گنجور

 
فیض کاشانی

در غمزه مستانه ساقی چه شرابست

کز نشأه آنجان جهان مست و خرابست

هشیار نه یک زاهد و مخمور نه یک مست

مستست تر و خشک جهان اینچه شرابست

عشقست روان در رک و در ریشه جانها

ذرات جهان مست ازین بادهٔ ناب است

از عشق زمین جام شرابی است لبا لب

وین چرخ نگونسار برین جام حباب است

جان می طلبد غمزه ات ای ساقی مستان

پیمانهٔ ما پرنشده است این چه شتاب است

از چشم سیه مست تو هستند جهانی

زان میکده ویران و خرابات خراب است

مگذار که یکذره بماند زوجودش

خورشید دل آرای ترا فیض نقابست

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
امیرخسرو دهلوی

آبادتر آن سینه که از عشق خراب است

آزادی آن دل که در آن زلف تاب است

کو غمزده ای تا کند از ناله من رقص

کاین نامه من زمزمه چنگ و رباب است

جستم به سؤال آب حیاتی ز لب دوست

[...]

کمال خجندی

بنیاد وجودم ز تو ای دوست خراب است

وین کار خرابی همه از حب شراب است

جانم به عذاب است ز مخموری دوشین

ساقی قدحی ده که در آن عین ثواب است

چون میگذرد عمر سبک رطل گران ده

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از کمال خجندی
حافظ

ما را زِ خیالِ تو چه پروایِ شراب است؟

خُم گو سر خود گیر، که خُمخانه خراب است

گر خَمر بهشت است بریزید که بی دوست

هر شَربَتِ عَذبَم که دهی، عینِ عذاب است

افسوس که شُد دلبر و در دیدهٔ گریان

[...]

امیرعلیشیر نوایی

در میکده آنرا که به کف جام شراب است

عیبش مکن ار شام و سحر مست و خراب است

برداشتن از می نتواند سر خود را

از باده هوا در سر آن کو چو حباب است

سر رشته کارش کشد آخر به خرابی

[...]

وحشی بافقی

گر شکوه‌ای آمد به زبان بزم شراب است

باید که بشویند ز دل عالم آب است

زینش نتوان سوخت گر از خویش بنالد

آن مرغ که در روغن خود گشته کباب است

ابری برسد روزی و جانش به تن آید

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه