یافتی بگذر از ایشان
زدور اینقوم را میکن دعائی
بر افشان دست از ایشان فیض یکسر
بزن بر ما سوی الله پشت پائی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از خداوند درخواست شفا و درمانی برای دردهای خود دارد و میخواهد شادی و خوشی را در زندگی خود تجربه کند. او اشاره میکند که زندگی همراه با غم و اندوه، بلا است و تأکید میکند که خوبان و معشوقان انسانی، به دلیل ناپایداری و بیوفاییشان، نمیتوانند پاسخگوی عشق و امید او باشند. او به اهمیت عشق واقعی و پیروی از راه حق اشاره میکند و از خوانندگان میخواهد که به دنبال عشق واقعی باشند و از دنیای مادی و مجازی بگذرند. در نهایت، شاعر دست از تعلقات دنیوی میکشد و به سوی خداوند روی میآورد.
هوش مصنوعی: بیا و به من کمک کن تا بیماریام درمان شود، چرا که هیچ دارویی برای دردم جز تو وجود ندارد.
هوش مصنوعی: بیا تا از شادی خود جانم را فدای تو کنم، زیرا جان دادن از غم کاری سخت و مصیبتآور است.
هوش مصنوعی: هیچکس به خاطر کارهای نیک و شایستهی خوبان، تنبیه نمیشود؛ زیرا عملهای نیک آنها سزا و جزا ندارد.
هوش مصنوعی: ای دل، امید نداشته باش به زیباییهای ماهرو، زیرا خوبان به وعدههای خود عمل نمیکنند و وفا ندارند.
هوش مصنوعی: این عشقهای مجازی، مانند راهنمایی برای کسی است که در جستجوی حقیقت و راستی است.
هوش مصنوعی: وقتی به مقصد رسیدی، از کنار این مردم دور بگذر و برای آنها دعا کن.
هوش مصنوعی: دست از آنان که میگیرند بردار و تمام نعمت را به سوی ما بفرست، و به سوی خداوند پشت کن.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بدو زیباست ملک و پادشایی
که هرگز ناید از ملکش جدایی
سر راهت نشینم تا بیایی
در شادی به روی ما گشایی
شود روزی بروز مو نشینی
که تا وینی چه سخت بیوفائی
نصیر دین که چشم پادشائی
نبیند چون تو فرخ کدخدائی
جهان را کدخدائی جز تو نبود
چنان چون نیست جز یزدان خدائی
اگر گویم بهمت آسمانی
[...]
ز هر شمعی که جویی روشنایی
به وحدانیتش یابی گوایی
دلا در راه حق گیر آشنایی
اگر خواهی که یابی روشنایی
چو مست خنب وحدت گشتی ای دل
میندیش آن زمان تا خود کجایی
در افتادی به دریای حقیقت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.