یارا یارا ترا چه یارا
تا دل بربایی اذکیا را
این دلبری از تو نیست بالله
این فتنه ز دیگریست یارا
آنکسکه نگاشته است نقشت
بر صفحهٔ نیکویی نگارا
در پردهٔ حسن توست پنهان
دل میبرد از بر آشکارا
از خال و خطت کتاب مسطور
داده است بهدست دیده ما را
تا درنگریم و باز خوانیم
در روی تو سورهٔ ثنا را
هر جزو تو آیتی ز قرآن
هر شیوه ستایشی خدا را
هر جلوهٔ تو کند ثنایی
در پرده جناب کبریا را
آیینهٔ حسن تو نماید
بی صورت و بی جهت خدا را
از فیض کسی دگر برد دل
تو بیخبری ز دل نگارا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی و دلربایی محبوبی اشاره دارد که جذابیتش دلها را میرباید. شاعر بر این باور است که زیبایی محبوب از خود او نیست، بلکه از قدرتی دیگر سرچشمه میگیرد. وجود محبوب را به آیات قرآن تشبیه میکند و هر جزئی از او را نشانهای از جمال و بزرگی خداوند میداند. زیباییهای محبوب نه تنها دلیلی برای تحسین اوست، بلکه در هر جلوهای از او، ستایشی از خداوند به چشم میخورد. در نهایت، شاعر به نوعی دلباختگی اشاره میکند که محبوب از آن بیخبر است.
هوش مصنوعی: ای دوست، چه بر سر تو آمده که دلهای خوبان را میدزدی؟
هوش مصنوعی: این زیبایی و دلربایی که از تو میبینم، واقعی نیست. این جذبه و فریبی که در وجود تو حس میکنم، از کسی دیگر ناشی میشود.
هوش مصنوعی: آن کسی که چهرهٔ تو را روی صفحهٔ زیبایی نقش زده، واقعاً هنرمند و بااستعداد است.
هوش مصنوعی: خوشن تایی تو باعث میشود که دلها از میان پردهها به تو جذب شوند و آشکارا جذب تو شوند.
هوش مصنوعی: چشم ما با دیدن چهره تو مانند کتابی از زیباییهای تو پر است و نوشتههای آن را به یادگار دارد.
هوش مصنوعی: تا زمانی که به چهرهات نگاه کنم و بار دیگر سورهٔ ستایش را بخوانم.
هوش مصنوعی: هر بخشی از وجود تو نشانی از قرآن است و هر نوع ستایشی از تو به خدا ارتباط دارد.
هوش مصنوعی: هر بار که تو خود را نشان میدهی، ستایش و تمجید از خداوند بزرگ در این دنیا به وقوع میپیوندد.
هوش مصنوعی: زیبایی تو به قدری روشن است که بدون نیاز به هیچ تصویر و توضیحی، وجود خداوند را نشان میدهد.
هوش مصنوعی: از لطف و محبت دیگران، دل تو شاد و پر از احساس است، اما تو از احساسات و دلمشغولیهای خودت بیخبری.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای داده به دست هجر ما را
خود رسم چنین بود شما را
بر گوش نهادهای سر زلف
وز گوشهٔ دل نهاده ما را
تا کی ز دروغ راست مانند
[...]
یکعهد کن این دو بیوفا را
یکدست کن این چهار پا را
اندر دل ما توی نگارا
غیر تو کلوخ و سنگ خارا
هر عاشق شاهدی گزیدست
ما جز تو ندیدهایم یارا
گر غیر تو ماه باشد ای جان
[...]
در بسته به روی خود ز مردم
تا عیب نگسترند ما را
در بسته چه سود و عالِمالغیب
دانایِ نهان و آشکارا
این داشت فسانه در مدارا
او گفت حکایت آشکارا
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.