گنجور

 
فیض کاشانی

یارا یارا ترا چه یارا

تا دل بربایی اذکیا را

این دلبری از تو نیست بالله

این فتنه ز دیگری‌ست یارا

آنکس‌که نگاشته است نقشت

بر صفحهٔ نیکویی نگارا

در پردهٔ حسن توست پنهان

دل می‌برد از بر آشکارا

از خال و خطت کتاب مسطور

داده است به‌دست دیده ما را

تا در‌نگریم و باز خوانیم

در روی تو سورهٔ ثنا را

هر جزو تو آیتی ز قرآن

هر شیوه ستایشی خدا را

هر جلوهٔ تو کند ثنا‌یی

در پرده جناب کبریا را

آیینهٔ حسن تو نماید

بی صورت و بی جهت خدا را

از فیض کسی دگر برد دل

تو بی‌خبری ز دل نگارا

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
انوری

ای داده به دست هجر ما را

خود رسم چنین بود شما را

بر گوش نهاده‌ای سر زلف

وز گوشهٔ دل نهاده ما را

تا کی ز دروغ راست مانند

[...]

مولانا

اندر دل ما توی نگارا

غیر تو کلوخ و سنگ خارا

هر عاشق شاهدی گزیدست

ما جز تو ندیده‌ایم یارا

گر غیر تو ماه باشد ای جان

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از مولانا
سعدی

در بسته به روی خود ز مردم

تا عیب نگسترند ما را

در بسته چه سود و عالِم‌الغیب

دانایِ نهان و آشکارا

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از سعدی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه