گنجور

 
فردوسی

بخش ۱: کنون پادشاه جهان را ستای

بخش ۲: کنون ای سراینده فرتوت مرد

بخش ۳: چو دارا به رزم اندرون کشته شد

بخش ۴: چو نه ماه بگذشت بر ماه‌چهر

بخش ۵: چو آمد به نزدیکی بارگاه

بخش ۶: یکی کاخ بود اردوان را بلند

بخش ۷: چو شد روی کشور به کردار قیر

بخش ۸: چنان بد که بی‌ماه روی اردوان

بخش ۹: چو شب روز شد بامداد پگاه

بخش ۱۰: وزین سو به دریا رسید اردشیر

بخش ۱۱: یکی نامور بود نامش سباک

بخش ۱۲: چو آگاهی آمد سوی اردوان

بخش ۱۳: سپاهی ز اصطخر بی‌مر ببرد

بخش ۱۴: چو خورشید شد زرد لشکر براند

بخش ۱۵: ببین این شگفتی که دهقان چه گفت

بخش ۱۶: ز شهر کجاران برآمد نفیر

بخش ۱۷: چو آگه شد از هفتواد اردشیر

بخش ۱۸: به جهرم یکی مرد بد بدنژاد

بخش ۱۹: پراندیشه بود آن شب از کرم شاه

بخش ۲۰: وزان جایگه شد سوی جنگ کرم

بخش ۲۱: چو آگاه شد زان سخن هفتواد